مرسی تیراس عزیز
پیشنهاد بسیار خوبیه،امیدوارم خوانندگان هم مشارکت خوبی داشته باشن
بنده به شخصه تا به حال با توهین عجیب و غریبی حداقل در قسمت نظرات مواجه نشدم ولی بعضا بودن افرادی که فقط باعث آزار شدن و حرفاشون فقط به محکوم کردن گرایش بنده ختم شده و نه قلمم…

البته قلم شما بقدری،فاخر است و گرایشت بقدری برخلاف پذیره های اجتماع ، که جماعت دلواپسان ترجیح میدهند که از میان این دو به آنی بپردازند که فرصت بیشتری برای کوباندن نویسنده در اختیارشان قرار میدهد

می خواهم بنویسم . هر چند همین که نوشتنم تمام شد به من خواهند گفت اولین شرط برای داستان شما این است که باور پذیر باشد و حتم دارم هیچ کس باور نمی کند که من در ساعت های خاصی هر روز ، زیر انداز سبکم را بر می دارم و با دسته ای خار وحشی خشک به غار سرد و تاریکمان می روم و تا غروب بی جان افتاب، مانند حلزون نرم به دور خودم می پیچم و صورتم را توی تاریکی تن خمیری و داغم پنهان می کنم و به چوب خط هایی که با چنگ های تیزم روی دیوار غار کشیده ام زل می زنم و به تو زل می زنم که جایی دور از این کوه و تپه و دشت در طبقه ی سوم شرکتی در حال نگاه کردن به قله ی برفی یک پوستر قدیمی هستی هر روز در ساعت های خاصی ،با نوک خودکار ته کشیده ات چوب خطی روی دیوار می کشی و به خانه می روی .
می دانم کسی باور نمی کند .شاید ننویسم .شاید فقط به همین خطها بسنده کنم .
ــــــــــــــــــــTIRASS

تنهایی بخشی از هستی است،
باید با آن رو در رو شویم
و راهی برای هضم آن بیابیم.
ارتباط با دیگران مهم ترین منبع در دسترس ما
برای کاستن از وحشت تنهایی است.
هر یک از ما کشتی هایی تنها در دریایی تیره و تاریم.
نورکشتی‌های دیگر را می‌بینیم،
کشتی‌هایی که به آنها دسترسی نداریم
ولی حضورشان و شرایط مشابهی که
با ما دارند،آرامش زیادی به ما می‌بخشد.

ما از تنهایی و درماندگی محضمان آگاهیم.
ولی اگر بتوانیم سلول‌های بی روزنمان را بشکافیم،
متوجه می‌شویم دیگرانی هم هستند که
با وحشتی مشابه دست به گریبانند.
احساس تنهایی،
راهی برای همدردی با دیگران به رویمان می‌گشاید
و به این ترتیب،دیگر چندان وحشت زده نخواهیم بود.
پیوندی نادیدنی،افرادی را که تجربه‌ای مشترک دارند،
به هم می‌پیوندد…!

اروین_یالوم

جناب تیراس تشکر بابت تاپیک…
من خیلی به این مشکل بر نخوردم که البته علتش کم نوشتن بوده شاید. ولی همون چند مورد رو هم با نادیده گرفتن گذروندم. خیلی نظرات برام مهم نبوده…
اونقدر که ابهام درباره سایت و محدودیتهای نوشتاری ( در نوبت بودن طولانی, محدودیت قسمت ؛ ) برام سخت بود, کامنتها سخت نبودن. به هر حال ما باید قبول بکنیم این سایت شکل عادی نمیتونه داشته باشه تا معنی " حق" نویسنده یا خواننده درش لحاظ بشه…هیچ کدوم از ما حتی نمیتونیم اطمینان داشته باشیم فردا حساب کاربریمون کار میکنه! :) اعتراض هم بعدش بیمعنیه…
ببخشید پراکنده کاری شد…تا ببینیم بقیه چی میگن
یا حق!

