ژاله عشق بچگی‌ام

1403/02/07

سلام رضا هستم ۲۶سالم هست قدم ۱۸۶،وزنم ۷۸ ساکن کرمان در خانواده کم جمعیت بزرگ شدم که تنها خودم و برادرم و والدین هستیم .
سعید سه سال ازم بزرگتر و شاغل در شهر همجوار یعنی سیرجان هست و ب لطف درآمد خوب زندگی خوب و بی‌نیاز از مشکلات مالی هست و تقریبا هشت ماهی هست با ژاله ازدواج کرده و خونه و زندگی مجزا دارند و ب ظاهر اطرافیان کاملا در رفاه اجتماعی و اقتصادی هستند که یه جورایی همه فامیل باهاشون حسادت دارند.
جریان که میخوام بگم قرار بود بین خودم و ژاله بمونه ولی دلم نیومد ارجاع ندم به سایت دیگران همه یه فیضی ببرند و دوستان همیشه در صحنه و دست در شلوار ارائه نظرات کنند .
بگذریم ژاله یه دختر جذاب به قول امروزیا شاسی بلند ،موهای لخت و بدن سرحال ک ب نسبت دوران بچگی و همبازی هم بودیم و عموما خونه خالم بودم یه خانوم استثنایی از همه لحاظ شده بود ک دست بر غذا نصیب سعید چشم و گوش بسته شده بود که همش دنبال ارتقا سمت و پول بود و طی این چند ماه زندگی مشترک سریع به زندگی تحمیل کرده بود و دلخوری ژاله و در نبود سعید و آمدن همیشگی ژاله ب خونه ما میشد .اوایل اصلا به ژاله حسی نداشتم و جلوش معذب بودم در پوشش ک کمکم حس کردم خودش رو به هر بهونه ای ک میشه بهم نزدیک می‌کنه البته جوری که تابلو جلوه نکنه و واقعا حس خوبی داشتم بهش و از کارم و باشگاه و مسائل دیگه سوال می کرد و زل میزد تو چشمام ک خودم خجالت می‌کشیدم ازش و دیگه واسم عادی شده بود و می‌گفت کی میخوای سعید ببری با خودت باشگاه و چند وقته همش وعده و وعید الکی میدی ؟گفتم هر موقع خودتون رفتین سعید هم میبرم ک حرفم قطع کرد با ناز و عشوه گفت من چیزی کم ندارم و کاملا راضیم و پاشد رفت آشپزخونه پیش مامان و زمانی که از کنارم رد شد محکم پا گذاشت روی پام و یواش زدم به باسنش یه لحظه ایستاد قلبم اومدم تو دهنم ک الان آبروریزی می‌کنه که یه چیز زیر لب گفت و رفت آشپزخونه وااای چه باسن نرمی بود به این خوش فرمی که از زیر مانتو و قد بلندی که داره اینقدر جلوه داره .گذشت یه چند دقیقه که پیام اومد خیلی بیشعوری ب سعید میگم چیکارم کردی .هنگ کردم چند دقیقه نوشتم معذرت میخام دست خودم نبود خخخ سریع نوشت پس نکنه دست عمت بود ؟دیگه پیامی رد و بدل نشد و ناهار خوردیم ،حتی روم نمیشد نگاه صورت نازش کنم با اون چشمای خمارش که دل هر مردی رو ب تپش می‌گذاشت ک نفهمیدم چطور ناهار با مادر و ژاله خوردم و گفت سعید ساعت ۴میاد برم خونه دیگه ک یکم مادر اسرار کرد و خدافظی سرد کرد و رفت یه پنج دقیقه نشده بود دوباره آیفن زد و مادر گفت بیا ببین زنداداش چکارت داره بله چیشده ماشین میتونی بیای ماشین ببریم مکانیکی اوکی الان میام و تو دلم قند داشت آب میشد ک از دلش در بیارم یه موقع خر نشه بزاره کف دست سعید و سریع پریدم پایین و خودش شروع کرد ب صحبت ک چراغ چک گمونم باشه روشن شد و نگاه کردم دیدم موقع ک ترمز گرفت صدای جیغ لنت در اومد و گفتم. لنت تموم شده و رفتیم تعمیرگاه و بهش گفتم لطفاً از ماشین پیاده نشو لباست خونگیه و مناسب نیست یه بلوز. و شلوار پاش بود ک ب زور بلوزش تا زیر باسنش می‌رسید .