خورشید پاییزی گرمای لذت بخشی رو به تن زمین می مالید…
از گرمای تند تابستان کم شده بود و هوای پر از شور و حال پاییز همه جا رو پر کرده بود منتظر تاکسی بودم جایی کار اداری داشتم و باید همون روز انجامش میدادم هوا رو دوست داشتم … با این که خیلی سال بود مدرسه ودانشگام تموم شده بود ولی بازم مهر ماه حس زنده بودن و هیا هو می اومد سراغم…
نمی دونم خوبه یا بد ولی من لذت میبردم حس خوبی داشتم
سوار تاکسی شدم اول یه آقایی حدودا چهل ساله یا بیشتر بعد من وبعد یه خانوم دیگه… توی راه موبایلم زنگ خورد مادرم بود مشکلی کاری پیش اومده بود و هر چه از پشت گوشی توضیح میدادم متوجه
نمی شد حس کردم آقا داره گوش میده ولی توجهی نکردم چون اصولا برام مهم نبود چند لحظه ای نگذشته بود که آقا شروع کرد حرف زدن با من و یک سری سوال که من از روی از سر باز کردن جوابهایی میدادم اما او ول کن نبود و همین طور سوال میکرد ازطرفی دلم نمی خواست دیگران راجع به من بد فکر کنند از طرفی هم دلم نمی خواست بی شخیصیت جلوه کنم راه هم که تمام نمیشد خلاصه ایشان پیشنهاد دادند که یکی از دوستانشان می تواند مشکل ما را حل کند و شماره تماس خودش را به من داد وازم درخواست کرد که براش میس کال بذارم که شماره من روبشناسه و به من جواب بده چون اصولا ایشون به دلیل کارشون شماره های ناشناس رو جواب نمیدن و گفت که الان وقت نداره وباید بره دانشگاه و من کمی تعجب کردم آخه به سن وسالش نمی اومد دانشجو باشه بعد فکر کردم حتما از ایناس که به خاطر کارش مجبوره بره دانشگاه و از این حرفا خلاصه از تاکسی پیاده شدم وکرایه خودم رو حساب کردم و فکر وخیا ل اون آقا رو گذاشتم توی تاکسی بمونه چون زیاد این اتفاقا رو جدی نمیگیرم مخصوصا این مدلیش رو که حس خوبی هم بهم نمی داد.
خلاصه چند روزی از این ماجرا گذشت ودر یک بعد ازظهر آفتابی موبایلم زنگ خورد اون طرف خط مردی بود که خودش رو اینطوری معرفی کرد:
-سلام
نوشته: مرجان
داستانت اعصابمو حسابی خرد کرد به این دلایل
واسم کوچیکتون
گیر افتادم وبرای این که جهت رو عوض کنم گفتم اول شما
-امیر هستم
-منم مرجانم این جهت عوض کردنت منو کشته
چی شد یهو لحنتو عوض کردی و کتابی شد توام مشکل داریا؟؟
فکر کنم پژو 405 بود من از ماشین زیاد سر در نمی آوردم :O یعنی تا اون حد سر در نمیاری؟؟ بابا یه نوزاد هم میتونه لااقل پژو رو تشخیص بده
بی اختیار تو دست هم بود ومن نفهمیدم این اتفاق کی افتاد اصلا اینو نمیتونم درک کنم
من از اون دسته افرادی بودم که با مالیدن و لب و این جور کارها خیلی حال میکردم اکثر دخترا اینجور فکر نکن خیلی خاصی
عالی بود مرسی ولی نویسنده آشناست خیلی … نگارشت و ویرایش نشون میده به خواننده احترام میذاری پس نویسندگی برازندته جملات داستانت به من یه حس خوب میداد یاد یه آدم … و یه جاهایی رو منم تجربه کردم خیلی زیبا توصیف کردی مرسی مرسی
البته یه کوچولو اشتباه تایپی داشتی
همون قسمتي كه كفتي ٤٠٥ بود ولي زياد از ماشين حاليم نيست برام كافي بود كه بكم كس ننه دروغكو! =))
عزيزم داستان سكسي رو اكه كتابي بنويسي هيج لذتي نداره! بايد عاميانه و نزديكه زبان كفتار بنويسي تا بتونيم خودمونو تو داستان حس كنيم !
خيلي داستانت شر بود، نخوندمش جون ديدم كتابيه!:-p
rقشنگ بود "مرسی/ تاکون اقایون وخانومایی که ایراد کیری میگیرن بسوزه!!!
همه اینا تخیلات جقشون نوشتن " بقیه هم فحش بارونشون کردن !
