سکس از روی عشق

1391/11/27

اولا سلام من اسمم فرهاده و این خاطرهای که مینویسم در شهر خودمون یعنی سقز اتفاق افتاد حدود 1 سال پیشه بگذریم
من قدم 180 . چهرم بدک نیست . یکی از دوستام یه شماره داد گفت چند باری زنگ زده میگه میخوام باهات آشنا شم منم فکر میکنم از طرف مرجانه زنگ میزنه (اسم مستعار دوست دخترشه )گفتم شماره رو بده زنگ میزنم بینم به راه میاد . اونم شماره رو داد منم زنگ زدم ولی فارسی حرف زدم(توضیح : سقز تو استان کردستانه و زبونشون کردیه) گفتم :سلام خانم میتونم یه سوال بپرسم؟.یه صدایی که واقعا من دیوونه کرد گفت: اگه قصد مزاحمت داری نه . منم گفتم : نه خدا شاهده فقط میخواستم ببینم ریتم صدایه شما با کدوم ساز در میاد که انقد به دل میشنه . یه خنده ای کرد و گفت : چنگ . گفتم :خوش به سعادت دوست پسرت که این صدارو زیاد میشنوه . گفت :خوش به ثعادت خودت من با کسی نیستم
تو دلم یه چیزی میگفت باهاش حرف بزن گفتم: خب ای ویولون ما چطور تورو ببینیم ای موسیقی ؟
گفت : پررو نشو .گفتم جدی میگم ازت خوشم اومده بیا حداقل از فاصله دو ر برای یه بارم شده ببینمت
گفت باشه. منم باهاش جلوی پارک شهر قرار گذاشتم و بهش گفتم یه شلوار مشکی پامه و یه پیرهنه صورتی و اونم مشخصاتشو داد منم رفتم ولی با یه تیپه دیگه رفتم 3 تا دختر دیدم باهم بودن هر 3تا شون اسکل و بیریخت زنگ زدم به گوشیش گفتم کجایی ؟ گفت : الان داخل پارکم .گفتم بیا ببینمت شاید ازت خوشم نیومد یا شاید بلعکس اومد بیرون دیدم وااااااااااااااای چی میبینم عمرا این منو آدم حساب کنه گوسیمو قایم کردم اینور و اونورو نیگاه میکرد رفتم از کنارش رد شدم گفتم سلام خانمی بیا دنبالم .راه افتادیم با هم تو یه گوشه خلوت نشستیم گفتم : به من از 1 تا 20 چند میدی گفت 17 . تو دلم گفتم خودم 13 میدم این چی تو من دیده خلاصه خودش بیست بود ولی جریان رو میبرم به یه هفته بعد من به حدی عاشق این دختر شدم که گفتم میام خواستگاریت.گفت ببین درگیری برای خودت و من درست نکن .گفتم درگیری نیستبعد بهش گفتم من شب برای جواب بهت زنگ میزنم
گذشتو شب شد زنگ زدم گفتم چی شد گفت : منو تا با هم جور در نمیایم گفتم چرا گفت :من در مورد تو هیچی نمیدونم
گفتم کاری نداره فردا بیا یه جایی همه چیمو بهت میگم .گفت میام خونتون . تودلم گفتم خدایا این چرا گفت خونه انگار آب سرد ریخته باشن رو تنم گفنم: باشه
فرداش ساعت 10 زنگ زد گفت : آدرس . گفتم سلامت کجاست؟ . گفت : میام اونجا سلام میکنم آدرس رو دادم اومد اونجا در براش باز کردم. اومد تو اتاقم نشست از تو کیفش یه قرآن داورد گفت : قسم بخور همه حرفامو میشنوی و کوچکترین حرفی نمیزنی بعد در مورد خودت هر حقیقتی وجود داره رو میگی . منم گیج شده بودم گفتم یعنی چی .