سلام.
من حسین هستم.
می خوام داستان دختر خاله رو براتون تعریف کنم که مربوط به 3 ماه پیشه
دختر خالم به دختر 17 ساله اس که قدش 160 و و زنش تقریبا60 بدن سکس داره کونش خلی بزرگه و سینه هاش هم خیلی سکس آن سایزشون 65
خب داستان از اونجایی شروع شد که مامان دختر خالم با مادر شوهرش که تو خونه اونا زندگی میکنه دعواش میشه و قهر میکنه و میاد خونه پدر بزرگم از اونجایی که پدر بزرگم خیلی حوصله تحمل کردن اونا رو نداره بابای من اونا رو برای ناهار دعوت میکنه و قرار میشه که شب هم بمونن ناهار رو که خوردیم دیدم دختر خالم داره با گوشیش بازی میکنه و حرف میزنه کنجکاو شدم بینم چه میکنه خلاصه رفتم جلو و گفتم چی کار میکنی و گفت دارم کالاف بازی میکنم منم گفتم برام میفرستن و اونم قبول کرد و بعد بازیشون برام فرستاد. خلاصه ما برای اینکه صدای کسی اذیت مون نکنه میرفتیم تو اتاق بازی میکردیم و معمولا در رو هم میبستیم خیلی بازی حال میداد تا اینکه من وقیت برنده شدیم نا خواسته زدم روی پای دختر خالم و گفتم ایول اون یه خرده نگام کرد و گفت بازی تو هم عالی بود منم یه خورده خودمو جمع و جور کردم و فهمیدم چه گندی زدم آخه خلی بد نگاه کرد.
داشتیم بازی یمیکردیم که یهویی مامانم گفت حسین بیاید شام ما هم حالمون گرفته شد و بازی رو بستیم و رفتیم شام شامو خوردیم و دوباره رفتیم پی بازی اما این دفعه من تا رفتم بجنگم با دشمن مردم و دختر خالم ناراحت شدو زد تو سرم منم زدم تو پاش و اونم پاشد و محکم تر با لغد زد به پای من خورد به رون پاک و کمی دردم گرفت اما از لجش به خودم میپیچید که ناراحت بشه اونم گفت ببخشید حسین نیم خواستم بزنم بهت منم یه خورده ناز کردمو پاشدم و بازی که کردیم رفت تو سالن تا پیش مادرش بخوابه منم خوابیدم.
صبح روز بعد تا اینکه صبحانه رو خرودم رفتم تو اتاقم و اونم نیم ساعت بعدش اومد اون موقع هیچ حسی بهش نداشتم اما وقتی این اتفاق افتاد حسم بهش بیشتر شد من خودمو توی جا رختخوابی قائم کردم و اون اومد و شروع کرد به گشتن دنبال من و دید نیستم رفت ویوسای دوستشو پل بکنه توی ویسا دوستش گفته بود که من اگه جا تو بودم بهش میدادم و برو بده خر نشو دیگه این موقعیت گیرت نمیاد بهش دیدم با ویوس به دوستش گفت من نمیدونم اون چی کار میکنه وقتی بهش این رو بگم و رفت تو بازی منم بعد چند دیقه یواشکی و قتی سرش تو بازی بود از کمد اومدم بیرون و رفتم نشتسن کنارش اصلا متوجه من نشد اما من جور دیگه ای نگاش میکردم به کونش به سینه هاش اونم دلتنگ بازی میکرد بازیش که تموم شد گفت تو اومدی گفتم آره گفت کجا بودی گفتم دستشویی خلاصه که ظهر شد و من بعد ناهار خوابیدم اونم اومد تو اتاقم تا بازی کنه چون ساکت ترین جای خونه بود منم تو خواب به چیزایی سکس فکر میکردم تا کیرمو شق کنم و اون خودش بیاد سراغ کیرم همین هم شد من کیذمو شق کردم و روی کمرم خوابیدم و کیرم شق شده روی شلوارم معلوم بود.
