خواب بعد از ظهر

1392/02/02

شهوت؟ عشق؟ به راستی عشق و شهوت با یکدیگر در تضادند!؟ شاید هر دو به هم متصل باشند ولی به کدام رابطه؟ شاید به گفته ی دوستمان: بوسیدن لب آخرین مرحله ی عشق است و اولین مرحله ی شهوت! یا شاید هم…؟ به امید آمیخته بودن شهوتتان با عشق…

-“بچه ها یه ربع دیگه گوش بدین تموم میشه زیاد نمونده، آقایون سر و صدا زیاده یکم رعایت کنید جمعیت کلاسم زیاده همتون خسته شدید منم مثه خودتون، بذارید تموم بشه اینا مهمه ها”

  • اوووووووف نرجس خاتون چقد حرف میزنی تمومش کن خسته شدیم چه فرقی داره به حال ما که اول کدوم بود. (میزمو تکون داد)هوی کیان چته بازم سرتو گذاشتی رو میز استاد این چیزارو واسه تو میگه پاشو بنویس.
  • مریضی؟ نمیبینی چشام بستس سرم درد میکنه خودت بنویس.
  • من خطم خوب نیس پس فردا موقع امتحان باز باید بگردیم دنبال یکی که ازش بگیریم بشه خوند. پاشو هنوز نمردی نفس میکشی این نفسای آخرتو واسه دوستت بکش.
  • سامی خفه شو سرم واقعا درد میکنه به جون خودت به جون خواهرت که همه ی دنیامه سرم درد می کنه.
  • به کیرم که درد می کنه خواهرمم دنیای تو نیست دیر اومدی تموم شد بردنش. پس بیخیال آخرش که باید منت کشی کنیم الان به خودمون سختی ندیم ننویسیم.
  • چقدم که تو سختی میکشی. امروز میری ولایت؟ ظرفارو شستی قبل اینکه بیای؟
  • بشقاب خودمو شستم بقیشو تو بشور. چیه وقت حرف زدن سرت درد نمیکنه! آره میرم. تو نمیای؟
  • نه کلاس دارم. میتونی هاردت رو بذاری میخوام ویندوز عوض کنم فیلما و برنامه هارو بریزم تو هاردت پاک نشن.
  • آره ولی به شرطی که با خواهرت یه دست هارد سکس برم (سام شد شبیه : دی)
  • تو خواهر نداشته ی منو نداشتی به یاد کی میخواستی خودتو راضی نگه داری من نمیدونم. تموم شد جمع کن بریم.
    -نه دیگه من خونه نمیام از همین ور میرم تیکه تیکه میرم ترمینال الان ماشین نیست.
    -باشه قربونت مراقب خودت باش همخونه ی گرامی. راستی خونه استامینوفن ژلوفن چیزی هس؟
  • آره تو کشوی یخچال هست. فدات خداحافظ
    -خداحافظ.