گفت: قسم بخور دستم رو گذاشتم رو قرآن باتردید قسم خوردم بعد شروع کرد و گفت: دو سال قبل من با یه پسری که اومد خواستگاریم سکس داشتم اونم از جلو . اونجا دقیقا انگار دنیا رو سرم آوار شد اومدم حرفی بزنم که دیدیم داره گریه میکنه یه لحظه دلم لرزید گفتم: آ آ آخه من میخواستم فردا شب مادرمو بفر. حرفمو قطع کردو گفت : نوبته توئه بعدا میگیم همدیگرو میخوایم یا نه . گفتم :آخه چی بگم ؟ .گفت : حقیق های خودتو منم تمام کثافط کاریهایی که کرده بودمو گفتم. رو کردم بهش یه سیگار رو شن کردم گفتم 10 دقیقه حرف نزن . . 10 دقیقه تو سکوت گذشت بعد تو دلم گفتم پسره نامرد بوده اون که گناهی نداشته. برگشتم گفتم تو دوران دوستیتون سکس داشتید؟. گفت : نه به جون تو فرهاد . دیدم هنوز داره اشک میریزه گفتم راست می گی ؟ گفت: من تورو از هر چیزی تو این دنیا بیشتر دوست دارم . گفتم یعنی با وجود این همه کثافط کاری من هنوز دوسم داری؟ گفت : آره .جریان رفیقمو پیش کشیدم گفتم: پس اون جریان چییه؟ . زد تو سرش گفت: همش تقصیره مرجانه پتیاره بود گفتم از شماره من به اون زنگ نزنیمگفتم : بزار من یه سیگار دیگه بکشم جوابمونو بهم بدیم. گفت: باشه یکی هم به من بده گفتم مگه سیگارم میکشی گفت: نه ولی الان اعصابم خرابه برای همین میگم براش یه سیگار در آوردم کشیدیم و رفتیم تو فکر . عشقش منو ول نمیکرد هر وقت اون صحنه ره تو ذهنم تجسم میکردم سرمو تکون میدادم تا این فکرا از سرم بره بعد که سیگارم تموم شد دیدم گریه میکنه رفتم بغلش کردم وقتی دید بغلش کردم منو بوسید گفت : به خدا عاشقت شدم برای همین حقیقت رو بهت گفتم . پیشونیشو ماچ کردم بد چشماشو پاک کردم اونم گونه منو بوسید دیگه جو از کنترل خارج شد همدیگه رو بغل کردیم از همدیگه لب گرفتیم بهش گفتم فردا شب میایم خواشتگاری . خندید و گفت : باشه اگه الان میخوای ارضا بشی من آمادم برای ت عزیزم نمیدونم چی شد اما هردو بلند شدیم لباسامونو در آوردیم و شروع کردیم به لب گرفتن از همدیگه دستم رفت سمت سینه هاش داغ بود اولین سکسی بود که احساس میکردم بدنم گر گرفته گفتم بخواب که زود تموم بشه گفت چرا؟ گفتم بقیه اش واسه بعد از عقد . کیرم شق شده بود یکم تف زدم سرش بردم لای پاش کردم تو کسش یواش گفت آخ گفتم چی شد؟ گفت هیچی ادمه بده. ادامه دادم بردم ش تو حالت سگی همینطور که طلمبه میزدم اونم داشت ناله های گرمی سر میداد هی میگفت : تندتر تندتر محکمتر . منم سرعتمو زیاد کردم دستمو کشیدم به پشتش گفتم عشقم از عقب راه داره یه پرید اونور گفت مگه تو نمیگی منو واسه ازدواج میخوای گفتم چرا گفت پس بیخیال لطفا با همونطوری شروع کردم به خوردن سینه هاش اونم دستشو برده بود به سمت کیرم و اونو میمالید گفت دوباره شروع کنیم خوابید من هم کردم تو کسش بعد ازش لب گرفتم یهو بدنم داغ شد احساس کردم دارم ارضا میشم کیرمو درآوردمو و یه کمی با کیرم ور رفتم یهو آبم پاشید رو شیکمش بعد از تموم شدن سکس رفتیم حموم وقتی تموم شدیم اون رفت خونشون وماهم قرار خواستگاری گذاشتیم ولی پدرش مخالفت میکرد تا دو ماه من سماجت کردم و بعد اونا از شهر ما رفتن
خواهشن تفاوت داستانهای دروغ رو با یک خاطره احساس کنید