درووود بر اساطیر،عزیز

با شما کاملا موافق هستم و بنظر من هم بهترین شکل برخورد با نخاله ها ندیده گرفتنشان است اما برادر گلم همه که مثل من و شما پوست کلفت نیستند (خخخخخ) و دیگر اینکه هر جور که به قضیه نگاه میکنم برام قابل هضم نیست که شخص نویسنده از وقت و انرژی و چشم و دست و احساسش برای نوشتن داستانی مایه بگذارد که قرار است در نهایت برای او انواع و اقسام فحش و ناسزا و توهین (شخصی و خانوادگی ) .... به ارمغان بیاورد!!! و گمان نکنم در هیچ کجای دنیا بتوان چنین اعجوبه هایی یافت که در پاسخ زحمت دیگری بخود اجازه میدهند گاها حتی وی را با تهمت نشر فساد آزار داده و سپس تهدید به مجازات نمایند (متاسفانه در روزهای اخیر شاهد چنین برخورد غیر انسانی ای با یکی از نویسندگان خوب و ارزشمند سایت بودیم )

انگاری جنسش خوب بوده است ب زبانی دیگر سم بوده است.. ? ? ?

دوست خوبم …باز،خدا رو شکر دردش را نچشیده یا کم چشیده اید
میخوام مثالی براتون بزنم
میدونید در کجا ها جرم و جنایت بیشتره ؟همونطور که حتما خودتون هم اشاره کردین در جایی جرم و جنایت بیشتره که مبارزخ کمتری،باهاش میشه و به نوعی اهالی اونجا این شکل زندگی در رعب و وحشت رو بعنوان یه سرنوشت محتوم پذیرفتن حال انکه اگر با این معضلات اجتماعی در جایش برخورد میشد نه انقدر رشد میکردند و نه انقدر رعب انگیز،بودند
حال برمیگردیم سر داستان خودمون شما میفرمایید که چون ماهیت سایت به ماهیت ضد ارزشی و غیر اخلاقیست(ازدیدمذهبیون)
پس طبیعیه که نویسندگان بجای احسنت و دروود الفاظ تحقیر کننده و توهین امیزبشنوند و دم هم نزنند
نه برادرم اگر مقصودتون رو درست فهمیده باشم باید بگم با این قسمت از،فرمایشاتتون موافق نیستم و معتقدم اموزش و گفتگوی مسالمت آمیز و خاطر نشان کردن لزوم رعایت حقوق نویسنده میتواند علاوه بر پایه ریزی فرهنگ صحیح به تبلیغ لزوم داشتنوپبرخورد مصلح ویرانیهای از،پیش مانده گردد

عزیزم شما که گل سرسبد نویسنده هایی
منتظر نڟرات خوبت هستم

شیدای جان …عزیزه مهربانمان را
درووووووووووووووووووود
نمیدونم چطور میتونم بذل بی دریغ احساس نابت را پاسخی شایسته دهم که کلام قاصر است و زبان الکن
سپاسگزارم از،حضور و بروزت مهربان زیبا اندیش

نه رفیق تیراس…بزار یک کمی جناییش بکنم…وقتی یک چیزی تبدیل به الگوی تکراری میشه پس میشه انتظار داشت کارها با طرح جلو میره…ببین شما تصور کن فرض رو بر این بزار که این سایت شهوانی حقیقتا یک سایت مستقل هست. و سرور ها هم خارج از ایرانه …و یک فرض مهم دیگه این که این سایت رو عوامل و دست اندرکاران پلیس فتا نتونستن مثل مرحوم “آویزون” نابود بکنن. حالا تصور بکن شما زورت به نابودی یک سایت نمیرسه ولی در عین حال هم نمیخوای پا بگیره ( منظور من بخش داستانیه و این ژانر داستان در زبان فراسی) خوب چکار میکنی ؟ میای لجن مالش میکنی…به اندازه کافی ریسک و استرس داره فعالیت در چنین سایتهایی …شما میای جنگ روانی دیگری رو بپا میکنی…خوب برادر من ؛ ما که نویسنده درست و درمون نیستیم که نوشتن رو حق مدنی خودمون بدونیم. نه ژانرمون ژانر قابل دفاعه و نه محتواش در بیرون از این سایت - حتی برای نزدیکترین افراد خوانوادمون قابل فاش شدنده- حالا به همه اینها جنگ روانی هم اضافه بشه…خوب ساده است ادم اینجا رو ترک میکنه. نمیگم همه این لجن مالی ها نقشه است یا سازمان دهی شده است - اینم توهم توطئه میتونه باشه میتونه هم نباشه- . میخوام بگم موضوع ناراحت شدن و بر خوردن نیست…اساسی تره …
شما تصورش رو بکن یک محیطی باشه که نویسنده ها بیرون نرن…با این سیستم " بهترین داستان" بر اساس امتیاز خواننده ها - که بسیار سیستم تشویقی باحالیه- کلی آدم تشویق میشن نبویسن…و در عرض یک سال دیگه استانهای اشغالی اصلا بالا نمیاد…کیفیت میره بالا…یک عده جدی میشن تو کار نوشتن…یعنی از حالت یک سرگرمی بسیار بی ارزش , براشون نوشتن میشه یک سرگرمی مهم و براش وقت میزارن…اونوقت چیزی شکل میگیره که لزوما خوش ایند یک عده نیست…پس چرا باید بزارن رشد بکنه؟ …همین درحد چهار تا عکس و فیلم به کمک ارضا بعضی رفقا میاد…و بعدشم تمام…:))…
ببخشید روده درازی کردم…
یا حق

