بگا رفتن من و سارینا

1391/10/18

سلام به دوستای گل شهوانی.اسم من سعید.21 سالمه از رشت.میخوام یه داستان واقعی براتون بگم اما قبلش بگم یه داستان نوشته بودم به اسم «سعید و زن عموی عاشق».بخدا واقعیت داشت فقط چون با گوشی آپلود کردم نیومد تو فهرست بعد اسمشو عوض کردم.بعد 2.3 هفته دیدم آپلود شده و کلی فحش خوردم که داستان کپی بوده.به هر حال جفتش مال من بود. خب برسیم به داستان.

من تو نیمباز چت میکنم همیشه.خرداد ماه بود با یه آیدی آشنا شدم که اسمش پرستو بود.خلاصه کلی حرف زدیمو اون ازم خوشش اومد.من خیلی شوخم و دیدم اونم مث خودمه.یه 2.3 روزی گذشت ازش تل خواستم داد بهم.زنگیدم دیدم بچه باحالیه.اخلاقش لوتی واره.حال کردم خدایی.جونم براتون بگه یبار بهش گفتم میخوام ببینمت گفت باشه.آدرس یه کافه رو داد.منو دوستم که رفته بودیم بیلیارد تقریبأ همون طرفا بودیم.بهش گفتم آرمان جمع کن بریم.آقا رفتیم کافه.ماشینو پارک کردیم رفتیم تو!خلاصه زنگیدم گفتم کجا نشستی؟شماره کلبه رو داد.یاالله گفتیمو رفتیم داخل.وای وای وای.داشتم کسخل میشدم.دیدم 2تا دختر فشن جلومون نشستن خلاصه نشستیم آشنا شدیم.پرستو که اسم واقعیشو اونجا بهم گفت ماندانا.با دختر عمش بود به اسم سارینا!ماندانا که با نمک بود به یه طرف اما سارینا رو وقتی دیدم دال آوردم.یه دختر تقریبأ تپل با موهای بلوند که ریخته بود رو چشم راستش و ابروهای تأتو!نشستیم قلیون کشیدیم.خنده و شوخی و کلی حال کردن با اخلاقم.آرمان بیچاره که خایه هاش چسبیده بود بهم!بگذریم.یه هفته گذشت من به ماندانا گفتم یه ویلا داریم تو فومن.(ما خونمون رشت)اگه دوس داری 4نفری بریم اونجا قلیون و مشروبو خلاصه عشقو حال.گفت بذار به سارینا بگم اگه قبول کرد باشه.قرار شد خبر بده.حالا من که تو کونم عروسیه!سارینا اوکی دادو قرار گذاشتییییم!منو آرمان دانشگاه بودیم.بعد از ظهر ساعت 5 قرار داشتیم.آرمان گفت بریم مغازه(آشپزخونه غذا دارن).دوستم ایمان هم گفت منم میام!رفتیم مغازه 3تایی ناهارو زدیم دیدم گوشیم ویبره میره.ماندانا بود!گفت ما 3نفریم،دوستمم هست!گفتم بهتر.به ایمان گفتم میای؟اونم که آآآج.با کله قبول کرد.شدیم 3تا پسر 3تا دختر حالا با چی؟یه پراید 132.رفتیم سر قرار،یه نیم ساعتی تأخیر داشتناما اومدن خلاصه.صنم خانوم اضافه شده بودن.اونم بد نبود!تپل بود تقریبا.اومدیم بشینیم تو ماشین دیدیم ملت دارن نگاه میکنن.صنم نشست جلو.عقب هم به ترتیب ایمان سارینا ماندانا و من به زور نشستیم!آرمانم که راننده بود،حرکت به سمت فومن!صدای ضبط زیاد آهنگ eminem،دود سیگار،رقص سارینا،یادش بخیر.