هوا خیلی سرد بود پالتومو دورم پیچیدم ولی واقعا میلرزیدم باد سرد هم میخورد به صورتم یه سینوزیت دار میدونه چقد دردناکه سردرد داشته باشی و باد سرد هم از بینیت بره تو…
تموم راه تا خونه داشتم بهش فکر می کردم. خبر نداشتم کجا بود فکرمو خیلی مشغول کرده بود هر لحظه به یادش بودم. همینطوری با اسمش ترانه های مختلف رو عوض میکردم و میخوندم تا رسیدم خونه. خونمون دوطبقه بود صابخونه طبقه بالا با زن و مادرش زندگی میکرد من و سام هم طبقه پایین بودیم. خونه واسه دو نفر تقریبا بزرگ بود ولی خب جای خوبی بود و صابخونه هم منصف بود واسه همین مونده بودیم. نصف هال خالی بود واسه همین همیشه یخ بود خونه. بخاری رو روشن کردم کوله پشتیم رو گوشه هال انداختم لباسامو عوض کردم دست و صورتمو شستم. خیلی سرم درد می کرد حوصله نداشتم کاری کنم هوا هم کم کم داشت تاریک میشد برقارو خاموش کردم قرص خوردمو کنار بخاری خوابیدم. چند دقیقه ای اینور اونور زدم تا خوابم بگیره.
(صدای زنگ در) کیه؟
منم کیا درو باز کن.
شیما؟!چه بی خبر. سلام عزیزم خوبی؟ چه خبر اینورا؟
هیچی دلم تنگ شد اومدم پیشت بهت سر بزنم خوبی عزیزم؟
قربونت بد نیستم تو خوبی؟ بده من کیفتو.
خیلی دوسش داشتم.تقریبا لاغر با قد متوسط به نظر من قشنگترین چهره ممکن رو داشت. صورت گرد و چشمای براق و نسبتا درشت. شالش رو برداشت موهاش تا پایین شونه هاش بود بازش کرد بغلش کردم بوسش کردم گفتم میدونستی دلم واست تنگ شده اومدی دیگه؟! خندید گفت چایی نداری؟ سرده چایی بخوریم میچسبه. گفتم باشه الان میرم چایی میذارم برو کنار بخاری بشین یکم گرم شی. رفتم آب گذاشتم جوش بیاد برگشتم پیشش گفتم دیگه چه خبر خانومی؟ چیکارا میکنی؟
هیچی خونه حوصلم سر رف پری هم بیرون نمیومد گفتم بیام پیشت بهتم نگفتم غافلگیر شی!
گفتم خب حالا چی آوردی واسم که غافلگریم کنی بیشتر؟! گف مثه همیشه لبام باهام هست ولی اول بغلم کن گرم شم. بغلش کردم عطر خیلی خوشبویی زده بود. دستمو کشیدم رو صورتشو نازش کردم و از اینکه چقد به نظرم خوشگله واسش گفتم. دستشو میکشید رو دستم و منم بیشتر نازش میکردم. صورتمو بردم نزدیک صورتش و گونه هاش رو بوسیدم. خیلی زیاد. آروم رفتم سمت لبشو یه بوس کوچولو رو لبش کردم. صداشو آروم کرد یکمی تحریک شده بود. گفتم بشین من گاز رو خاموش کنم فکر نکنم نیازی به چایی باشه!
برگشتم پیشش بغلش کردم و لبم رو گذاشتم رو لبش و آروم بوس کردم. شروع کردم به خوردن لبش اونم همراهی میکرد. دستمو میمالید کم کم دستمو گذاشت رو سینش و واسش آروم سینه هاشو مالوندم.نفساش تند شده بود لبم و محکم تر بین لباش فشار میداد.کیرم حسابی راست شده بود. یه دستم هنوز رو سینه ش بود با اون یکی دست پاهاشو میمالوندم پاشو میکشیدم جلو میمالوندم به کیرم. گفتم شیما بذار لباست رو در بیارم دستاشو برد بالا بافت تنش رو در آوردم. یه تیشرت تنش بود دستمو بردم زیر تیشرت سوتینشو از رو سینش دادم کنار شروع کردم با نوک سینش بازی کردن. بعضی وقتا فشار میدادم میگف آخ نکن درد میاد ولی من کرمم بیشتر میشد و محکمتر فشار میدادم. باز لبمو گذاشتم رو لبشو با یه دست با سینه هاش بازی میکردم اون یکی دستم رو کسش بود. پاشو بازو بسته میکرد و تند تند نفس میکشید. دستشو گذاشت رو کیرم و از رو شلوار آروم واسم میمالوند. خیلی لذت داشت. داغ داغ شده بودم تیشرتم رو از تنم در آوردم دستشو میکشید رو بدنم. گفتم زیپ شلوارتو باز کن بیار پایین از زیر با کست بازی کنم گف خیلی خیس شده آخه گفتم اشکال نداره دوس دارم. زیپشو باز کرد یکم کشید پایین دستمو گذاشتم رو شورتش صدای نفساش تندتر شد گفت میشه تو هم کیرتو در بیاری؟ شلوارمو کامل کندم و شورتم رو کشیدم پایین سر کیرم یکم خیس شده بود با یه انگشتش یه ذره خیسیرو پخش کرد رو کیرم و باز واسم مالید. گفتم شیما اینطوری میمالی آبم زود میاد گف خب چی کنم دوس دارم گفتم باشه بذار یکم سینه هاتو بخورم کستو بخورم بعدش بمال تا آبم بیاد. تیشرتش رو در آوردم و سرمو گذاشتم وسط سینش اول بوسیدم بعدش شروع کردم به خوردن سینه هاش. صدای آه کشیدنش دیوونم میکرد همینطور که سینشو میخوردم دستمو گذاشتم رو کسش با انگشت وسطم میمالیدم کسش رو. خیس خیس شده بود. آروم خوابوندمش و رفتم پایینو شروع کردم به خوردن کسش آه میکشید میگفت بدت نمیاد آبم رو میخوری؟ گفتم نه عزیزم دوس دارم. یکم دیگه آبشو خوردم گف کیا جونم میشه کیرتو بمالم آبت بیاد؟ گفتم باشه بمال بلند شد نشست اول تخمامو گرف یکم مالوند گف کیرتو بمالم چقد بعد آبت میاد گفتم زود. دستشو گذاشت رو کیرم صدای نفسم بلند شد واسم میمالید و صورتمو می بوسید. حس کردم آبم داره میاد گفتم شیما الان میاد سرعتش رو بیشتر کرد و واسم مالید دستمو گذاشتم رو کسش اونم همینطور مالید تا همه آبم خالی شد…

