دادم عقب گفتم بتپون توش. دستمو زدم به دیوار. دیگه وقتش بود. دستشویی های تالارهای عروسی هیچوقت کثیف نیست. آه کون دادن. همیشه دوست داشتم به یکی مثل این یکی بدم.« یواش بکن عجله نکن کسی نمیاد همه پایین دارن همو میمالن و میرقصن راحت با خیال راحت بکن». تا راضیش کردم که کیرشو بکنه توم طول کشید. از در سالن که اومد تو مردونگیش دلمو لرزوند. منو یکی ببینه هیچ خیال نمیکنه که دوست دارم کیر. کیر تو دستم. تو دهنم. تو کونم. وای. کیر گوشتی و سیاهی داشت. کوچیک بود. ولی حسابی کلفت. خودش؟ سبزه و جذاب. دخترها عاشقش بودن. بهش نمیگفتن. جذابیتش یجوری بود. مشخص نبود برای چشمهاشه یا لب هاش یا صورتش کلا؟ خوشگل بود ولی. جیگرنبود. مردونه خوشگل بود. کت شلوار پوشیده بود. پیش دوستاش که نشسته بود دور میز هی حرف میزد اونا میخندیدن. جذاب بود. بلد بود ملت رو بخندونه. من موهام کمی ریخته. شکم دارم. قیافه ام معمولیه. از اونا که اگه عاشق یکی شد باید خایه مالیشو بکنه حسابی تا باهاش بمونه. به هر شکلی حالا. اینم هی بهش نگاه میکردم. پا نمیداد. روشو میکرد اونور. اذیت میشدم. دوست داشتم نگام کنه. دوست داشتم بهم محل بذاره. دست آخر وقتی رفت برا غذا کشیدن رفتم دنبالش. یکمی لاسیدم باهاش. وقتی میلاسیدم باهاش کیرم داشت سیخ میشد. شوخی میکرد. صداش قشنگ بود. جوون. بهش گفتم گوشت دوست داره؟ گمونم فهمید. گفت بدش نمیاد. گفتم گوشت سفید بیشتر دوست داری؟ گوشت نرم و سفید؟ خندید. گفت نگو وسط ملت آدم یهو سیخ میکنه. منم الکی پی حرف رو گرفتم. داشت شانسم میزد. گفتم به به کیرت اینقدر زود بلند میشه؟ گفتش کیره دیگه مگه میشه بش بگی نشو؟ دموکراسی رفیق.دموکراسی.
گفتم به به. بلند شد بکنش یجایی آخرش. گفت باید برم پایین یه گوشت مالی پیدا کنم بتپونم توش. دوتایی خندیدیم. وقتی نشستیم سر میز دیگه دوستاش هم اومدن. کاری نداشت که پیشش نشستم. گفت از طرف دومادی؟ گفتم همینطوری اومدم. خواهرمو آوردم. گفت هووم. گفتم ولی من گوشت سفت دوست دارم. بذارمش دهنم تموم نشه زودی. آب نشه. یواش پیشش نشسته بودم میگفتم. دیگه خیلی باید خر میبود اگه نفهمیده بود. بعد از شام گفت میره دستشویی. ازم خواهش کرد برم براش کتش رو بگیرم. جنگی پریدم رفتم دنبالش. وقتی اومدیم بیرون از قسمت سرویس بهداشتی هیچکس تو سالن نبود. جز دوسه تا پیرمرد خسته که پای سرپا واسادن نداشتن. یکمی الکی مکث کرد. بش گفتم کسی نیست. میشه بیای کت منو برام بگیری؟ اومد. رفتم تو دستشویی. قلبم تو دهنم بود. شلوارمو کشیدم پایین.کونم که لخت شد دیگه تحمل نکردم. صداش زدم. گفتم میشه بیای تو؟ الکی مثلا میخواست بگه جاخورده گفت بیام تو چیکار یعنی؟ گفتم پشت کمرم احساس میکنم یه جوشی زده. میشه چک کنی کیست نباشه؟ در رو باز کردم. شلوارم تا زانو پایین بود. کونم باز و بسته میشد. نگاهش سنگین بود دیگه. گفت کسی نیاد. گفتم گمون نکنم. بعد پشتمو کردم بهش. بعد الکی کمرمو دست زدم گفتم اینجا. دستشو گذاشت بالای کونم. بعد من دستمو زدم به دیوار و کمی خم شدم. بعد اونم دستشو برد پایین تر. رو سوراخم. گفت کونت سوراخ شده. خندم گرفت. گفتم میشه سوراخشو ببندی؟ بعد نوک انگشتش رفت تو.جوون. گفت چه حشری تو. گفتم ازبستو خوشگلی. انگشتم که میکرد من آروم آه و ناله میکردم. بعدش برگشتم شلوارشو باز کردم و نشستم پا کیرش. درش آوردم. وای وای. سیاه. کوتاه. کلفت. بهش نگاه کردم. شهوت میبارید چشاش. کردمش تو دهنم. گوشت نرم و سفت کیر تو لبام. ساک زدم. خوردم. تا ته دهنم. با سروصدا لیسیدمش. اووم اووم اوووم اووووم. هی حشری تر میشدم. اونم حسابی خوشش اومده بود و سرمو گرفته بود به کیرش فشار میداد. بعدش برگشتم و دستمو زدم به دیوار.« یواش بکن…» کیرشو تپوند تو ناکس. یه لحظه داد زدم. بعد دستشو سد دهنم کرد. و تلمبه. تق تق کونمو بلند کرده بود. لذت گاییده شدن. کرده شدن. جووون. دستشو میلیسدیم. « بکن…» صدای خفهام. دستشو برداشت.« منو بگا. مث بقیه که میگایی منم بکن» حشری میشد تعریفشو میدادم. خودشیفته بود. سوراخم میسوخت. کیرش تا ته میرفت. سوراخم گشاد گشاد شده بود. اونم میزد. تا ته کونم.
نوشته: کایوگا
اشتباه من اینه که اول پایین داستانو نگاه نمیکنم ببینم گی هست که اینجوری کیر نشم :/
دور از ذهن بودن یا نبودن کلا مسأله ی مهمی برای یک داستان نیست صدف جان. هری پاتر هم دور از ذهنه. اما بده؟
دکتر جان پشیمون نباش از دو خط خوندن.
شدو جان فدایت ولی و مرسی خوندی.
آتیشی جان خوبه که خوشت اومده.
چی بگم ممد. مرسی خوندی :)
کایوگا، زیبا و با احساس نوشتی، آفرین به قلمت،
این اساتید و پیشکسوتان نویسندگی سایت شهوانی هم خدار و شکر فقط برا بعضیا که هم پیاله شون هستش، نظر میدن و کاری به بقیه ندارن، پیشنهاد میکنم دقیقا اینو توجه کنید. و با اینکه توی این فاز نیستید. ی لایک برای تازه کارا هم بزنید،سربلندو مانا باشید.
رابین هود من یکی که تو شهوانی داستان خوب ندیدم. کسشِر لایک میخوره. من لایک نخورم بیشتر قبول دارم خودمو. فدات که خوندی . ولی باورکن من یکی لایک به تخمم هم نیست. جیگری
لایک۵…پیچیده نبود مثلِ داستان قبلی…دوس داشتم…:) ?
Saltless fada mokhlesom. Namak baret
چینمن همجنسگرا بودن و نبودنم کاری به داستان نداره قربونت. :)
هاهاها زهره من که دیدی درباره داستان چطوریام؟ سر داستانت هم جدی جدی اوکی نیستم باش. بنظرم یکمی چیزهای بهتری بخونی بهتر هم مینویسی. مشکل تو یکسری نگاه کوچیکه فقط. :)! فدات. مرسی خوندی رفیق
گشادی زیادی…بدرد ذهن های ملجوق میخورد داستان جقولیت.
با اینکه از به مقوله گی علاقه ای ندارم اما خب دلیل نمیشه خوبی داستانتو ندید بگیرم.یه جورایی احساس کردم از نزدیک ناظرش بودم.
یکم دور از ذهن بود اینجوری اما کلا خوب بود