من چند بار خوندم متنتتونو ولی متوجه نشدم
یعنی میگید جنگ روانی از طرف مخالفین سایته؟

اینی که مطرح کردین همونجور که خودتون ام گفتین یه احتماله و از،قضا احتمالیه که قبلا راجع بهش خیلی فکر کردم و هیچ دلیلی واسه رد،کردنش،هم ندارم اما حرف من اینه که حتی اگر قضیه واقعا با این شکل هم باشه بازم در اصل موضوع هیچ تفاوتی ایجاد نمیکنه و حتی اگر جریان اختلال در نظم هم باشه
که یه حرکت خرابکارانه اس بازم موجب نمیشه ما نخوایم این خرابکاریها رو به کنتترول خودمون دربیاریم باید پذیرفت که اگر،هم اکنون مثلا ده نفر این ماموریت رو برعهده دارن اما عملا میبینیم ۹۰ نفر از خودمان نیز،فریب جریان را خورده و به سود انها کامنتهای توهین و افترا میذارن و هدف ما میتونه این باشه که در صورت واقعی بودن این جریان جلوی انحراف ان نود نفر را بگیریم که گر چنین توانی پیدا کنیم عملا آن جریان خرابکارانه را عقیم گذارده ایم که خود موفقیت بسبار،بزرگیست
من معتقدم که همه انسانها فطرت پاک دارند و در صورت برخورد درست و هدایت صحیح به اصل پاک خود برمیگردندمگر ان دسته ای که برای اختلاف افکنی و اغتشاش اجیر شده باشند که البته در مقابل جمع کثیر شهوانیهای پاک دل و پاک دست تعدادشان اصلا به چشم نمیاید و اساسا مهم هم نیستند

شادی جان ممنونم از حضور ارزشمند و بروز موشکافانه ات
متاسفانه سطحی نگری بلایی که بجون تفکات ماها افتاده و خوب طبیعتا چون نیاز به تعمق نداره آسونتره و طرفدارای بیشتری داره
یکی از اهداف مهمی که بخاطرش این پاتوق دوستانه را راه انداختیم مبارزه با همین سطحی نگری (و یا در ژانر پلیسی اش سطحی نگریه غرض ورزانه ) است که اگر چه کار آسانی نیست اما اگر موفق شویم که آنرا انجام دهیم میتونیم مطمئن باشیم که گام موثری در ارتقا دید و باز کردن اذهان عمومی برداشته ایم و این مهم به تنهایی ازیک نفر بر نمیاید و نیازمند یک حرکت جمعی است که استارتش با ایجاد این پاتوق زده شده پس میخواستم از،شما دوستان هنرمندم چه اوناییکه مث شادی دیگر اینجا نمینویس و چه اوناییکه فقط همینجا مینویسن و یا اوناییکه هم اینجا و هم در غیر اینجا قلم میزنن
تقاضا کنم همکاری تنگاتنگشونو با این حرکت خود جوش و این پاتوق همچنان حفط کرده و ارتقا ببخشن و حقیر رو تا رسیدن به هدف نهایی و در آغوش گرفتن شاهد مقصود تنها نذارن!

