دید زدن خواهرام

1394/10/18

سلام من ارمین 28 سال دارم قد بلند و تقریبا خوش قیافه
2 تا خواهر دارم یکیشون 7 سال ار من بزرگتره اون یکی هم 1 سال
من از بچگی عاشق خواهر بزرگم بودم یعنی اون موقع که نمیدونستم سکس چیه نسبت بهش علاقه داشتم
داستان از اونجایی شروع شد که 11 سالم بود اول راهنمایی اون موقع ها نمیدونستم حتی جق زذن هم چیه داشتم برا امتحان درس میخوندم که یکدفعه خیال خواهرم اومد تو کلم من کیرمو در اوردم و هی باهاش ور رفتم تا اینکه 1 اب سفید از کیرم اومد بیرون اولش ترسیدم ولی بعدش خیلی باهاش حل کردم
دیگه از اون روز به بعد فهمیدم جریان از چیه قراریه هر روز میرفتم اتاقاش با شورتاش جق میزدم کلا دیدش میزدم مثلا دامن میپوشید هی دید میزدم که تا اینکه 1 جایی میومد بشینه کلا پاهاشو با شورت میدیدم
هر روز جق میزدم میرفتم شلواراشو سوراخ میکردم تا باسنشو بببینم کلا خودش هم فهمیده بود چشهای هیزم دنبالشه راستی یادم نبود ما خونمون 4 تا اتاق خواب داره 1 کیشون که عمومیه و چون طبقه اوله بیشتر اوقات من و خواهرام ظهرها با هم اونجا میخوابیدیم 1 روز که خواهرم ساعت 3 اینها بود میخواست بره کلاس من تو اتاق خواب بودم 1 پچ پچی شنیدم ار خواب بیدار شدم چشهامو که باز کردم باورم نمیشد خواهرم با شرت و شوتین جلوم وایستاده بود داشت لباس عوض میکرد منم دیگه زود خودمو به خواب زدم و باگوشه چشمهام کاملا دیدش زدم تا اینکه رفت منم رفتم اتاقشو با شرتاش طبق معمول جق زدم
کلا خواهرم با مئ خیلی راحت بود به واسطه اینکه میرفت کلاس کاراته هر از چن گاهی از من کمک میخواست که مثلا بیا پاهامو کش بده یا از مزخرفات منم از خدا خواسته سریع بلند میشدم و تا میتونستم بهش دست میزدم خواهرم تو خونه اصلا سوتین نمیپوشید و همیشه لباس باز میپوشید و وقتی برامون چای میاورد یا باهاش تخنه نرد بازی میکردم کلا سینه هاشو دید میزدم روز با هم تو هال خوابیدیم رو بالش چند روزی بود احساس میکردم اونم ازم خوشش میاد ولی به روی خودش نمیاره منم خودمو به خواب زدم بار پشت سر هم گفت ارمین منم خودمو به خواب زدم اون موقع من 14 سال داشتم اونم 21 سالش بود خلاصه خودمو زدم به خواب دیدم دستشو انداخت دور سرم و 1 بوس کوچولو کرد منم شق کردم حسابی هی خدا خدا میکردم بهم دست بزنه دیدم بله کم کم دستشو اورد به طرفهای کیرم دستش که خورد به کیرم اول دستو کشید چون کامل شق کرده بوم خلاصه 2.3 بار دست کشید رو کیرم من ارضا شدم اونم سریع دستشو کشید دیگه از اون روز به بعد دیگه بهم نزدیک نشد نمیدونم دلیلش چی بود
خلاصه سرتونو درد نیارم 1 روز تنها خونه بودم 1 فکر شیطانی به سرم زد رفتم در دسشتویها و حمام و سوراخ ماهرانه ای انداختم که اصلا هیچ کسی متوجه نمیشد خلاصه بعد از روز با خواهرم تو هال بودیم منم که از خدام بود زودتر بره حموم دیدش بزنم هی نمیرفت تا اینکه گفتم خواهری بدنت بو میده از کی حموم نرفتی گفت 2 روزه ولی بدنم بو نمیده گفتم میده ابجی جونم خودت نمیفهمی
خلاصه 15 دقیقه گذشت دیدم رفت حموم منم هی 2 دل بودم خدایا برم دیدش بزنم نرم خلاصه دل و به دریا زدم و رفتم سرمو چسبوندم ب المینیوم در حموم وای خدای من چی داشتم میدیدم خواهرم لخت لخت سینه های خوش رم و شق بدن کاملا سفید و بی مو کیرم کاملا شق شق شده بود ژیلت و برداشت دقایقا روبروی سوراخ در موهای کسشو زد منم دیگه نمیتونستم تحمل کنم ابم سرازیر شد باورم نمیشد ابم 10 برابر دفعات قیل بود
خلاص سرتونو درد نیارم هر روز تو حمام دیدش میزدم بعدا برا اتاق خوابش نقشه کشیدم که اونم خیلی عالی جواب داد تا اینکه ازدواج کرد و رفت و منم دیگه الان کاملا بیخیالش هستم ولی هر دفعه یاد کش و کونش میفتم کیرم شق میشه

نوشته: آرمین


👍 1
👎 0
14673 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید