اولین کُسی که کردم

1396/04/29

سلام دوستان این اولین داستان من هست در این سایت اگر خوب نبود فحش ندید چون من دو برابرش رو میفرستم خب بریم سر داستان خودمون اول یکم از خودم بگم پسری با قد 190 با 80 کیلو وزن و پوستی سفید و لب هایی به سرخی خون و چشم هایی به سیاهی شب خب من خیلی حشری تر از اونم که فکرش رو بکنید من تو یه کارخونه کار میکردم که مخصوص لباس سازی بود خیلی خانوم های جیگری م اومدن تا لباس بخرن چون مغازه داشتن از کارخونه میخریدن بگذریم یه روز که تو کارخونه بودم یه دختر سفید که سنش به 18 سال میخورد وارد شد و چشمش به من افتاد یکم شکه شد و زود خودش رو جمع کرد به چند تا از لباس ها نگاه کرد و گفت از اینا خوشم نمیاد کی لباس جدید تولید میکنید گفتم شماره بدید تا هر وقت لباس جدید تولید کردیم خبرتون کنم یکم از حرفم شکه شد ولی چاره ای نداشت شماره رو داد و رفت بعد از چند روز دیدم تو تلگرام هستش بهش پیام دادم گفتم لباس جدید تولید کردیم کی میای ببینی گفت عکسشون رو بفرست برام چند تا عکس از لباس ها فرستادم و گفت چند تا رو انتخاب میکنم بعد بهت خبر میدم گفتم باشه هر وقت خواستید بگید تا همون لباس رو براتون کنار بزارم بعد از 2 3 روز پیام داد گفت اگر میشه لباس هایی که انتخاب کردم رو برام بیار تا حساب کنم گفتم مشکلی نیست آدررس بدید تا براتون بیارم خلاصه آدرس رو داد و کار خونه هم ماشین داشت برای جا به جا کردن جنس ها بالاخره راه افتادم رفتم دم خونه شون بهش زنگ زدم تا بیاد دم در لباس ها رو تحویل بگیره بعد از چند سانیه اومد دم در سلام و احوال پرسی کردم و رفتم تا لباس ها رو از داخل ماشین بیارم پایین که متوجه شدم داره یه جوری نگام میکنه توجهی نکردم و کارم رو انجام دادم لباس ها رو بهش دادم منتضر موندم تا پول رو بده گفت بیا داخل تا پول رو حساب کنم یکم از حرفش تعجب کردم ولی قبول کردم رفتیم داخل وااااااااااااااااای چه خونه ی شیکی داشت انگار فقط خودش اونجا زندگی میکرد نشستم روی کاناپه رفت چایی بیاره اومد نشست راجب کار خونه چند تا سوال کرد که کارش چجوری هست چقدر پول میدن منم هر چی میدونستم گفتم اون گفت منم باید اونجا کار کنم گفتم باید با مدیر حرف بزنید گفت مشکلی نیست گفت شماره ی مدیر رو بده بهم رفتم تا شماره رو بهش بدم که از شانس بد من انگشتم خورد روی گالری گوشی و هر چی فیلم سوپر داشتم رو روی صفحه دید از خجالت داشتم میمردم که گفت میشه چند تا از اونا رو برام بفرستی منم با کمی تعجب گفتم چی رو بفرستم گفت همون فیلم ها دیگه دهنم باز شد گفتم باشه براش چند تا فرستادم و شروع به پخش کردن اونا شد کم کم دیدم داره بیشتر از این که به فیلم نگاه کنه داره به کیر من نگاه میکنه منم که از صدای آه آه فیلم کیرم شق شده بود یکم خودم رو جا به جا کردم که خندید گفت جاش بده گفتم چی جاش بده گفت همون که بلند شده گفتم آره خندید گفت میخوای راحتش کنی گفتم یعنی چی بلند شد اومد نزدیکم دستش رو انداخت دور گردنم یکم تعجب کردم ولی دیگه کار از کار گذشته بود شهوت هر دومون رو داقون کرده بود کم کم اومد سراغ لب هام منم با اون هم راهی میکردم بلندش کردم گذاشتمش زمین همون جا لخت شدیم شروع کردم به مَم خوردن دیدم داغ داغ شده رفتم سراغ کسش خیییییییییییییلی خیس شده بود لیس زدم انقدر لیس زدم که خودم ارضا شدم حالت 69 شدیم مال هم رو میخوردیم هر دو تا داشتیم لذت میبردیم که گفتم دیگه نمیتونم اومدم پاهاش رو دادم بالا وااااااااااااااااااااااااااای چه کونی داشت دیونه شدم اونم هی میگفت جرم بده کسکش زود باش مردم منم سر حجت ال اسلام رو گذاشتم در کسش آروم فشار دادم واااااااااااااااااااااای چقدر داغ بود سوووووووووووووختم شروع کردم به تلمبه زدن 1 2 3 4 5 6 7 8 9 خلاثصه زدم زدم تا داشت آبم میاومد دیدم شیخم داشت از چشمش آب میاومد از لذت ارضا داد زدم و افتادم روش ازش لب میگرفتم اونم هی قربون سدقم میرفت میگفت هنوز ارضا نشدم گفتم بزار ارضات میکنم عشقم رفتم سراع کسش ان قدر خوردم که ارضا شد ولی این بار امام بلند شد و گفت میخوام سرش رو بوسید و گفت بکن کونم کییییییییییییرمیخواد یکم چربش کردم شیخ رو سر شیخ رو گذاشتم دم سوراخش واااااااااااااااای چقدر تنگ بود به بد بختی تا دسته شیخ رو جا کردم شیخ داشت اون داخل حال میکرد که احساس کردم شیخ داره سفت میشه گفتم دااااااااااااااارم میااااااااااااام گفت بریییییییییییییز توش مردم هم راه با هم ارضا شدیم و شیخ هم کم کم نشست و رفت تو لاکش و کلی ازش تشکر کردم و با هم با هم تو شرکت مشغول کار شدیم هر چند وقت یک بار سکس میکنیم جاتون خااااااااااااااااالی راستی یادم رفت بگم اسمش فاطی بود ولی من فافا صداش میکردم با آرزوی کس کردن برای همه.