بعد اینکه بازی تموم شد با دوستش خداحافظی کرد و دیدم یهو ساکت شد منم خودمو به خواب زده بودم اما زیر شچی می پاییدمش دیدم داره یماشد سمتم اومدو با دست زدن به شونم من هیچ تکونی نخوردم بعد دیدم زد به یک مو رفت عقب بازم تکون نخوردم دیدم اومد از روی شلوار شروع مرده به مالیدنش داشتم کیف میکردم اما به روی خودم نیم آوردم و تکون نمی خوردم بعد یهو دیدم یه چیز سرد خورد به کیرم تو نگو دستش بود کیرمو کشیده بود بیرون و داشت باهاش بازی میکرد بعد یهو ولش کرد و رفت در اتاق رو باز کرد و بعد چند دیقه بستد اومد فکر کنم رفت چک کنه همه خوابن یا نه اومدو به بازی کردن ادامه داد تا اینکه من داشتم ارضا میشدم خیلی ضایع شد و یهو آبم پاشید به روی لباسشو دستشو صورتش منم خودمو. جمع کردم و گفت تو بیداری؟؟؟ منم گفتم آره چیه مگه حال کردنهای تو رو میدیدم دیدم گفت حسین ترو خدا به کسی نگو گفتم چرا نگم خوبم میگم تازه تو گوشیم هم فیلم گرفتم اونم گفت نه ترو خدا نگو گفتم یه شرط داره گغت چی گفتم باید بهم بدی گفت باشه من امشب بهت میدم فقط نگو گفتم اوکیه
تا اومد شب بشه من مردم از هیجان شب که شد شام و خوردیم و رفتیم بازی و طبق معمول رفتیم به خوابیم که اون دوباره تو سالن خوابید اما نصف شب دیدم یکی داره با کیرم ور میره سریع بلند شدم دیدم فاطمه اس(دختر خالم) خلاصه گفتم لخت سو اونم شد گفتم بخورش اون گفت بدم میاد منم گفتم باشه نخورد فقط بمال تونم مالید اما وارد نبود دهن کیرو اسفالت کرد نمیدونم چرا ظهر اینقدر خوب میمالید الان نمی تونست بعد یه خورده مالیدن دیگه مجبورش کردم بخوره اونم خورد اما چون وارد نبود دندون میزد منم گفتم اوکیه نمی خواد
به پشت برگرد گفت نه خیل درد داره همه از صدام بیدار میشن بعدشم شما هنوز کس منو نخوردی می خوای سریع تمومش کنی ناقلا هیچی دیگه شروع کردم به خوردن سینه هاش که داشت صداش در می اومد منم دستمو جلوی دهنش گرفتم و می خوردم بعد چند دیقه پایین تر فرتم و شرتشو هم در آورم یه کس صورتی و تمیز جلوم بود یه خرده نگاش کردم و بعد حسابی خوردنش بعد گفتم خوب حالا پاهاتو به بچبون اونم همین کارو کرد منم شروع کردم به لاپایی زدم کیرم رو شیار کس میرفتو میومد خیلی حشری شده بودم کفت حسین بکن توش گفتم فاطمه نمیشه تو دختری گفت بکن گفتم نکنه نداری گفت من حلقوی ام منم گفتم نه نمی کنم دیدم با دستش کیر منو گذشات روی کسش تا خواستم کاری بکنم با پاهاش منو حل داد جلو و کیرم رفت تو میترسیدم کیرمو در بیارم فکر میکردم الان پردشو زدم اما دیدم هیچی نیس و شروع کردم به تلمبه زدن تا اینکه دیدم کیرم داره له میشه هی کسش سفت و شل می کد و یهو دیگه تلکون نخورد منم گفتم فاطی بام گفتم بزیر توش منم ریختم توشو افتادم همونجوری روش تا یه سه ساعت اونجوری بودیم بعد پاشد رفت دستشویی و منم رفتم خوابیدم بهترین سکسم با اون بود الان هم با هم سکس چت داریم
تاحالا دفعه دوم نکردنش خیلی تو کفشم هر جا ببینمش میکنمش
نوشته: حسین
حلقوی
قرن ها بود کسستان حلقوی نشنیده بودم
روحشو زنده کردی
وایستا ببینم مامان دختر خالم!!! همینجا دیگه نخوندم خاک تو مخت بی عقل
مامان دختر خالت به کنار ، کس صورتی و یکی برای من تشریح کنه ، رنگ بندیداره مگه ، ته تهش سفید باشه تمیز بدون تیرگی اطراف صورتی آخه کرگدن
یه دستی تایپ کردی قشنگه واضحه ، غلط املایی هم موج مکزیکی می رفت تو طول داستان
حلقوی و کی مد کرد تو این داستانا ، خیلی وقت بود ازش نشنیده بودم دوباره رو شد .