خواست از ماشین پیاده بشه مچ دستش گرفتم نگام کرد گفت وووووویی خوبه زنداششتم و زنت نیسم و و زدم زیر خنده و خودشم خندش گرفت و کارت عابر داد دستم و یواش با مشت زد تو سینم و خلاصه کار تعویض لنت عوض شد و معلوم بود ژاله یه چیزیش هست و چشماش برق میزد خیلی و گفت مریم خونه خودمون از اونجا برو کارباش ؟امروز و فردا آفم ن ممنون یه موقع دیگه و حرفم ب برفی حساب نکرد و باهام حرف میزد و منم ب بفکر پوزیشن گاییدن بدن مثل برف ژاله بودم و با خودم تجسم میکردم ک یه لحظه ب خودم اومدم فهمیدم وااای کیرم زیر شلوار اسلش باد کرده و با این حال ک تا خونشون ده دقیقه بود انگار ده ساعت طول می‌کشید و ریموت زد و ماشین گذاشت پارکینگ و خونشون دو طبقه بود و ورودی مستاجرشون مجزا بود و وااای ژاله یکم وسیله خریده بود داد دستم و خودش جلوم شروع کرد ب راه رفتن ک واقعا اینهمه زید داشتم ژاله یه چیز دیگه بود و سفیدی بدنش ب تم مشکی لباسش جلوه زیبایی میداد که بالاخره وارد خونه شدیم و شالش پرت کرد رو مبل و رفت سمت آشپزخونه و منم دنبالش رفتم و وسایل گذاشتم رو اوپن و پشتش ب من بود سریع کیرم دادم زیر کش شرتم و مشغول صحبت شدیم و داشت سالاد درست میکرد و منم زل زده بودم ب بدنش الکی حرفاش تایید میکردم ک گفت میتونم بهت اعتماد کنم ؟یخورده صدام ارزون شد گفتم چطور ؟شروع کرد به صحبت که سعید اشتیاق اولیه زندگی رو ندارن یعنی توان زندگی رو نداره که از دهنم در رفت گفتم زندگی زنا شویی یه مکث کرد و گفتم معذرت میخوام که ریلکس گفت :راحت باش می‌دونم منظوری نداری و کاملا مشخصه و با انگشت دستش که به پهلوش گرفته بود اشاره کرد هب سمت کیرم و انگار خودش خجالت بکشه پشت کرد به من و رفت سمت یخچال و از آشپزخونه رفت بیرون و کلا ضربان قلبم تند تر شده بود و از شرم و خجالت قفل شده بودم سر جام ک با صدای ژاله ب خودم اومدم ک گفت لطفاً سالاد با سس بیار واسم و و بدون معطلی رفتم پذیرایی و لم داده بود روی مبل و گذاشتم جلوش بفرمایید اصلاتعارف نکنین و 😃😃 زد زیر خنده و با دستش جلو دهنش گرفت و همزمان لش کرد رو مبل یه چند ثانیه نگذشته بود ک لای دوتا رونش باز کرد و چشمم رفت سمت قلمبگی کصش ،سریع پاهاش بست رفت سمت اتاق خابشون منم هاج واج از این بدن ک دلم می‌گفت برو اتاق دنبالش ولی عقلم می‌گفت پیش خودت الکی خیال بافی نکن و صابون ب دلت نزن ک ژاله گفت :همش رو خوردی ک رفت سمت آشپزخونه دوباره چشمم قفل کونش شد ک لمبرا بالا و پایین میشدن و از بس ک شق درد شدم و با دستم فشار دادم کله کیرم حس میکردم آبم ریخته بیرون و کیرم خیس شده بعه پاشدم رفتم سرویس بهداشتی و یه آب گرم گرفتم ب کیرم ک عطشم نخوابه یموقع و تنها شانسی ک داشتم شلوارم تیره بود و از جلو معلوم نبود دستمال کاغذی برداشتم و کامل خودم خشک کردم اومدم ک بیام بیرون روشویی دستام بشورم وایی. وااای ژاله خم شده بود و داشت صورتش می‌شست و جالب تر یه دامن کوتاه پاش بود ک سفیدی دامن و رنگ شرت مشکی و اون ساق پاهای سفید داخل یه چشم ب هم زدن پاک عقل از سرم برد و سریع کیرمممم شق شق