اساطیر زیبا نگارم شما کاملا درست میگید متاسفانه فضای یک نقد سالم و بدون حاشیه هنوز،در شهوانی جانیفتاده و اساسا دیده میشه که در بیشتر موارد دوستان داستان را با خاطره اشتیاه میگیرند و نتیجتا نویسنده داستان را فاعل اعمالی به حساب میارن که شخصیت داستانی در تخیلات نویسنده انجامشان داده !!
و این درد بزرگیست که گاهاموجب بروز، اختلافاتی نیز میشود
بی شک یکی از اهدافی که با ثبت این تاپیک پای در،راه رسیدن بدان گذاشته ایم دادن دیدی صحیح به مخاطب و آموزش نقد های سازنده به ایشان است تا بواسطه قوی،شدن نقدها داستانها نیز با طبع آن اصولی تر و قانونمند تر و زیباتر البته نوشته شوند
بازهم از،دوست خوبم اساطیر دویت داشتنی ،بخاطر پست های مفیدی که گذاشته و میگذارند تشکر میکنم وامیدوارم که هرگز، این جریان خود جوش،رو که خودشون هم جزیی از،اجزای مهم آنند تنها نگذارند

خواهش میکنم دوست خوبم
هر چه کرده ام بی شک وظیفه ام بوده عزیزم

آرزویم همه سرسبزی توست
دائم از،خنده لبانت لبریز
دامنت پرگل باد

به نکات بسیار جالب ی اشاره کردین که نشان از تجربه ارزشمتدیه که درین قسمت دارید

شادی جان نمیشه من بجای ا نایی که ناراحتت کردن ازت عذرخواهی کنم و تو به شهوانی برگردی،؟!

میخوام ازتون خواهش کنم تو تصمیمتون تجدید نظر کنید و ما رو از،خوندن داستانهای زیباتون و مصاحبت شخصیت دلپذیرتون محروم نکنین!

سلام

ناچار به حذف شدم

موفق باشید

سلام

باعرض معذرت

به علت اشکال در ارسال ناچار به حذف متن شدم

بازگشتت به سایت منو و البته خیلی های دیگه رو خوشحال میکنه و مطمینم که میتونیم از،حضورت و تجربیات گرانبهات درست مثل همبن نکات اموزنده ای،که در ارتباط،یا نقد های بی ارزش عنوان کردی استفاده خواهیم کرد

من نویسنده نیستم ، اما نویسندگان را دوست دارم ?

تیراس جان شما ادبیات کلام بسیار قوی ای دارید ، خیلی عالیه و بی نظیره ?

ولی عامیانه تر بنویسید ، تا بجای تمسخر بتونن درک کنن ، خیلی ها مثل بنده سطح سوادمون نمیکشه :دی ، موفق باشید :)

اگر اخرین داستانی که واسه شهوانی فرستادین در زمان انتشارش به لیست برگزیده ها ی ماه شهوانی راه یافته باشه بی شک در اولین فرصت شاهد انتشار سکوت بره ها خواهیم بود

چند کسشعر نویس که پاتوق نمیخوان همه بلدن چرند بگن بعد اسمشو بزارن داستان خخخخخ

اگه مقصودتون نوشتن هستش پیشنهادم اینه که ازیه جا مثلا نوشتن یه خاطره شروع کنید
خوندن داستانهای خوب وآثار نویسندگان مطرح حتما در یافتن مهارت تاثیر گذار خواهد بود اما از همه بهتر آموختن شیوه داستان نویسی نوین از،طریق شرکت در کلاسهای اموزش داستان نویسیه که در اغلب شهرها از،طریق ارتباط،با اداره ادشاد قابل پیگیریه

حق با شماست و البته هر چه شخص ظریفتر و شکننده تر باشه بی شک اسیبهای وارده به او نیز،پر رنگ تر خواهد بود