نویسنده : فرهاد


👍 0
👎 0
24396 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

361065
2013-02-15 10:18:11 +0330 +0330

اوهم :|
پسر پیراهن صورتی بپوشه چه دلنشین میشه! :-D

0 ❤️

361067
2013-02-15 10:58:33 +0330 +0330
NA

Chert O Perte Mahz Bood Khaterat Dooste aziz :)

0 ❤️

361068
2013-02-15 14:20:03 +0330 +0330
NA

چونی ، باشی
منم گریه م گرفت
یه نخ هم برا من اتیش کن

0 ❤️

361069
2013-02-15 15:37:32 +0330 +0330
NA

کون لقت احساسی نوشتی که بگیم اخی راست گوه خوردی از اولش معلوم بود دروغ میگی فیلم هندیه کیر امیتاباچان تو دهنت

0 ❤️

361070
2013-02-15 15:40:28 +0330 +0330

واقعی بود
ولی دختره کجا رفت ؟

0 ❤️

361071
2013-02-15 18:09:37 +0330 +0330
NA

پیرهن صورتی دل منو بردی… هه
دیگه ننویس

0 ❤️

361072
2013-02-15 18:24:43 +0330 +0330
NA

نامه ی اسرار آمیزی به نام شانس . من این نامه را فقط برای کسانی می فرستم که دوستشان دارم . سلام میدونم که کاملاً فکرمیکنید غیرعقلانیه، ولی چیزی رو که می بینین نمی تونین انکار کنین!! شاید فقط و فقط نتیجه، حاصل انرژی مثبت میلیونها آدمی باشه که انرژیشون رو بدرقه این نامه کردن… دوستان لطفاً این متن رو تا انتها بخونید. یقینا شما قلباً قبول می کنید و این نامه رو شما هم ارسال می کنید. " متن نامه "به نام صاحب شانس "دوست من، با نگاه به این نامه شما ابتدا به یاد خالق عشق باشید و این نامه را زمانی که دریافت می کنید به آنچه دوست دارید دست خواهید پیدا کرد فکر کنید و کسی راکه دوست دارید و میدانید گرفتار است برایش با قلبتان دعا کنید تا مشکلات او از طرف خدا به واسطه شما حل گردد و بعد یک اتفاقی که انتظارش را می کشید و حتی تصورش را نمی کنید برایتان اتفاق خواهد افتاد. “با دعا برای آن دوست، برکت بیشتر برای شما خواهد رسید!” این یک راز است… راز بقاء انرژی… رازی که در فیزیک و متافیزیک به قانون بقاء انرژی شهرت یافته است… این نامه از روی شانش برای خوش شانسی شما فرستاده شده است نسخه اصلی علیرغم اینکه مدعی می شوند درکشورانگلستان می باشد،در ونزوئلا نزد یک دختر دانشجوی مکانیک که نامش ماریا می باشد است و ارسال کننده اصلی آن ماریا می باشد و این نامه توسط یکی از مهندسین ایرانی که در یکی از پروژه های شرکت های ایرانی در آنجا مشغول به کار بود به صورت اتفاقی در یک ایمیل کاری از دوست و همکار ونزوئلائیش دریافت شد و او نیز به همه دوستان خود که تعداد زیادی از آنها نیز در ایران بودند ارسال کرد و دوست به دوست به دست شما رسیده است . این نامه تا کنون طبق اخبار رسمی ماکروسافت، از 15 ماه گذشته تا کنون 49 باردردنیا به 9 زبان چرخیده است. و افرادی که نامشان در این نامه هستند همه دارای هویت واقعی می باشند.شانس برای شما فرستاده شده است. شایددر دور بعد، نام شما هم به عنوان یکی از این افراد در این نامه قید شود. ظرف مدت کمتر از سه روز پس از دریافت این نامه اخبار خوشی را دریافت خواهید نمود. این شوخی نیست. با ارسال آن شما خوش شانسی خواهید آورد. پول نفرستید، کپی ها رابرای اشخاص بفرستید که فکرمیکنید به شانس احتیاج دارند. این نامه را نگه ندارید. این نامه باید ظرف مدت 96 ساعت ازدست شما خارج شود. یک وکیل بلژیکی می گوید: “نود دو هزار یور بابت حق الوکاله امدریافت نمود ولی احساس می کنم چون این زنجیر را شکستم آن را از دست دادم”. درهمینحال