رسیدیم فومن من رفتم آذوقه بگیرم واسه اون مفت خورا.چیپس.پفک.پاستیل.دلستر.ذغال.توتون.آب معدنی.شیر کوچیک.نون.کالباس!یه 20 تومن پیاده شدم.رفتیم سمت ویلا.این ویلا نزدیک خونه پدر بزرگمه.اونجا هم روستاس!شاید 60.70 متر فاصله باشه.با تمام کیر گوزی با ماشین رفتیم تو.بچه هارو فرستادم داخل و رفتیم یه قلیون 2سیب از دوستم گرفتم!خودم یه شیر نارگیل داشتم.قلیونو چاق میکردم تو حیاط سارینا اومد پیشم گفت داداشی خیلی دوست دارمو بغلم کرد.کسخل شدم به قرآن!آخه فکرشم نمیکردم چون با ماندانا دوس بودم.بوسم کرد لپشو بوس کردم گفت میتونی آب جور کنی؟منو میبینی.گوشام سرخ شد کیرم راست.زنگیدم پسر داییم گفتم چیزی داری؟گفت بیا بگیر.با ماشین آرمان رفتم یه ویسکی 43 % ازینا که سر اسکلت روش داره گرفتم با سیگار!(همون گرنس ساندیسی)اومدم خونه.رفتم بالا دیدم پر از دود شده خونه.2تا قلیونو عین اسب میکشیدن.رفتم یخ و لیوان آوردم.ایمان و صنم کسکش گفتن ما نمیخوریم.ضد حال زدن اما منو ماندانا و سارینا و آرمان 3 پیک رفتیم.وقتی که گوز شدیم سارینای کونی دس ایمانو گرفت رفتن تو اتاق.تو اون حالت مستی دال آوردم.آرمان تو کف صنم بود اما آخر پا نداد اون کونی.منم هرچقد خایه ماندانا رو مالیدم آخر نیومد بریم اتاق.بد جور کیرم کرد.نشستو قلیون کشید فقط.آرمان بیچاره هم اون یکی قلیونو برداشت رفت یه گوشه هی اشاره میزد تو ماندانا رو ببر منم با صنم تنها باشم اما نمیومد این کونده!بعد نیم ساعت آقا ایمانو سارینا خانوم تشریف آوردن.یکم دیگه موندیمو لاس و خنده تا ساعت شد 9.جمع کردیم راه افتادیم سمت رشت.بد جور اعصاب منو آرمان تو راه گاییده بود.همش به ایمان فحش میدادیم آخه اون کس مشنگ اصن قرار نبود بیاد.اومد کرد رفت.تازه مارو هم کیر کرد!گذشت یه 2هفته ای.این سری پیشنهاد از سارینا اینا بود،دوباره در کونم عروسی برپا شد.گفتم این دفه دیگه نمیذارم در بری! اما سارینا گفت از آرمان خوشم نمیاد.ایمانم که ماشین نداره پس یکی باحال بیار مث خودت.یکم فک کردم گفتم باشه.زنگیدم به عشقم داداش فرزین.اصن از من کسخل تره.اونم یه 132 داره اما اسپرت.سیستم بسته روان!آقا به فرزین گفتمو با کله اومد،اونم با یه مشروب توپ.یه شیشه آب معدنی کوچیک حاوی عرق گندم کرمانشاه که با چنتا قرص دیازپام قاطی شده بود.بوش که فوق العاده بود.خلاصه این دفه من جلو نشستم سارینا و ماندانا عقب.رفتیم فومن.من دوباره یه 15تومنی پیاده شدم.رسیدیم ویلا بچه ها رفتن بالا.من تا رفتم تو دیدم یا حسیییین فرزین کسخل همرو کنده با یه شرت نشسته رو مبل.دیدمش ترکیدم از خنده!قلیون چاقیدم و آبمیوه ریختم براشون.رفتم از ماشین اون شهد ناب کرمانشاه و آوردم.فرزین ساقی شد.4پیک خوردیم هر 4تامون.شده بودیم گوز زکریای رازی.فوق العاده بود.بعد مسابقه گذاشتیم هرکی تو یه خط راست راه بره برندس.یکی از یکی بدتر زیگزاگ میرفتیم.آهنگو زیاد کردیمو رقصیدم.خیلی داشت حال میداد.سارینا همش قربون صدقم میرفت بخدا.اما دوباره با فرزین رفت تو اتاق!