دوست خوبم ممنونم از تعریفاتون
چشم سعی میکنم گفتگوها و مسائل طرح شده عادی و روزمره رو هر چه عامیانه تر بنویسم
اما گاهی متنی که قراره ارایه کنی و یا منظوری که از ارائه متنت انتظار داری ایجاب میکنه که متن هر چه ادبی تر و خاص تر ارائه بشه که مواقع اینچنینی دیگر شرایط است که تعیین کننده است و ما تابع آن

در ضمن اونکه به ادبی نوشتن من میخنده مشکلش عمیقتر از،این حرفاس،که مت و شما بتونیم کاری،براش بکنیم .ـ.ـ.
آن خانه از،پای بست ویران است

قبل ازرهر کلام دیگری میخوام بابت این پست زیبا و نیز مطالب ارزشمندی که در کمال صبر و حوصله بدانها پرداخته اید تشکری ویژه داشته باشم و در ادامه باید بگم همونطور که خودتون اشاره کردین در این سایت در کنار داستانهای زی ارزش داستانهای،سخیف زیادی نیز، منتشر میشن که همینجا لازمه عنوان کنم که نویسندگان انطور،داستانها در،جمع همدل ما جایی ندارند اما در تایید کلامتان پاسخی هم دارم برای دوستانی که این سایت را بدلیل ماهیت جنسیش صرفا محل درج داستانهای سکسی میشمارن به این دوستان باید گفت که از،شواهد پیداست طراح سایت از،ابتدا دیدی مغایر با دید شما داشته چرا که در لیست طراحی،شده عناوین داستانها در کنار عناوین صرفا سکسی با عناوینی نظیر اجتماعی و ادبیات نیز مواجه میشیم و همین نسان میدهد که اینجا را نمیتوان صرفا محل حکایات اروتیک دانست اما درباب اقبال بیشتر داستانهای،شیوای عزیز که از،داستان نویسهای،زبده و بسیار توانمند ما محسوب میشن باید بگم که اتفاقا فکر میکنم این میزان توجه و اقبال عمومی برای داستانی که هم موضوعش برای بیشتر کاربران جذاب است و هم شیرینی روایت شیوا را در،خود دارد و از،همه مهمتر توقعات سکسی مخاطبان را نیز،تا حدود زیادی،براورده میکند کاملا طبیعی بنظر میرسد اگر منطقی به پلکان برگزیده ها نگاه کنیم متوجه میشیم که مثلا توقع بالانر ایستادن داستانهای،اجتماعی نظیر شیمی و شوخی که خود مثال آوردید (ازانجا که لا اقل مثل نان و نمک برانگیزاننده ی عو اطف انسانی،نیستند و شخص را با چالش انتخلاب یک راه مواجه نمیکنند)نسبت به داستانهای اصیل اروتیک، آنهم در سایتی که علت مراجعه بیش از،۸۰ درصد کاربران به ان یافتن راهی برای ارضاجنسی و یا یافتن بک فانتزی جدید(!) برای ملاعبه است توقع منصفانه ای نیست

تیراس عزیز ممنونم از دعوتتون و ببخشید که دیر خدمت رسیدم واما در مورد پاتوق نویسندگان و، اهداف و برنامه هایی که دنبال میکنه :بنظرم اگرشرایط اجازه بده که در اون حد و اندازههایی که برای این حرکت در نظرگرفتین کار را ادامه بدین بدون شک میتونه فوق العاده مفید و اثربخش باشه ولی شرطش اینه که اول از همه سطح مشارکت کاربران و تعاملشون با نویسنگان مورد وثوق و علاقه شون در این تاپیک بالا و بالاتر بره و همین هم کارجناب تیراس رو به عنوان گرداننده این پاتوق بسیار پر دردسرتر میکنه به عقیده ی من اینجاست که لزوم همکاری و حمایت قطعی و همه جانبه دوستان نویسنده با صاحب تاپیک آشکار میشه

سردر گم که بایست به فریاد میرسیدم به دادی گوش خراش که پرشی به سکوت رسیدم نمیکشیدم کش دار که محتاط احتیاط محتوط کردم و باز گیر و خسته ام خیلی میخواستم برای همیشه خاموش باشم و باز نتونستم چون رها شدم