نوشته: سجاد


👍 1
👎 16
4323 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

640954
2017-07-20 20:51:14 +0430 +0430

تا اونجایی خوندم که دستت خورد به گوشی

0 ❤️

640958
2017-07-20 21:06:51 +0430 +0430

اوففف احتمالا فیلم سوپر داستانی زیاد نگا میکنی و جق میزنی مغزت هنگ کرده

0 ❤️

640981
2017-07-20 21:49:25 +0430 +0430

تو کارخونه لباس سازی
عجب اینو نمیدونستیم از یه کونی مغز فرفری یاد گرفتیم
بجون بشار اسد عزیزم اینجور جقی باید بگیری به دویست روش ایرانی کونش بزاری دیگه نشینه داستانهای تخمی بنویسه کوسکش اقلا بجای چایی مینوشتی شربت به واقعت نزدیکتر میشد

0 ❤️

640987
2017-07-20 21:56:16 +0430 +0430

کارخونه لباس سازی؟؟؟ یادتونه تو شوی ایتالیا ایتالیا طرف رفته بود خاستگاری گفت کارخونه دارم پرسیدن کارخونه چی؟؟ گفت کارخونه نون خامه ای!!! حتی اونم به اندازه این مسخره نبود درضمن از کی تاحالا دخترا لباس می خوان میرن در کارخونه می خرن!!!

1 ❤️

641003
2017-07-21 00:07:59 +0430 +0430

حالا کارخونه رو که بچه ها بهش اشاره کردن ولی وژدانن یه دختر ۱۸ ساله تو یه خونه خودش تنها زندگی میکرد ؟
خونش شیک بود بعد میخواست بیاد کارگری تو کارخونه ؟
اصلا خودت تعجب نکردی از داستانت که چرا یه دختر باید تو الاغو بیاره تو خونش ؟؟

راستی بزمجه برزیلی گفتی هرچی فحش بدین ۲برابرشو میدی ؟؟
تخم داری آدرس بده کون گلابی :(
گوزپند گریزلی

0 ❤️

641120
2017-07-21 21:35:13 +0430 +0430

کلاس چندمی عمویی؟
به مهر چیزی نمونده برو کیف و روپوش مدرستو بخر 🙄

0 ❤️

641219
2017-07-22 13:00:17 +0430 +0430

ادمین خداوکیلی این چه کسشری بود که پخشش کردی؟ من داستان نوشتم در حد بی نوایان،اونوقت تو پخش نمیکنی،اه اه خیلی کسشر بود،نمیدونم چرا این دخترا گیر ما نمیاد که ایقد راحت میدن،یا این پسره خیلی خشکله و جذابه،یا یه دروغگوی کسکشه جغی هس که توهماتشو مینویسه

0 ❤️

641298
2017-07-23 02:57:16 +0430 +0430
NA

تا اونجا خوندم كه گفتي منتضر موندم

0 ❤️