گفتگوی داغ و داغی سکس

1399/08/11

امیدم سی ساله مجرد و از یکی از شهرای شمال. داشتم از باشگاه برمیگشتم سمت خونه. پیرمرد خوش تیپی که کنارم نشسته بود شروع کرد به بحث سیاسی و فحش و ناسزا به دولتمردا و حکومتیا و سپاهیا که اینا مملکت رو بر باد دادن و همه چیز مملکت رو فروختن به چینیا. منم وارد بحث با اونو و راننده تاکسی شدم و وسط حرفا فهمیدم که پیرمرد آدم بامطالعه و کتابخوانیه. وقتی رسیدیم وسط شهر با هم از ماشین پیاده شدیم و بحث مون ادامه دادیم. از اقتصاد و سیاست و فرهنگ گفتیم تا دین. تقریبا بیست دقیقه ای با هم صحبت کردیم و آخر حرفمون پیرمرد با مهربونی بهم گفت که دوست داره این گفتگو ادامه پیدا کنه و شماره همراهش رو به من داد و گفت که تو شهر … یه کتابفروشی داره. منم شماره م رو دادم بهش و خداحافظی کردیم.

تقریبا دو هفته بعد پیرمرد برام تو واتس آپ پیام فرستاد و ازم دعوت کرد به کتابفروشی ش برم.منم که سرم درد می کنه برای این جور گفتگوها قبول کردم و فردای اون روز باهاش قرار گذاشتم. وقتی رسیدم مغازه ش با خوشرویی ازم استقبال کرد و دعوت کرد که بشینم. قرار شد برای گفتگو مون موضوع انتخاب کنیم وبا فرهنگ و تمدن شروع کردیم. بحث ما درباره فرهنگ به آزادی فرهنگی و حجاب و بعدش به مسائل جنسی رسید و اون خیلی محکم از آزادی های جنسی حمایت میکرد. از این گفت که چرا نباید همجنسگرا ها اجازه ابراز وجود به طور آزادانه بکنند. پیرمرد خوش تیپ با موهای جوگندمی و صورت شش تیغ شده و هیکل بدون چربی ورزشکاری و سالم با یه بلوز آستین کوتاه سفید و یه شلوار لی تنگ موقع گفتگو بارها اطلاعات و مطالعه ‌خودش رو به رخ کشید. تقریبا بعد از یک ساعت، بحث ما وارد مسائل شخصی شد و بهم گفت که با ۵۵ سال سن هنوز ازدواج نکرده و قصد ازدواج هم نداره. اسمش کیوان بود. آقا کیوان بارها موقع بحث بازوی من رو میگرفت و فشار میداد و بعضی اوقات دست رو روی رانم جوری میکشید که می ترسیدم بخواد به کیرم دست بزنه. با مطرح کردن موضوع آزادی جنسی همجنسگراها شک کردم که شاید خودش هم گی باشه. اونروز آخر بحث پیرمرد من رو به صرف نوشیدنی در منزلش دعوت کرد و منم که مدتها بود لب به مشروب نزده بودم دعوتش رو بدون معطلی پذیرفتم و قرار شد جمعه همون هفته به منزلش برم. جمعه رفتم به آدرسی که اونروز پیرمرد بهم داده بود، یه خونه وسط شهر که قدمت ازش موج میزد. رفتم داخل و دیدم که بساط روی میز پهنه انواع میوه های تابستونی و یه شیشه شامپاین و یه شیشه شراب قرمز که بعدا از رو شیشه فهمیدم مارک براندی. آقا کیوان ازم خواست لباسای بیرونم در بیارم و لباس راحتی اونو که شلوارک نخی بود تنم کنم. ازم پرسید نوشیدنی سبک یا سنگین؟ و من هم سنگین رو انتخاب کردم.از شراب قرمز برندی کمی برای منو خودش ریخت و به سلامتی دوستیمون رفتیم بالا. من که از مقدار کم مشروبی که برام ریخته بود تعجب کرده بودم پرسیدم چرا اینقدر کم؟ گفت که خیلی سنگین بهتر کم کم بخوری. منم که حریص شده بودم سه پیک دیگه رفتم بالا. دیگه تمرکز برام سخت شده بود و نمیتونستم خوب حرف بزنم. آقا کیوان که کمتر خورده بود، نشست کنارم و ازم پرسید امید! نیازهای جنسی خودت رو چطور برطرف می کنی؟ تا حالا با یه مرد سکس داشتی؟ گفتم چند بار برای تنوع تو شبکه های مجازی با کسانی دوست شدم و باهاشون سکس داشتم که پسر هم توشون بوده. دستش رو گذاشت رو کیرم و گفت با من سکس میکنی؟ گفت: یادت اونروز درباره آزادی جنسی همجنسگراها صحبت کردم؟من همجنسگرا هستم. دوست دارم باهم سکس کنیم. بهش گفتم: راستش تا حالا با یه مرد به سن شما سکس نکردم. گفت: نمیذارم بهت بد بگذره. نشست روبروم رو زمین و شلوارک و شورتمو کشید پایین و شروع کرد به ساک زدن. پیرمرد باکلاس مث یه مار بوآ داشت کیرم رو میبلعید. فوق تخصص داشت تو ساک زدن منم که مستی هوشم رو برده بود. فقط نوازشش میکردم شاید باورم نمیشد که به این راحتی دارم با یه مرد بیست و پنج سال بزرگتر از خودم دارم سکس میکنم. بهم گفت میشه خودت کیرتو تو حلقم فشار بدی و بکنی؟ بدون گفتن جمله ای بلند شدم و شروع به گاییدن دهانش کردم. کیرم تا ته حلقش فرو میرفت و بیرون می اومد. سر کیرم قرمز شده بود و باد کرده بود. آقا کیوان لباسم در آورد و شروع کرد به خوردن سینه هام و همزمان با دست کیرمو می مالید. اول دوست نداشتم لباش رو ببوسم ولی اینقدر این مرد خوش بو و جذاب بود که اصلا سنش رو در نظر نگیرم. رفت از تو کشو میز یه ظرف لوبریکانت تاخیری آورد و مالید به کیرم و گفت یه چند دقیقه ای باید صبر کنی تا اثر بذاره و بعد به بوسیدن گردن و لبهام ادامه داد. هنوز لخت نشده بود. وقتی لباسش رو در آوردم تو زندگیم یه همچین پوست سفید و براقی ندیده بودم.مث بلور میدرخشید. انگار انداخته بودن تو ظرف واجبی و درش آورده بودن. اومد روبروی من بعد از اینکه کمی لوبرکانت به سوراخ سفیدش زد نشست رو کیرم و یک لحظه آخ گفت و بعد از اون لذت رو تو هر حرکتش روی کیرم از تو چشماش حس می کردم. داگی نگه ش داشتم و شروع به تلمبه زدن کردم و نمیدونم چرا! ولی برای اولین بار دلم نمی اومد خشن بکنمش چون احساس می کردم دوس نداره. به پشت خوابوندمش داشتم در حین اینکه میبوسیدمش، میکردمش که ازم خواست آبش رو براش بیارم. گفتم ساک نمی زنم ولی با دست جلق میزنم برات و شروع کردم به مالیدن کیرش، سریع آبش اومد و همین موضوع باعث شد سوراخش رو کیرم فشار بیاره و آبم بیاد. تقریبا همزمان ارضا شدیم و من آبم رو تو کونش خالی کردم. حال عجیبی داشتم انگار تمام بدنم شعله ور شده از آتیش، بعداز اینکه آبم اومد سرگیجه بدی گرفتم و تو بغل آقا کیوان کمی خوابیدم تا حالم جا بیاد که میدونم به خاطر مستی بود و تاحالا تجربه نکرده بودم. این آخرین ملاقات ما نبود و هنوز همدیگر رو میبینیم هم برای گفتگوی داغ و هم برای داغی سکس.

نوشته: ج ج


👍 3
👎 2
13101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

775117
2020-11-01 16:03:28 +0330 +0330

دیگه غلط بکنم برم انقلاب!! 🤤

0 ❤️

775118
2020-11-01 16:06:09 +0330 +0330

اینقد تو ایران راحت مشروب به دست میاد تو امریکا راحت نمیدن😂😂😂 خوبه تازه ممنوعه😂 در ضمن مطمعنی تو خونه پیرمرده دوستاش منتظرت نبودن؟ چون فک کنم داستان یه جور دیگه زرقم خورده باشه خودتم یه جایی گفتی که سینه هاتو خورده پس فک کنم کسی که کونو داده به باد تویی

0 ❤️

775119
2020-11-01 16:09:24 +0330 +0330

تو میگی کردی ما هم میگیم عارررره
ورداشتت برد خونه بهت مشروب سنگین داد
ابشم اوردی اخرم تو بغلش غش کردی
فقط یه سوال برگشتنی اختیار کونت رو داشتی یا نه

1 ❤️

775139
2020-11-01 16:30:24 +0330 +0330

اینقدی که برای کونی ها آب ریخته شده تو مریخ آب پیدا نشده!
#مملکت_گل_و_بلبله

0 ❤️