کالاف حرمت داره نه لذت
داستانت دروغی بیش نبود مطمئنم ، تو کفشی ناجور
دختر خاله رو بکش بیرون برو به دختر خواهر پدرت فکر کن
میشه دختر عمت چون دوست داری خودت و زجر بدی اونجوری گفتم
بعد خوندن این کستان حس ادمی دارم که در ملا عام بهمتجاوز شدییییییید شده و بقیه دارن برام دست وسوت و جیغ و هورا میزنن،من نمیدونم ادمین سایت چی میزنه یا از کدوم ساقی جنس میگیره ؟؟؟؟خب لامصب یه روخوانی سریع بکن داستانارو واونایی که کستانن رو نذار توسایت، زیر شچی چیه ناموسا نوشتی؟؟؟؟؟؟؟
تو این کشور همه حلقوین بجز من
میدونین چرا
چون من جندم .
برو کونت رو بده گوزو پسر مامان دختر حالت انگار زیاد کردتت ها
من فقط یه سوال برام پیش اومده، و به خاطر همین سوال دیگه نتونستم داستان رو متوجه بشم،
مامان دختر خاله ات با هات نسبت فامیلی نداشت؟ غریبه بود؟
احمق جان دختر خاله تو به واسطه خاله تو با تو نسبت فامیلی داره، بعد میخوای خاله خودتو صدا بزنی میگی مامان دختر خاله؟
از موتوری جنس نگیر
خدایا ما چه گناهی کردیم باید کون کنک بازی بچه های ۱۲ ساله رو بخونیم؟؟! خو دیوث تو به دنیا اومدی ما عضو شهوانی بدیم حالا اومدی کصشعر از ننه دختر خاله ات مینویسی؟
حالا کصشعرای این بچه به کنار باید کیرغزلهای این کلاغ پر دیوث در مورد تابو و فوبیا و لوبیا و عن رو هم بیر هر. استان بخونیم؟
خداااا بصسثه دیگهههه خسصثثه شدیییم😭😭
چقد چرت و پرت نوشته بودی، یکدفعه خودت داستانتو مرور میکردی همش غلط املایی
بعدشم فک کنم دختر خالت خیلی جنده خوبی باشه
وقتی حشریت میرینه به بشریت
تابلوئه که زیر هجده سالی و تنها کُسی که از نزدیک دیدی، کُس خواهر کوچیکته موقع عوض کردن پوشکش.
بابا این کسشرا ننویس خدایی
اصلا رضایت نامه والدین گرفتی اومدی سر گوشی کوچولو 😂
برو خدات رو شکر کن که هنوز دختر خواهر مامانت رو برای بار دوم نکردی که بیای اینجا تعریف کنی …اگه جرات داری یبار دیگه داستان بنویس هر جا پسر خواهر خاله ات رو ببینم میکنمش. پسره کصخل …! اگه قلم رو دستت کیرت میدادی بهتر از خودت مینوشت…قرومپت
بابا جان مادرتان جق تونو بزنید بعدش تایپ کنید، کسکشا یک دستی تایپ نکنید🙏🙏🙏🙏🙏
آخه بچه کونی این کسشعرا چیه نوشتی…کیرم تو ذهن آشفته ات
بخدا نمیدومم تشویقت کنم یا تحقیر ، کستان ننویس باوا .
مرسی اه 😒