گوز کج خان یک گوزویی بود از دهات لرستان. اون شبانه روز میگوزید و به خاطر همین بهش کار نمیدادن. مردم ازش متنفر بودن و فحشش میدادن. گوز کج خان مخ هیچ دختری رو هم نمیتونست بزنه چون تا میومد قپی بیاد یهو گوزش در میومد و دخترا فحشش میدادن. روزی پرنسس زیبایی به شهر امد و همه مردان دورش جمع شدن و خواست یکی را انتخاب کند ولی از کسی خوشش نیامد و مشغول رفتن بود که گوز کج خان گوزید و ناگهان پرنسس ایستاد. ترس زیادی بر جماعت حاکم شد. پرنسس به سربازش گفت این گوزو رو به نزدم بیار. مردم گفتن قرار است اون رو بکشن.
در قصر پرنسس، گوز کج خان وارد شد. پرنسس گفت او را تنها گذارن. سپس نزد گوزو رفت و گفت امروز چی کار کردی؟ گوز کج خان گفت ببخشید من گوزم در رفت. پرنسس گفت راستش من عاشق گوزم و در دهانم بگوز. گوزو هم خوشحال شد و اول او را لخت کرد و سپس با هر بار تلمبه زدن میگوزید و پرنسس از گوزهای او ارضا شد.
من عاشق گوزیدن و ريدن خانم های ناز هستم فکر نمی کردم کسی تو ایران باشه که
جوووووون، دوست داشتی در خدمتم، پارسا 09028369893
چطوری یا نه؟ شناختی؟
قربانت . تو خوبی ؟
نه والا نشناختم
میشه برده شما بشم خواهشن پیام بدید ضرر نمیکنید ممنون
ایشالا یه پسر گوزو قسمت شما شه خواهر گلللللللمممممممممممم 🙄 🙄 🙄 🙄