و اماااا…
منو ماندانا تنها شدیم.ماندانا یه دختری بود با پوست سبزه.قد 165.سینه شاید 70.قیافش با نمک بود!آقا باز این ساز مخالف زد.خودمو پاره کردم نیومد بریم اتاق.اعصابم گاییده شد رفتم اتاق رو تخت دراز کشیدم.بعد نیم ساعت دیدم اومد پیشم.حالا اونم به اصرار فرزین و سارینا که اومده بودن بیرونو به زور فرستادنش تو.یکم نازم کرد محل ندادم.خوابید کنارم بغلم کرد.منم که پیت شروع کردم لب دادن.لبو زبون و گردنشو خوردم.کثافت زبونمو گاز گرفت خون اومد.کوبیدم تو سرش گفتم آروم باش حیوون.خلاصه ادامه دادم دسم بردم زیر لباسو سوتینش همش مقاومت میکرد.نوکشو که گرفتم آروم شد.یکم گذشت بهش گفتم آبمو بیار آقا یهو سگ شد دیگه.داغ کرد فاصله گرفت.گفتم به کیرم.از اتاق زدم بیرون.فرزین گفت چی شد داداشی گفتم منو ول کن تو.رفتن با ماندانا حرفیدن اما بازم پا نداد.آقا جمع کردیم اومدیم رشت.پیادشون کردیم به فرزین گفتم کردیش گفت آره.گفتم لاپا دیگه گفت نه از کس.گفتم وااااااای تو عالم پیتی پردشو زدی گفت نه روانی.پرده نداره اصن.گفتم یعنی چی؟گفت طلاق گرفته که چشام یه برق عجیبی زد که نگو.گفتم آبتو چیکار کردی؟دس کرد تو جیبش یه دسمال کاغذی در آورد گفت اینا.جفتمون ترکیدیم از خنده!با ماندانا رابطم سرد شد و با سارینا گرم تر.اینم بگم ماندانا 18 سالش بود و سارینا 22 سال.رفتم رو مخ سارینا.کار سختی نبود البته.فقط دنبال موقعیت بودم ببرمش ویلا!

