لبخند آماتورانه

1400/01/04

سوز سرما از کاپشن و پلیورشم عبور میکرد و تا مغز استخوونش میرسید ، قسمت سوراخ جورابش خیلی سردتر بود ، انگاری کل دنیا داشتن رو به اون فووت میکردن . سر شب با بی حوصلگی و خودخوری و پس از جر و بحث های همیشگی زده بود بیرون تا آروم شه ، ولی غیر از دود کردن یه پاکت سیگار و نشستن روی صندلی سیمانی سرد پارک کاری نکرده بود . چند تا گربه جلوش توقف کردن ، یه پرنده روی شونش رید ، یه پسر ناز کونش و براش تکون داد ، یه شوت هم به توپ والیبال ورزشکارای پارک که سمتش اومد زد ، از اونجاکه صحنه دست در دماغ رفتن چایی فروش رو دید توی نسخ چایی مونده بود ، داخل پاکت و دوباره نگاه کرد و دونه های سیگار رو شمرد ، چهار نخ مونده بود
سرش رو بالا آورد ، میخواست رو به آسمون بگیره و درددل کنه که روبروش دختری رو دید ، متوجه نشستن اون نشده بود ، دختری با کلاه زنگوله دار کاموایی ، شلوار گشاد و بوت مشکی با بند سفید . نگاهش روی دختر قفل شد ، و یه لبخند آماتورانه زد ، دختر دوشاخه محبتش و نشون داد و جوریکه پسر تونست لب خونی کنه گفت : سیگار داری .
بجای جواب ، اول نیش پسر وا شد ، و رفت کنارش
::ببخشید بفرمایید ، البته پاکتش وینیستونه ولی توش ،یه مکث کرد و یه نخ بیرون آورد :: سیگار وطنی میکشی هموطن ؟
»آره بابا ، دود کنه کافیه
:میشه بشینم کنارت؟
»آره بشینی بهترم هست ، دیگه کسی نگام نمیکنه
:تقصیر اونا نیست ، تو خیلی جذابی
»جذابی به چه درد میخوره ، مهم پوله ، ماشین داری من و تا جایی برسونی؟
:دارم ولی خونست ، کجا میخوای بری؟
»میرم پارتی ، میای بیا باهم بریم
:با این لباس میری پارتی
»معلومه تا حالا نرفتی پارتی ، لباسم زیر ایناس ، این تویی که باید لباس بهتر بپوشی ، در ضمن از تو‌ هزینه ورودم میگیرن
:خوب من هزینه ورودمو میدم به تو ، بریم خونه که بعدش برسونمت
»هزینه من از ورودی پارتی بیشتره عزیزم باید پولهای تو متکاتم دربیاری
صدای خنده جفتشون بلند شد ، پسر جرات کرد و دست دختر و گرفت بلندش کرد و گفت : بریم من قلکمم برات میشکنم .
دختر همه لباسهاش و کند ، پاها و دستهای کوچیکش باعث شده بود کونش بزرگتر نشون بده و سینه های متوسطش قابل تحمل باشه ، دو تا بالشت آورد یکی رو زیر سرش و اونیکی رو زیر کمرش گذاشت و داد زد کجایی بیا دیگه دیرم میشه . پسر با کاندومی در دست اومد و جلوش نشست ، لبهاش و گذاشت روی لبهای دختر ، دستش رو روی سینه هاش گذاشت و میمالید و دست دیگش رو روی کوسش می مالید ، بدنهاشون داغ بود و هر لحظه داغتر میشد ، پایینتر اومد و سینه هاش رو میخورد ، و با دستش چوچول دختر رو‌ مالید ، کیرش سیخ شده بود و توی دستهای لطیف دختر مالیده میشد ، روش دراز کشید و کیرش و داخل کوسش کرد ، اونقدر داغ بود که زمان و مکان و دنیا رو فراموش کرده بود ، تند و محکم کوس رو میکرد انکار هر داخل کردنی باعث آرامش بیشترش میشد ، کیرش رو دوباره ژل زد ، و گذاشت روی سوراخ کونش
»نکنیا جیغ میزنم
: یه دقیقه هیچی نگو قول میدم خوشت بیاد
»نه احمق تنگم … وااای … تو روحت
با لبخند به کردن کون ادامه میداد و دختر چشمهاشو بسته بود و آه میکشید
همینطور سرعتش و بیشتر کرد تا آبش اومد و همش و ریخت روی لپهای کونش .
:شیر آب و نبند منم میرم حموم تا خودمو بشورم ، توام خودتو خشک کن که برسونمت پارتی
»امشب تنهایی؟
:آره ، چطور مگه
»ولش کن پارتی نمیرم‌ ، اگه نمیندازی بیرون همینجا میمونم امشب
:بیرون که نه ، ولی شاید بندازمت رو تخت .
دوباره باهم صدای خندشون پخش شد

نوشته: خسته از دنیا


👍 6
👎 8
11101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

798985
2021-03-24 01:05:32 +0430 +0430

وقتی نویسنده جیش داره به روایت داستان!
کاملاً غیرواقعی و مسخره، اینکه هیچ قسمت داستانت با هم همخونی نداشت به کنار حتی با عقل و منطقم جور در نمی اومد…
به نظرم وقتی از دنیا خسته ای هیچی ننویس
فقط استراحت کن، اینطوری ما هم راضی تریم 😁❤

5 ❤️

798993
2021-03-24 01:10:42 +0430 +0430

کیرم تو دهنت.خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
دارم توی اینترنت میگردم ببینم معنی لبخند آماتورانه یعنی چی.این دری وریا رو از کجا میارید

4 ❤️

798997
2021-03-24 01:19:48 +0430 +0430

دختره پارتی دعوت بوده بعد اومده تو پارک نشسته؟ چه ربطی داشت؟؟

5 ❤️

799114
2021-03-24 14:19:12 +0430 +0430

سلام
یه جا گفتی سینه هاش متوسط بود اما قابل تحمل
از این جملت خوشم نیومد یه جور تحقیر آمیز بود

0 ❤️

799117
2021-03-24 14:30:18 +0430 +0430

کاندوم داشتی، ریختی رو لُپهای کونش!
از ادمین میخوام پیش شرطِ نوشتن و ارسال داستان رو یه دست جق بگذاره. چون تجربه ثابت کرده بعداز جق انگیزه و توانی برای کصتان نوشتن نمیمونه!

1 ❤️

799129
2021-03-24 15:47:07 +0430 +0430

یه پسر ناز براش کون تکون داد؟؟؟
کاندوم در دست اومدی و ریختی رو لپای کونش؟؟؟
از تو پارک یه دفه رسید به بالش زیر شکم؟؟
ننویس جون دل ننویس

2 ❤️

799165
2021-03-24 22:34:22 +0430 +0430

برگرفته از کتاب دلفینها و ذنا با زن شوهردار

0 ❤️

799174
2021-03-24 23:52:29 +0430 +0430

قشنگ بود…ازین دخترا تو ایران گیر میاد؟

2 ❤️

799464
2021-03-25 23:11:43 +0430 +0430

داستان دروغ بود یا گاف داشت درست…ولی قشنگ بود بنظرم و لایک دادم

1 ❤️

799658
2021-03-26 12:25:35 +0430 +0430

وقت تلف کن

0 ❤️