باورم نمیشه و از خواب میپرم و خیالم راحت میشه و به خودم میگم عجب کابوسی …

تو خواب دیدم مردی بچه به دنیا آورده

اون نوزاد صورتی ضمخت و مردونه و سن بالا داشت

همه میخواستن پرتش کنن بیرون

هیچ کس نمیخواست به فرزندی قبولش کنه

اون مردی که این بچه رو به دنیا آورده بود به خاطر کهولت سن و ناتوانی، توان نگهداری این کودک و نداشت

و من تصمیم گرفتم اسمی رو انتخاب کنم و از این نوزاد نگهداری کنم

قبل اینکه کسی بخواد تصمیم بگیره برای نگهداشتن و بزرگ کردن این نوزاد

و چه گرمای مطبوعی ...! درووود بر زهره خانوم گل ....آجی هنرمندم خوش تشریف آوردی و خوشحالم کردی اما در باب فرمایشاتت: کاملا موافقم برای یه کار جمعی حضور همه دوستان شرطه اما در رابطه با حرکتی که شروع کردیم و برای رسیدن به هدفهایی که برای این حرکت تعریف شده یه سری اقداماتی لازمه که قبلا بهشون فکر شده و براشون برنامه ریزی کردیم یه برنامه ریزی پلکانی:: خواستیم ابتدا کار راه انداختن پاتوق رو سرو سامونی بدیم و تو قدم بعدی فراخوانی واسه کاربرا که بیان و هر کس هر حرفی و درد دلی ،انتقاد یا پیشنهادی داره مطرح کنه تو اون قسمت یکم از،بار فشاری که روی شخص یرگزار کننده هست کم میشه چون اونجا دیگه خود کاربره که تو پستش مشخص میکنه که دوس داره کدوم یکی از عزیزان نویسنده پاسخگوش باشن) و در کل برنامه های زیادی داریم که انشالا در کنار شما و سایر نویسنده های خوبمون بتونیم یکی یکی بر تن همشون جامه ی عمل بپوشونیم

و بلاخره سوفی عزیز و فروتن ما هم تشریف آوردن
درک حضورت سعادتی میخواست و گویا رتبه ی من امروز به حد نصاب لازم برای دیدارت رسید
سوفی جان شما امروز### بسیار هوشمندانه وبزیبایی تمام ،کل هدف و منظور منو ازراه انداختن این پاتوق در چند جمله کوتاه، بیان کردی و ضمن انجام عملی پسندیده (یاد کردن از اهالی قلم در سنوات پیشین سایت شهوانی) پندی هشدار گونه هم به خواننده گان پستت دادی ###

با این وجود هنوزم میگی نویسنده نیستی ؟!گلم مگه نشنیدی میگن آدما پشت زبونشون پنهونن، نویسنده هاپشت قلمشون !!! شما با همین چن خطی که نوشتی انگار کن که خودتو واسه من و هر کی متنتو خونده معرفی کرده باشی درست عین اینکه لیستی در اختیارم گذاشته باشی که توش نوشته :
@علاوه بر اینکه نویسنده هستی نویسنده بسیار خوبی هم هستی @قلبت و قلمت از عاطفه و مهر سرشاره
@بسیار افتاده و فروتن هستی @دوست بسیار خوبی هستی که همیشه بیاد دوستانش هست
@قدر شناس هستی
@ آینده نگر و عاقبت اندش هستی
@ درد کشیده ای
@خوش قلب و مهربونی
@ کوتاه نویس خوبی هستی @نویسنده ی خوش فکری هستی
@حافظه خوبی داری (لا اقل ازمال من بهتر)…خخخخ
@بسیار باهوشی که کاری کردی مجبور بشم این لیستو بنویسم خخخخ
البته دلیل این آخری،شوخی بود اما مدلل اش کاملا جدی
در کل عزیزم لایک داری هوارتا
امیدوارم در اینده نزدیک بیشتر و بیشتر ببینیمت و اینجا تو این پاتوق محقرمون ازآیینه حضورت واسه نشون دادن و شرح و بسط خوبیها استفاده کنیم