یه 2هفته مونده بود به ماه رمضون.سارینا زنگید گفت شوهر سابقم اذیتم میکنه.میخوام 2.3 روز از خونه بزنم بیرون.میتونم بیام پیشت؟منو میبینی.گفتم آره عزیزززرم.اما به مامانت چی میگی.گفت من خونه جدا دارم اما چون این عوضی اذیت میکنه به مامان اینا میگم میخوام برم کیش.1شنبه بود با فامیلام رفته بودیم انزلی.تو کافه بودیم ساعت 8 بود.گوشیم زنگید دیدم بله سارینا خانوم.گفت امشب میتونیم بریم؟گفتم آره قربونت برم.گفت ساعت 10و نیم جانبازان میبیینمت.به بچه ها گفتم کار پیش اومده تا 10 باید رشت باشیم.رسیدم رشت رفتم سر قرار!هرچقد میزنگم مگه جواب میده جنده خانوم؟ساعت شد 11 دیدم زنگید.گفتم کس گیر آوردی بگو نمیام دیگه.گفت ببخشید.اینجام دیوونه.دیدم یکی اون دست خیابون دس تکون میده.رفتم اون طرف دیدم بله خانوم رسیدن به خودشون.موها بافته شده(عین این آفریقایی آ) دیدمش دیگه نتونستم چیزی بگم.راه افتادیم سمت فومن.ساعت 11:45 بود رسیدیم.رفتم وسایل و آذوقه 3 روزو خریدم.چون 3روز میخواست پیشم بمونه دیگه.اصن تو کونم یه غوغایی بود.وسایلو خریدم رفتم آژانس گرفتم.راه افتادیم سمت ویلا.تقریبا یه 200 متر مونده بود پیاده شدیم که دقیقأ جلوی خونه عموی بابام بود.آروم رفتیم سمت ویلا.کلید که انداختم بالای درو گرفتم که صدا نخوره.یکم مشکل داشت.رفتیم تو و درو بستم!رفتیم بالا.وسایلو گذاشتم!سارینا مانتوشو کند و با یه تاپ و شلوار لی نشست رو مبل.دوستش زنگید جواب داد.داشت حرف میزد من گفتم میرم پایین مسترا الان میام.پاشدم رفتم پایین.کارمو کردم!خیلی خوشحالو بشکن زنان داشتم میومدم بالا از پله که یهو یه چیزی دیدم.گفتم یا خدااااا.چشمتون روز بد نبینه!دیدم بابا بزرگم با یک عدد چماق جلوم وایساده.منو میبینی؟خشکم زد.دمای بدنم رفت بالا.دوباره منو شاش گرفت.قلبم داشت از دهنم در میومد.سرمو انداختم پایین.گفت خجالت نمیکشی؟هیچی نگفتم.اشکم داشت در میومد.بابا بزرگم یه کلید داشتو خبر نداشتم.گفت حالا در و قفل کنم تا صبح اینجا بمونه؟حالا سارینای خر اصن ندیده بابا بزرگمو.فک کرده من درو بستم.بابا بزرگ درو قفل کردو رفت.رفتم سارینا رو صدا زدم از پنجره گفتم بگرد اون کلیدو بیار.آورد داد بهم درو باز کردم بهش گفتم بدبخت شدیم.بابا بزرگم فهمید.دیدم داره گریه میکنه.یهو در حیاط باز شد دوباره.بهش گفتم بدو برو مانتوتو بپوش.شالتو بذار تو اتاق بمون.بابا بزرگ کیر خر دوباره اومد.گفت دختره کجاس.گفتم تو اتاقه!فک کردم کیرش بلند شده باو.ترسیدم!رفت جلو گفت تو پدر نداری؟مادر نداری؟سارینا هیچی نگفت.خلاصه چنتا کس شر دیگه بارش کردو اومد بره بیرون.گفتم آقاجون گوه خوردم.غلط کردم.به بابا نگو.آبرومو نبر.اصن تو بیا اینجا وایسا من میرم خونه.یا اینو ببر من اینجا میمونم.گفت نه!گفتم پس چه غلطی کنم.گفت هر گوهی میخوای بخور و رفت!اومدم داخل اتاق دیدم گریه میکنه.بغلش کردم!گفتم پاشو دستو صورتتو بشور.گفت میخوام برم حموم.گفتم باشه!اومد از کیفش قرص برداشت.4.5تا رفت بالا!‎ گفتم هوی چی میخوری مگه نخود کشمشه؟گفت میخورم اعصابم آروم شه.گفتم یکی بده من.یدونه رفتم بالا.گفت میرم حموم.گفتم باشه!گفت ژیلت داری؟رفتم از کمد برداشتم دادم بهش.رفت حموم!از بس روانم گاییده بودو میترسیدم بابا بزرگم بیاد دیگه نتونستم برم حموم.رفتم در ورودی خونه رو از تو قفل کردمو کلیدو گذاشتم روش که ازون ور باز نشه.جلوی در حموم نشستمو همونجوری خوابم برد.اصن نمیدونم اون قرص لعنتی چی بود که اونجوری پیتم کرد.نفهمیدم چقد گذشت.یهو دیدم یکی صدام میکنه.سارینا بود اما با حالت ترس.پاشدم نگاش کردم.یکم دورو برمو نگاه کردم تازه یادم اومد کجا هستم.دیدم پاهاش زخمی و خونیه.گفتم چه جونی کندی گفت تیغ بریده.رفتم چسب زخم آوردم زدم براش.گفتم بریم بخوابیم.نگام کرد گفت بریم.رفتیم رو تخت من گرمم بود لباسامو کندم فقط با یه شورت خوابیدم.سارینا هم با شورتو سوتین خوابید.بدجور داغون بودم.