حس کردم شلوارم خیس شد از خواب بیدار شدم دیدم برق روشنه سام نشسته تلویزیون میبینه. گفتم خبر مرگت مگه نرفتی؟
نه بابا ماشین نبود یخ کردم برگشتم. چرا چایی نذاشتی آقای عشق چایی؟
-اتفاقا گذاشتم ولی نیاز به چایی خوردن نبود خاموش کردم

  • چیه بازم که کست خل شد.
  • به تو چه. برو چایی بذار شامم درست کن من میرم دوش بگیرم.
    باز رفتم تو فکر شیما… یعنی کجا بود الان؟ چرا اینطوری میکرد یعنی نمیدونس من دوستش دارم؟ میخواست اذیت کنه که اینطوری میکرد یا اینکه میخواست ببینه چقد دوستش دارم؟ وای نکنه با کس دیگه باشه… یه ماهه که حتی وقتی روشن باشه گوشیش جواب اس ام اس نمیده…
    با همین فکرا باز گوشیمو برداشتم و شمارش و گرفتم ولی بازم همون صدای مسخره:
    “دستگاه مشترک مورد نظر، خاموش می باشد.”

نوشته: Naabood.K


👍 0
👎 0
98906 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

376438
2013-04-22 01:16:41 +0430 +0430
NA

اخیی نازی چه حس و حالی

0 ❤️

376439
2013-04-22 02:19:54 +0430 +0430
NA

پس فقط واسه کردن می خوایش ؟!! عوضی ، شتر در خواب بیند پنبه دانه .

0 ❤️

376440
2013-04-22 03:08:06 +0430 +0430
NA

بهت تبریک میگم
من واسه هر داستانی نظر نمیدمولی میتونم به صراحت بگم داستانت عالیییییییی بود
ادامه بده نویسنده خوبی هستی داستانت روح داره ادم باهاش حال میکنه

0 ❤️

376441
2013-04-22 03:14:19 +0430 +0430
NA

با داستانت راحت میشد ارتباط برقرار کرد،خیلی خوب و جذاب بود 5 قلب تقدیمت کردم برو حالشو ببر،بازم بنویس موفق باشی

0 ❤️

376442
2013-04-22 03:23:34 +0430 +0430

خوب بود؛ادامه بده…

0 ❤️

376443
2013-04-22 04:36:34 +0430 +0430
NA

آفریــــــــــــن!!!

لدفن ادامهـ بده و داستانای بیشتری بنویس!

