زن دوستم (۱)

1401/08/13

سلام نزدیک ۱۵ ساله با این فضا اشنام از سایت اویزون تا کار20 بعدشم شهوانی اولین بار ک تصمیم گرفتم داستانهای واقعی ک برام اتفاق افتادن رو ب نگارش در بیارم امیدوار مورد پسندتون باشه… سال ۸۶ بود ک دفترچه خدمت سربازی گرفتم اماده شدم واسه رفتن ب خدمت بعد دو ماه اعزام شدم و بعد چهار ماه از روز پست دفترچه اموزشی تموم شد و ی هفته مرخصی و بعدشم وارد یگان خدمتم تو شهر تهران شدم یک ماهی از حضورم تو یگان میگذشت ک با یکی از همشهری هام ک نزدیک ۸ ماهی بیشتر نسبت ب من از خدمتش میگذشت حسابی مَچ شدیم و خدایی بخاطر سِمَتی ک داشت هوای منو داشت خوب یا بد با کلی خاطرت شیرین و تلخ سربازی هر دو مون ب فاصله ی چندین ماه نسبت ب هم تموم شد و هر دو برگشتیم شهر خودمون و این اشنایی تو سربازی باعث شد ک حسابی بعد خدمتم ما با هم جور باشیم معمولا اخر هفته ها رو با هم میگذرونیدم از خرید گرفته تا دختر بازی و بساط مشروب هر از گاهی و حتی باشگاه اومدنش باهام ک معمولا برعکس من ک تقریبا یازده ماه از سال رو باشگاه میرفتم اونم دست و پا شکسته سالی پنج شش ماه رو میومد بدنم ب واسطه ورزش از سن کم بد نبود واسه همین معمولا دوستم ک رضا اسمش بود (البته رضا اسمی هست ک ب دوست زنش ک متاهل بود گفته بود منم معمولا سر سه نشدن اسمش تو جمع رضا صداش میکردم) بعد هر غیبت چن ماهه از باشگاه واسه شروع مجدد دیگه پایه تمرینی ما بود رضا از اون بچه هایی بود ک علی رغم نداشتن موقعیت اقتصادی خوب خوانوادگی هم خوب پول در میاورد بواسطه شغلش هم خوب خرج میکرد و میپوشید و همیشه یکی دوتا دوست دختر تو دست و بالاش بود تا اینکه بعد از چن سال چن ماهی میشد ک از هم خبر نداشتیم و تو این چن ماه من متاهل شده بودم رضا هم خیلی کم ازم خبر داشت تا ی روز پیام و ارتباط و اینااااا گفت ک دارم متاهل میشم اول کلی حال کردم بعد ک شرایط طرف مقابلش بهم گفت ی کم باعث تعجبم شدم اخه رضا با این همه دوست دختر دست گذاشته بود رو ی زن متاهل ک ۷ سال از ازدواجش میگذشت زنی ک حتی ی بار قبل از عقد رضا ناخواسته با رضا با شوهرش ی جا نشستیم و کلی صحبت و شوهره ک معتاد بود وهمه چیو فهمیده بود ب رضا جلو من علنی گفت ک این زن رو من بزرگ کردم فقط با چن تا از دوستای خودم بوده خلاصه اونروز بعد کلی بحث بی نتیجه با ی حال عجیب از اون شوهره جدا شدیم رفتیم تا اینکه ی دو روزی گذشت من همش تو این فکر ک رضا با این همه دوست دختر و کیس خوب یعنی این زنه چی داره ک حاضر از هفت سال متاهل بودنش چشم پوشی کنه بعد دو روز دیدم شماره رضا افتاد رو گوشیم ی حال و تعارف معمولی بعد پرسید ک کجایی گفتم باشگاه گفت کی تمومی ی چرخ بخوریم گفتم ی نیم ساعت دیگه خلاصه بعد نیم ساعت ی نیمکت تو ی پارک ک معمولا اونجا همو میدیم قبل حتی هر جایی ک میخواستیم بریم نشسته بودم ک دیدم رضا با ی خانم خوش بدن و سکسی از اون سبزه هایی ک انگار تو رابطه حتی با ی مرد فاعل هست و پوششی سکسی تر فیسش ک ی کفش پاشنه بلند ی شلوار جین قرمز ی مانتو جلو بسته نازک تا زیر باسنش و ی شال قرمز دارن میان سمتم ندید بدید نبود ولی واقعا بعد دیدنش ب سختی اب دهنم قورت دادم اولین دیار ما اونجا بود…ادامه دارد

نوشته: گارسیا مارکز


👍 8
👎 16
52501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

901411
2022-11-04 03:12:33 +0330 +0330

خوب نوشتی اما زود تموم کردی
موفق باشی

1 ❤️

901445
2022-11-04 08:27:46 +0330 +0330

نوشتن خوب بود، ولی داستان کم بود، امیدوارم جذاب باشه…
دیونه زن متاهلم…

0 ❤️

901463
2022-11-04 12:12:01 +0330 +0330

گارسیا جان لطف کن ادامشو ننویس ممنون

1 ❤️

901488
2022-11-04 15:22:34 +0330 +0330

کسی کیر خواست میکنمش پیام بده

0 ❤️

901489
2022-11-04 15:37:29 +0330 +0330

کسشر

0 ❤️

901514
2022-11-05 00:29:22 +0330 +0330

بعدشم رفتی نشستی براتشربت اوردکردیش حموم هم رفتی وجدان درد گرفت دیگه بهت نداد

0 ❤️

901515
2022-11-05 00:36:43 +0330 +0330

این رضای داستان با چندتا رضا که شوهر اون زنه بود دوست بود😂😂

0 ❤️

901525
2022-11-05 01:01:57 +0330 +0330

داستانت روان بود ولی واقعا قابل پیش بینی هست

0 ❤️

901680
2022-11-06 02:47:08 +0330 +0330

تموم شد

0 ❤️

901681
2022-11-06 02:49:17 +0330 +0330

تاثیرگذار بود

0 ❤️