بهش پشت کردم که بخوابم دیدم از پشت بغلم کرد.برنگشتم.چسبید بهم بوسم کرد.برگشتم گفتم چیه گلم؟گفت ببخش بخاطر من اینطوری شد.گفتم نه فدات شم.اشکال نداره!تو منو ببخش.بوسیدمشو بغلش کردم.بوسمون تبدیل شد به لب.لبامون به هم گره خورده بود.خوب وارد بود.لباش محشر بود خدایی.کم کم رفتم روش.شکم رو شکم.زبونشو تو دهنم میچرخوند.زبونمو میک میزد.رفتم سراغ گردن و گوشش!صداش داشت در میومد.سوتینشو دادم بالا.سینه هاشو جفت کردم لیسشون زدم.بعد نوکشونو میک زدم.رفتم پایین شکمو نافشو لیسیدم.خیلی حال میداد بهش.رفتم وسط پاهاش.شرتشو در آوردم.شروع کردم به خوردن کسش.تازه موهاشو زده بود.ناز بودو خوشبو.اونقد خوردم که آبش راه افتاده بودو لیز بود.گفت بسه بیا بالا.دوباره لب دادیمو گفتم نوبت توء.رفت پایین.شرتمو در آورد.یکم مو داشت خجالت کشیدم.خلاصه شروع کرد به ساک زدن.خلاصه فوق العاده داشت ساک میزد.اما اون قرص لعنتی داغونم کرده بود.از یه طرف ترس از بگا رفتن توسط بابابزرگ.از یه طرف عشق و حال با سارینا.2تا احساس متفاوت و ضد هم.سکس بدون آرامش حال نمیده بهم!خلاصه گفت دیگه طاقت ندارمو بکن منو.اومدم پاهاشو دادم بالا.گفتم کاندوم بذارم؟گفت نه.حال نمیده بهم.منه خرم کیرمو گذاشتم دم سوراخ کسش.اول یکم مالیدم لای کسش.گفت بکن توش دیگه عوضی.منم أمون ندادمو تا ته کردم توش.گفت سوختتتتتم.من شروع کردم به تلمبه زدن.سینه هاش تو دستم بودو میمالوندمشون.سایزشون 80 میشد خدایی.توپ بود!یه 10 دقیقه ای کردم دیدم آبم داره میاد.اومدم بکشم بیرون گفت بریز تو قرص میخورم.چقد خرم من.ریختم تو و افتادم روش.اصن یه حالت مستی داشتم.رفت خودشو شست اومد خوابید کنارم.من خوابم برد.دوباره دیدم سارینا صدام میکنه.ساعتو نگاه کردم 4صبح بود.دوباره شروع شد.لبو بوس و گردن و گوش.ایندفه بهش حال اساسی دادم.اونقد خوردم که فقط میگفت دیگه بسه.بکن توش جرم بده.دوباره واسم ساک ریز زدو کیر مارو آماده کرد.کردیم توش.تلمبه تلمبه حالا مگه میاد؟دستگاه تناسلیم مشکل پیدا کرده بود.45 دقیقه زدم.بیچاره میگفت سوختم.دیگه بسه.آوردم بیرون و باز ساک زد واسم.بازم کردم توش.سابقه نداشت اینقد طول بکشه.دیگه نیم ساعت آخرش بود.شد 1ساعتو ربع.تندش کردم دیدم داره میاد.دوباره گفت بریز تو.کشیدم بیرون سریع.ریختم رو سینه و گردنش.رفتم دسمال آوردم تمیز کردمش.خلاصه ساعت 5و نیم خوابیدیم.دوباره دیدم سارینا صدام میزنه.اما ایندفه دیگه کیر نمیخواست.گفت پاشو زلزله اومده.از جام پریدم!رفتم دیدم نه.بابا بزرگمه داره درو از جا میکنه.باز کردم گفتم چه خبره؟گفت از خونه لش ببرید بیرون تا محل شلوغ نشده.گفتم باشه الان میریم!رفتم به سارینا گفتم آماده شو بریم.زنگ زدم آژانس اومد.وسایلو جمع کردیمو تختو مرتب کردیم و زدیم بیرون.همین دیگه.آخرشم یکم پول از سارینا گرفتم خالی بودم آخه.دیگه رابطمون کم شده بود.راستی به ایمان کس نداده بودا.پریود بود.ساک زده بود واسشو لا پا انداخته بود.اما فرزین از کس انداخته بود.آها سارینا بهم زنگ زده بود میگفت حاملم.من داشتم روانی میشدم.میگفت 100 تومن پول واسه سقط غیر قانونی میخوام.منم که نداشتم بدمو میدونستم میخواد بتیغه گفتم بیا بریم آزمایش اما نیومد.فهمیدم کس گیر آورده!ازون روز به بعد چند بار ازم شارژ خواست دادم بهش اما ندیدمش.الانم گوشیش خاموشه.بابا بزرگمم خودش نفهمیده بودا.وقتی اون آژانسیه که مارو پیاده کرد.موقع سر و ته کردن چراغش افتاد خونه عموی بابام.بعد که من داشتم درو باز میکردمو بالاشو گرفته بودم که صدا نخوره پسر عموی بابام دیده بود فک کرده بود دزدم.رفته بود به بابا بزرگم گفته بود.که اونم بخاطر بگا دادن من کلی فحش خورد ازم.بچه ها به جون مادرم همش واقعیت بود.تورو خدا فحش ندید.امیدوارم خوب نوشته باشم تا از داستان واقعیه ی بگا رفتنم لذت کامل و برده باشین.تو سکساتون نکات ایمنی رو هم رعایت کنید.فدای همتون.بای

نوشته: سعید Storm


👍 0
👎 0
69899 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

351518
2013-01-07 21:47:01 +0330 +0330

اعتراف شاعردستگير شده: ما جگر گفتيم و عشق آغاز شدسينه ماليديم و لنگش باز شدچون سرش را بر درش بگذاشتيم*ما فشار داديم وراهش باز شد

0 ❤️

351519
2013-01-07 21:50:40 +0330 +0330
NA

هیچ وقت اولین سکسم یادم نمیره هنوز ابم نمیومد یه کاری کردم که عمرا اکه کسی تا حالا همچین کاری کرده باشه
وقتی داشتم تلمبه میزدم به جای اینکه ابم بیاد توی کس بنده خدا شاشیدم حالا شما بقیشو تصور کن خودت
بنده خدا بعد ده سال هنووز ازم متنفره
دیکه هم حاضر نشد بده
هنوز دلیلشو نفهمیدم

0 ❤️

351520
2013-01-07 22:08:51 +0330 +0330
NA

Kheily Hal kardam

0 ❤️

351521
2013-01-07 22:32:22 +0330 +0330

والا ما که به گار فتنی ندیدیم. هر چه بود به گا دادن بود. حالا اون حاجی 80 ساله دیده به تخمت دیگه. پ اون ویلایی که برای سکس نباشه میخوام خر نر توش لونه کنه. گاو پیر توش بشاشه.
ولی اون سخاوتت منو گاییده که برای 6 نفر سور و سات جمع کردی با 20 تومان با چه آب و تابی هم تعریف کردی. من که فکر کنم فقط 500 گرم نخودچی کشمش گرفته باشی.