ارتباط خوبی با خواننده برقرار کردی و بدون حاشیه پردازی الکی شروع به گفتن وقایع کردی با ریتمی جذاب که خواننده رو به سمت خودش میکشوند…!
پایان قشنگ از خود داستان مهم تره و از پایانش خیلی خوشم اومد!

موفق باشی

0 ❤️

376444
2013-04-22 04:44:36 +0430 +0430
NA

در تمام عمرم یه بار نشده تو خواب ابم بیاد(جنب شم)
وقتی دوستان تعریف میکنن اصلا نمیفهمم چه حسیه!
فکر کنم به خاطر جلق زدن های مکرر و بدون وقفه ام باشه!!!

0 ❤️

376445
2013-04-22 04:53:58 +0430 +0430
NA

جالب بود اما دلم سوخت

0 ❤️

376447
2013-04-22 07:11:19 +0430 +0430
NA

بعد از مدت مدیدی یه متن درست وحسابی هم خوندم.
آفرین حتما ادامه بده.

0 ❤️

376448
2013-04-22 08:19:14 +0430 +0430
NA

بعلـــــــــه!واقعا قشنگ بود! :)

0 ❤️

376449
2013-04-22 08:38:13 +0430 +0430

واقعا عالی بود و برای اولین بار به داستان امتیاز دادم.حس کردم از نزدیک دارم میبینم…ادامه بده.

0 ❤️

376450
2013-04-22 08:39:17 +0430 +0430
NA

خیلی حال کردم یادم از دوران دانشجویی خودم افتاد.

0 ❤️

376451
2013-04-22 09:56:43 +0430 +0430
NA

ای بابا عجب خوابایی میبینی :W

0 ❤️

376452
2013-04-22 09:59:50 +0430 +0430
NA

راستی ساناز دیگه نیستش یادش بخیر.کسش تو دهنت

0 ❤️

376454
2013-04-22 15:02:26 +0430 +0430
NA

تکراری بود اما

0 ❤️

376456
2013-04-22 16:47:41 +0430 +0430
NA

خیلی خوب بود،ولی عادت کرده بودیم به فحش دادن،بزار یه کصافت بهت بگیوم،ابلللللله

0 ❤️

376457
2013-04-22 21:08:20 +0430 +0430
NA

با حال بود.به جدول زدنت مبارک.

0 ❤️

376458
2013-04-22 22:45:51 +0430 +0430
NA

اگه يه داستانه خوب خونده باشم،همين بود.

0 ❤️

376459
2013-04-23 03:18:55 +0430 +0430
NA

داستان قشنگی بود ولی اگه واقعی بوده داستانت دوست دارم بدونم که چرا تنهات گذاشته؟

0 ❤️

376460
2013-04-23 04:03:26 +0430 +0430
NA

:دی
خداییش باحال بود مخصوصا اونجا که از خواب میپری!
آورین آورین!!!

0 ❤️

376461
2013-04-23 06:05:12 +0430 +0430
NA

dastanet tekrari bod

0 ❤️

376463
2013-04-23 17:07:23 +0430 +0430
NA

bvxhkm

0 ❤️

376464
2013-04-24 14:01:11 +0430 +0430
NA

این شعر تقدیم به حاجی…
حاجیو بردن عربا خوابوندنش رو علفا
حاجی میگفت بسه دیگه عرب میگفت یکم دیگه
حاجی میگفت خونم میاد عرب میگفت بذار بیاد
…ادامه دارد

0 ❤️

376466
2013-05-26 16:02:16 +0430 +0430
NA

به اولين داستاني كه نمره دادم اين داستان بود.دمت گرم

0 ❤️

376467
2013-05-26 16:09:29 +0430 +0430
NA

اولين داستاني بود كه راي دادم اونم 5.فدات…

0 ❤️

376468
2014-08-02 19:14:58 +0430 +0430
NA

good
ایول
دوستان همه ی تعریفارو کردن
پس من چیزی نمیگم فقط میگم ایول …

ok

0 ❤️