دراسکاتلند یوهان کی می گوید: “به دلیل اینکه این نامه را به جریان انداختم 3 روز بعد توانستم در بزرگترین قرعه کشی هدیه بیمه عمر خود را قبل از موعد به ارزش یک میلیون دلار دریافت کنم”. در ایران شخصی به نام شیما حیدری می گوید:"زمانی که این نامه به دستم رسید ابتدا زیاد توجهی نکردم. آن روزها من کمی نگران، کم حوصله و وضعیت مالی زیاد مناسبی هم نداشتم و زمانی که این نامه به دستم رسید، حدوداً اوایل ماه آگوست سال 2009 میلادی بود که بعد از مدت ها ایمیلم را باز کردم. زیاد توجهی نکردم اول ، امابعد که این نامهرا خواندم برایم جالب بود. حتی تا اینقدر جالب بود که بار انرژی مثبت خاصی برایم داشت. من آن را برای کلیه دوستانم ارسال کردم و دو روز بعد از آن فکر بکر و نوییبه سرم زد و اولین کاری که کردم رفتم یک DOMAIN به نام ثبت کردم. همین ایده و فکر که بعد از دریافت این نامه به ذهنم رسید، منتج به رونق خارق العاده به فعالیت های اقتصادی من شد که الان ارزش میلیونی بالایی دارد و حتی توانستم به خیلی از دوستانم نیز در این رابطه کمک شغلی و مالی کنم و من رو خیلی مشهور و ثروتمند کرد. دراین مورد خیلی افراد به این نسخه اعتقاد دارند و برایشان شانس آورده. تینو یک نقاش معروف محلی هلندی می گوید: “من و شاگردانم آرزو می کنیم یکبار دیگر این نامهبه دست ما بصورت اتفاقی برسد. چون یکبارکه رسید این کار شانس بالایی برای ما داشت و توانستیم از این راه با خیلی از آدمهادر مورد کارمان دوست بشویم”. این اتفاق برای شما هم خواهد افتاد به شرط آنکه شماهم به نوبه خود آن رابرای دیگران، حداقل برای همه دوستانتان ارسال نمایید. حتماُ 20 کپی بفرستید و ببینید که ظرف مدت 4 روز چه اتفاقی می افتد. این زنجیره از ونزوئلا شروع شد و این نامه از مارایا پیگیری و به ژوهان مرد خیری در آمریکای شمالی نوشته است. او دانشجوی مهندسی مکانیک است و شاغل. ازآنجا که این کپی باید در سراسر جهان بگردد شما باید 20 کپی تهیه نموده و برای دوستان و همکارانتان بفرستید پس از چند روز شما یک سورپریز دریافت خواهید نمود. این یک حقیقت است حتی اگرشما یک شخص خرافاتی نباشید. حداقل به این باور داشته باشید که در آن نام ها و هویت هایی وجود دارد که قابل استناد و دسترسی بوده و می توان با آنها مکاتبه نمود که این موضوع را تصدیق کنند . پال سینگ کارمند اداری یک بانک در نپال این ایمیل رادریافت نموده ولی فراموش کرد کهاین نامه را باید ظرف مدت 96 ساعت ارسال کند. او شغلش را از دست داد کمی بعد نامهرا پیدا کرد و 200 کپی ایمیل ارسال نمود وظرف مدت چند روز شغل بهتری بدست آورد. بخوانید فقط پاک نکنید. دوست عزیزشما نیز میتوانید به جای کپی، این نامه را به 21 نفر از دوستانتان از طریق پست الکترونیکی ارسال کنید و شانس خود را امتحان کنید (یا کپی کنید و به 30 نفر که احتیاج دارند بدهید.) یک پزشک فرانسوی که دوست نداشت نامش عنوان گردد می گوید: “من هر بار که این نامه به دستم می رسد برای دوستانم مجدداً ارسال می کنم چون اعتقاد دارم خداوند هر چیزی را که وسیله خوبی قرار می دهد و در آن بدی وجود ندارد ما بندگان خوب باید به آن عمل کنیم”. به یاد داشته باشید حتی اگر اعتقادی نداشته باشید این نامه بنا به دلایل خاص وعجیبی عمل می کند و برای شما بهترین چیزی را که در قلبتان آرزو می کنید به ثمر می آوردپس همین الان برای بیست نفر از دوستانتان ارسال کنید.

