۱-همینطور که کنارش نشسته بودم،سرمو تکیه دادم به شونش
سرش تو گوشیش بود،دستمو بردم لای موهاش و آروم آروم با موهاش بازی میکردم،حواسم بود که نفس هام مستقیم بخوره به گردنش
حرکت های موزون گردنش گوشش رو به لبام نزدیک میکرد و منم با ی بوس ریز از گوشش بدرقش میکردم
حالا نوبت اون بود که گردنش رو بیشتر بهم نزدیک کنه
ی بوس آروم از گردنش،حلقه کردن دستم دورش به کلی حواسش رو از گوشیش پرت کرد
به اندازه کافی شل شده بود،در گوشش گفتم؛ی بوس میدی؟
وقتی ناز میکنه باید مستقیم تو چشاش نگا کرد
پلکای سنگین و نفس های سنگینش نا خودآگاه لبام رو روی لباش قفل کرد!
برای لب گرفتن خیلی زود بود،باید بیشتر از این اذیتش میکردم،برای همین لبامو جدا کردم و کشیدمش تو بغلم
طوری که لم داده بود و سرش رو،درست زیر چونم گذاشت
ی دستم دور شکمش حلقه بود و دست دیگم توی موهاش
سرش رو بوس میکردم!حالا نفس های نامنظمش و بیقراریش که توی بغلم وول میخورد بقدری تحریکم میکرد که شروع کردم به خوردن گردنش
توی اولین برخورد لبام با گردنش،نفس عمیقش به آه بلندی تبدیل شد و لرزش ریزی ناخودآگاه به خودش داد!
دستم رو روی شکمش حرکت میدادم و هر وقت به سمت سینه هاش یا کسش نزدیک میشد خودش رو بیشتر بهم میچسبوند!
حالا به اندازه ی کافی میشد شهوت رو توش حس کرد…

۲-بعد از کلی خستگی کاری تنها چیزی که حالمو خوب میکرد
ی دوش آبگرم و ی خواب آروم بود
درو باز کردم،قبل اینکه درو ببندم صداشو از آشپزخونه شنیدم
-سلاممممممم،لباساتو پخش و پلا نکن که من جمع نمیکنم
به قدری خسته بودم که طاقت غرغرشو نداشته باشم برا همین بدون اینکه جواب سلامش رو بدم درو بستمو رفتم سمت اتاق،
همینطور که میرفتم ی نگاهی به آشپزخونه کردم،پشت به من پای گاز وایساده بود و داشت سیب زمینی سرخ میکرد
شلوارک سفید و کوتاهش تنش بود و با هر تکونی که میخورد،لرزش نیمی از کونش که از زیر شلوارک بیرون زده بود و رنگ برنزش تضاد تحریک کننده ای با سفیدی شلوارکش داشت سرجام میخکوبم کرد
-سلام،چه عجب شام درست کردی
-برو لباستو عوض کن،نت اینکه هرشب گشنه میخوابی؟
رفتم تو آشپزخونه که به ناخنکی به غذا بزنم
-کیفت رو روی میز نزاریا
هم اعصابم خورد شد،هم عطر شامپوش که از زیر حوله ای که دور سرش پیچیده بود هم به مشام میرسید،
هم تاپ شل و ولی که سینه هاش رو قشنگ تر کرده بود
قلقلکم میداد
بدون هیچ مقدمه ای از پشت چسبیدم بهش و دستمو از زیر دستش بردم و ی سیب زمینی برداشتم
دستمو آوردم بالا و گذاشتم تو دهنش
جیغ کوچیکی زد و فوت فوت میکرد که یکم دهنش خنک شه،
نمیدونم چرا انقدر صداهای زنونه تحریک کنندست،
دستمو که میوردم پایین سینشو گرفتم و فشار دادم
جیغ دوم جنسش فرق داشت،ترکیبی از درد و شهوت
گازی از گردنش گرفتم که خودش رو ازم جدا کرد
نه اینکه بدش بیاد،میخواست بیشتر تحریک شه
رفت پشت سینک و مثلا میخواست بگه الان وقتش نیست
ولی همین که کیف روی میزم به چشمش نیومد،ینی حواسش پرته!
یکم باهم حرف زدیم و همزمان آستین های پیرهنم میدادم بالا،داشت شیر آبو میبست که در گوشش گفتم
شب جمعست؟
-نه اینکه تو هر شبت شب جمعه نیست؟
آروم موهاش رو از زیر حوله جمع کردم و وقتی تو مشتم دسته شد،کشیدمش عقب
گردنش جلوی چشمام اختیارو ازم گرفت و با ی لیس محکم
شروع کردم و محک میک میزدم
انقدر حشری بودم که صداشو میشنیدم ولی حرفاشو نمیفهمیدم!
توی بغلم شل شد و به جای زر زر کردن داشت بلند آه میکشید و جیغ میزد
-یواش،آشغال یواش آهههه،بسسسسه تورو خدا،اووم…
به زور ازش لب گرفتم و محکم روی کابینت خمش کردم
بدون فکر شلوارکش رو کشیدم پایین
هم دکمش کنده شد،هم رد کشیده شدنش روی رونش موند،
نشستم کف آشپزخونه و با گاز های ریز از کونش تا نزدیکی
کسش میرفتم و باز عقب میرفتم و کونش رو گاز میگرفتم
خواستم کس کلوچه ای و تپلش رو توی مشتم بگیرم که خیسی شورتش دیونم کرد و زبونم رو گذاشتم روی شرتش
…