0 ❤️

351522
2013-01-08 00:17:56 +0330 +0330
NA

خب اون موقع ارزون بود،حتما

0 ❤️

351523
2013-01-08 00:25:27 +0330 +0330
NA

که با یه ویسکی ساندیسی 4 نفرتون گوز شدید…آره???عجب!!!

0 ❤️

351524
2013-01-08 00:34:38 +0330 +0330
NA

شميم جوجو سلام راست ميگه ينفر بهش دلستر دادم مست کرد منم کردمش چون مست بدون گنترل بايد کرد.
من اميرتاييد استم.

0 ❤️

351525
2013-01-08 01:55:43 +0330 +0330
NA

لیاقت فحش روهم نداری بدبخت!

0 ❤️

351526
2013-01-08 02:32:08 +0330 +0330
NA

چه بد دهن بود ادبیات اصلا خوب نبود داستان طولانی خارج از حوصله همش رو نخوندم ولی به نظرم کاری خوبی کردم البته متشکر که نوشتی خدا قوت بیشتر کارنید

0 ❤️

351527
2013-01-08 02:40:23 +0330 +0330
NA

آقا بد نبود خداییش
تو این قحط الرجال داستان
داستان تو واقعی بود ومدعی آلت بیست وپنج سانتی وده سانت قطر نبودی
در کل خوب نوشتی اون تیکه آخر هم باهات موافقم

0 ❤️

351528
2013-01-08 09:56:17 +0330 +0330
NA

بابا دیگه این دو زاری ها رو ننویسین

0 ❤️

351529
2013-01-08 10:11:15 +0330 +0330
NA

jaleb bud khosham umad
TanX

0 ❤️

351530
2013-01-08 15:13:37 +0330 +0330
NA

کير آميب تکسلولي،تو سوراخ گشاد کونت…
با اينکه تا آخرش نخوندم،،ولي همون تيکه اي هم که خوندم،تخمي بود…کير افلاطون و سقراط و بقراط و ارستو تو دهنت…خوار کسه.

0 ❤️

351531
2013-01-08 15:38:12 +0330 +0330

با رشتیا حال نمیکنم

0 ❤️

351532
2013-01-08 18:32:29 +0330 +0330
NA

ah ah halamo bad kard in matn

0 ❤️

351533
2013-01-08 18:56:45 +0330 +0330
NA

صومعه سرا ، گلاب زرمیخ
خوب بود.

0 ❤️

351534
2013-01-31 18:42:28 +0330 +0330
NA

نخونده می گم کیر اژدهای دوسر تو تک تک سلولای کیری مغزت. آخه کونی برو جلقتو بزن. دختر 18 ساله و چه به سکس اونم آنال. ببین کردنت درد داشته اومدی داستانتو نوشتی اینجا. کمتر جلق بزن سلولای کیری مغزت هدر میرن.نکنه دختره با کیر مصنوعی کردت. کس ننه هر کی که در این مکان داستان سکسی نوشته است.

0 ❤️

545671
2016-06-21 12:48:49 +0430 +0430

عااالی ?

0 ❤️

643887
2017-08-06 22:58:16 +0430 +0430
NA

٥سال پيش اين داستانو نوشتم،يه سرياتون لطف داشتيد و تعريف كرديد،دم همتون گرم،خدايي داستان عين واقعيت بود و من دروغي نداشتم تا بگم.سال ٩١ با ٢٠ تومن ميشد كلي وسيله گرفت،بگذريم!
يه سريام كه فحش دادن شعور خودشونو خونوادشون نشون دادن،منم اگه جواب فحشاشونو بدم ميشم يكي مث اونا،بگذريم!
بعد اون كلي سكس داشتم كه اگه بخوام دس به قلم كنم مطمئنم خوشتون مياد ولي خدايي وقت كمه،اما بازار كس داغ بوده،با نظراتتون حال كردم،شاد باشيد❤️❤️❤️❤️

0 ❤️