0 ❤️

361073
2013-02-15 21:39:51 +0330 +0330
NA

چه نثر ضعیفی،چقدر هم غلط املایی داری؟از تو دیگه توقع نداشتم(فکر نکن نمی دونم کی هستی)
من نمی دونم چه اصراری دارید که همیشه باید یه طرف داستان از این شهر بره و برنگرده

0 ❤️

361074
2013-02-15 21:57:09 +0330 +0330
NA

شراره جون مگه کیه که تو میدونی ؟
جون من بگو یکم بخندیم

0 ❤️

361075
2013-02-16 01:45:10 +0330 +0330
NA

اهالی نسبتا محترم شهوانی ، این بخش از سایت شهوانی اسمش داستان سکسی است و نه خاطرات سکسی ، پس اینقدر گیر ندین که دروغه، دروغه ، ایراد به شیوه نگارش و تصویر سازی بگیرید ویا از موضع داستان خوشتون نیاد ولی به غیر واقعی بودن گیر ندید مگه داستان های نویسندگان بزرگ حتما واقعیه؟ دوستان نویسنده این داستان ها هم بیشتر مطالعه کنن تا ایرادات املایی وانشایی کمتری داشته باشن . شاید یه روزی یک نویسنده قابل اعتنا از همین نویسنده ها ی شهوانی ساخته بشه ،چه ایرادی داره؟ ضمنا از لغات لاتین(انگلیسی و…) استفاده نکنید که اکثرا غلط می نویسین واصلا ضرورتی هم نداره . اگر ایرانی ها بخوان به یک هنر از هفت هنرشون افتخار کنن،ادبیاته حتی سینمای ایران اگر موفقیتی داشته (جدای موضوعات سیاسی این روز ها) مدیون ادبیات فارسیه چون تو اکثر فیلم ها هنرپیشه (ها)جلو دوربین وایستاده داره(ند) حرف میزنه(نند) .{ببخشید چون داستان نیست مینویسم منظورم مونو لوگ ودیالوگ گفتنه}

0 ❤️

361076
2013-02-16 12:59:44 +0330 +0330

Princess?.؟‏ ‏آورين‏ ‏آورين‏ ‏اما‏ ‏درمورد‏ ‏داستان‏ ‏:من‏ ‏تفاوت‏ ‏خاطره‏ ‏با‏ ‏دروغ‏ ‏و‏ ‏حس‏ ‏كردم‏ ‏دوست‏ ‏نويسنده‏ ‏كه‏ ‏خعلي‏ ‏آشنا‏ ‏ميزني!

0 ❤️

361077
2013-04-04 08:10:50 +0430 +0430
NA

من نوشتم چرا بیخودی زر میزنید؟
هر کی مشکلی داره بیادذ بگه

0 ❤️

361078
2013-04-04 08:16:09 +0430 +0430
NA

princessirani:

بهش می گن هلو. :D

0 ❤️