شد و ایستادم پشت سرش و هی کیرم میمالیدم با دست چپم وصورتش شست و از آینه منو پشت سرش دید و گفت تموم شد و یه لبخند زد و اومد ک رد بشه یواش پشت دستم مالیدم ب باسنش و بدون عکس العملی رفت منم سریع یه آب ب صورتم زدم و رفتم بیرون سمت پذیرایی نشستم دیدم خبری ازش نیست و صدا کردم ژالهههه زنده ای با صدای با ناز گفت اینجام ،بدون درنگ پریدم آشپزخونه و دیدم دست دست کردن فایده ای نداره و خودشم ک داغ کرده و همه چیزش انداخته بیرون ولی کی جرات میکرد بره جلو و کاری انجام بده که اگه یه درصد ناراضی باشه و کولی بازی در بیاره چی که رفت سر یخچال و یه جعبه کلمپه آورد گذاشت رو میز ناهار خوری و با چشماش اشاره کرد بشینم سر میز و محو بدنش بودم که گفت میدونم از نظر خیلیا زیبایی دارم و آزاد میگردم درست مثل خودت ولی ببین رضا من زن سعید هستم و واسم شما یا سعید فرقی نداره و باهاتون راحتم ولی با این تفاسیر خو حس میکنم سعید کسی دیگه زیر سر داره منم حرفش قطع کردم گفتم بعید می‌دونم یه زن دیگه مثل تو سمتش بیاد و واقعا چیزی کم نداری از اندام و زیبایی و گفت ممنونم و چشماش برق انداخته بود و گفتم شاید تم شخصیتش آینه و بخاطر شرایط شغلی و سمت کاریش کم توجهی. می‌کنه که به مرور زمان بهتر میشه نگران نباش و دستم گذاشتم رو دستش و نوازشش کردم و گرمای بدنش حس میکردم چند لحظه ساکت بودیم که با صدای زنگ گوشیش رفت سمت اتاق خواب با صدای ارزون حرف میزد کی میای چند تا چیز گفت بخره بیاره و گوشی قطع کرد ،سعید بود گفت چهار میام نگاه انداختم ساعت رو دستم سه بود با یه لبخند معنا دار گفت یه ساعتم یه ساعته مگه نهههه منم با لبخند جوابش دادم گفت نگا کن به من یه لحظه و پیش خودم گفتم میخواد بوسم کنه یا لب بهم بده اماااا نه دست کشید به ابروهام و گفت میخوای واست مرتبشون کنم ؟منم از خدا خواسته که نوک ببینیم با دوتا انگشتش کشید و پاشد رفت سمت اتاق خوابشون منم راه افتادم پشت سرش رفت سمت میز آرایش منم از فرصت استفاده کردم و نشستم لبه تخت ک ایستاد کنارم و چونم داد بالا و گفت چشمات باز نکن باااش مشغول موهای زیر آبروم بود که دردم گرفت چنگ زدم ب رون پاااش نکن دیگهههه پرووو و دستم کشیدم صدای قلبش تو گوشم حس میکردم و تندی نفس کشیدنش ،گفتم چقدر دیگع طول می‌کشه خانوم آرایشگر با صدای بچگونه گفت یکم دیگه و پا انگشتهای پام هی میمالیدم به پاش و میزدم به پاهاش الکی میگفتم آیییی چشمم کور نکنی آرووم تر ژاله هم گوشم میکشید می‌گفت دیگه چییی دیدم چشم بسته خیلی سخته ،ساعت چند شده رأسی ؟نگا کردم ب ساعت سه و نیم بود و یه نگاه به صورت ژاله کردم سرخ شده بود صورتش و گونه هاش و حرارت و برق نگاهش قشنگ معلوم بود .گفتم چرا سرخ شدی ژاله :از بس ک ووول میخوری و هی پاهات میزنی بهم منم بدنم حساس و پوستمم ک سفید سریع قرمز میشه و یهو دامنش داد بالا و پای چپش گذاشت لبه تخت کنارم و گفت ببین اینم شاهکارت خشکم زد و یواش دست کشیدم به رونش گفت نکننن دیگه لازم نکرده دیگه کبود شد رف و اخم کرد بهم منم صورتم بردم نزدیک گفتم بوسش کنم خوب بشه و خاست پاش بزاره پایین ک مچ پاش گرفتم و سریع بوسش کردم وااای ژاله چقدر داغه بدنت و سرش برد بالا و سقف نگاه کرد و منم مشغول خوردن رون پاش و داخل رون پاش تا نزدیک کصش شدم یه یک دقیقه مشغول بودم که کشیدمش سمت تخت و خودش ب پشت خوابید و سرم بردم بین دوتا پاهاش و محکم با رونش فشارش داد و همزمان باسنش از تخت آورد بالا و منم بدون معطلی با دوتا دستم شرت مشکی و خیسش کشیدم پایین و چشمم به کص صاف و بدون مو خورد و شروع کردم به لیس زدن و با انگشتم هی لای کصش کشیدن و یه آن انگشت وسطم فرو کردم سوراخ کصش یه آخخخخ بلند گفت و با دوتا دستش سرم فشار داد سمت کصش یعنی بخورش و صداش در اومد و آییی بخورش و چوچولش ک لب گرفتم یه گاز ریز زدم ک لرزید و تموم آب کصش ریخت بیرون سریع صورتم کشیدم عقب و پاشدم و شلوار و شرتم با هم کشیدم پایین و کامل دامنش در آوردم و گفت این بزرگه نکن توش منم بدون اعتنا به حرفش کیر ۱۹سانتی و کلفتم چند باری لای کصش بالا پایین کردم و حسابی با آب کص ژاله خیسش کردم و با یه فشااار محکم سرش دادم داخل و لبام چفت لباش شد و با یه فشار محکم تا ته دادم داخل که از بس داغ بود حس کردم کیرم سوخت و لبام گاز گرفت و اشکش سرازیر شد و با تلمبه های یواش جلو و عقب میکردم آخخخ چه کص تنگ و داغی بود کشیدم بیرون کیرم و لبام جدا کردم ژاله گفت بریز توم قرص میخورم و پاشدم لبه تخت ایستادم و مچ دوتا پاهاش کشیدم سمتم و خودش هم خزید سمتم و کیرم دستش گرف جووون جرم بده و یه تف انداخت سر کیرم منم آوردمش لبه تخت و یه پاش گذاشتم رو شونم و تا ته کردم تو کصش یه آخ بلند گفت و سینه هاشو چنگ زد و منم با تمام وجود جلو و عقب کردم یه دو دقیقه ک خودش کیرم در آورد و بلند شد پشت به من و آرنج دو دستش گذاشت روی تخت واااای چ کونی روبروم بود کیرم گذاشتم لای دوتا باسنش و یع فشار دادم آییی بلندی گفت و رو کرد سمتم تورو خدا از عقب ن تا حالا ب سعیدم ندادم و لای کونش باز. کردم و یه تف آبدار انداختم رو سوراخ خوشرنگ و قهوه ای روشن کونش و کیرم خودش با دست گرفت و فرستاد سمت کصش و منم با دوتا دستام موهای مشکی و دم اسبیش گرفتم و محکم تلمبه میزدم جوری که صدای برخورد رونام و تخمام به بدنش کل اتاق گرفته بود و بعد چند دقیقه با چند تا ضربه محکم یه آه بلند کشیدم محکم بغلش کردم و دوتا سینه هاشو چنگ زدم و تا قطره آخر آبم ریختم داخل کص ژاله و لرزید و منم خوابیدم روش بی حال …

نوشته: رضا


👍 0
👎 7
15901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

981256
2024-04-27 08:49:27 +0330 +0330

توی خونه مامانت مانتو تنش بود ولی وقتی رسید به ماشین هنگام تعویض لنت شد بلوز شلوار!؟
صدای ارزون؟ چند؟
آییییی چشامو کور نکنی!؟
بدبخت کس ندیده آنقدر زدی که چشات داره کور میشه خبر نداری! مغزت هم که چسیده!

2 ❤️

981281
2024-04-27 12:30:33 +0330 +0330

هر کی کون میده فوری میگه وای تا حالا به شوهرم هم کون ندادم بعد خیلی راحت شروع میکنه دادن

1 ❤️

981348
2024-04-28 00:27:57 +0330 +0330

مریم کی بود اون وسط جقی

0 ❤️

981451
2024-04-28 20:36:29 +0330 +0330

کسکش جغی

0 ❤️