قسمت دوم
parte 1
گنده گوزی مادر …sex… و سکس خشن
اینبار همچین ساک میزد که تا الانم ندیدم کسی اونجوری ساک بزنه؛کیرمو میکرد تودهنش و وقتی عقب میرفت لباش بیرون میزد؛منم به حالت ) پرانتز بسته :d واستاده بودم و چشامو بستم؛دیگه حس میکردم دندون نداره؛وقتی پایینو نگاه کردم دیدم کمر کیرم تومشتشه و بقیش تو دهنش و به من نگاه میکنه و چشمک میزنه؛دیدم بغل پاهاش رو زمین دندون هست؛با تعجب گفتم؛اجدادتو گاییدم،اون چیه؟کیرمو از تو دهنش در اورد که جواب بده؛دیگه از خنده ترور شدم؛قیافش خیلی مسخره بود؛منو یاد سگه تو تامو جری انداخت؛شده بود مثل سگ اقای پتیبل؛
=)) =)) =))
گفتم من فکر کردم حرفه ای شدی؛گفت نه؛اون سری sex گوه خوری کرده بود واسه خاندانشم اورده بود؛گفتم خب؛گفت یه تیکه از لوبیاش زیر پل مونده بود کل دندونامو خراب کرد؛گفتم که اینطور،کیرمو کردم تو دهنش و داد زدم؛روسپی هرزه
قسمت سوم
مادر …sex…
گایده شدن رمانتیک
یه چک خوابوندم در گوشش و گفتم: از شیر خوار تا کیر خوارتو میکنم؛الان همچین میکنم که خواهرو مادرت تو خونشون گاییده بشه؛
گفتم لخت شو جنده؛اونم هی گریه میکردو میگفت؛هر کاری دوست داری بکن ،فقط گیتارو با خودت نبر(اشتباه نشه با اون گیتار معروف؛گیتا نام دختری بود که همراه فاطی تکدیگری میکرد)
:d
؛تورو خدا نزن؛گفتم؛جنده خانوم کس نگو لخت شو؛بعد شروع کرد لخت شدن؛اول مانتوشو در اورد؛زیر مانتوش یه تاپ یشمیه خال خال پشمی پوشیده بود؛شلوارشو تا زانو کشید پایین؛واستا؛تا دستمو بلند کردم بزنم ؛دیدم از ترس جمع شدجوری که دستاشو اورد جلوی صورتش و چشاشو بست و سر شونهاشو اورد بالا تا صورتشو قایم کنه؛منم دلم سوخت و گفتم بیخیال سکس خشن؛رمانتیک عشق است
:d :))
گفتم کاریت ندارم؛میخوام عشقولانه بکنمت؛با این حرفم مادر …sex… همون فاطی فیل کس؛نیشش تا بناگوش باز شد اینطوری
:d
منم دوباره از خنده هم پاره شدم و هم ترور شدم
:)) =))
گفتم هو خنده میکنی سلیطه
؛بخواب کونت پارس.
تاپشو که در اوردم دوتا لیمو اندازه کله ی صدام افتاد بیرون؛و شرتشو در اورد و چوچولای نحیفش که تا روی زمین میرسید خودنمایی میکرد
پایان قسمت سوم
ادامه دارد
قسمت چهارم_
گاییده شدن مادر …sex…
بهش گفتم این چه هیکله کیرییه واسه خودت درست کردی!!؟ گفت هیکلم تو فامیلام تکه؛گفتم اره ارواح کونت؛گفت حامله ام؛ گفتم جنده خانوم حامله ای! گفت اره ؛سه ماه پیش که باسرنگ جمعش کردم؛فکر کنم همونه؛
گفتم کیر تو ابا اجدادتون بیاد که ذاتأ کثیفید؛اسمشو چی میخواید بذارید؟گفت …sex…
چون بهترین سکس عمرم بود؛
گفتم بخواب؛خوابیدو منم لخت شدم و خوابیدم روش؛بوی گوه میداد؛ولی تحمل کردم؛رفتم سراغ لباش؛لبامون تو هم قفل شد؛هر کاری کردم قفلش باز نشد؛با بدبختی لبامو ازش جدا کردم و دیدم دندوناش چسبیده رو لبام؛
:d
گفتم حالا لبو بده بیاد؛لبامو گذاشتم رو لبش و شروع به مکیدن کردم که احساس کردم دهنم خاکی شده؛تف کردم بیرون و گفتم خوارتو سگ بگاد؛این چی بود؛از کجا اومد؟
دیدم همچین مکیدم که توی بدنش خلأ شده بود و از سوراخ کونش خاک رفته تو کونش و از دهنش بیرون اومده؛
:)) :))
دوباره لب تو لب شدیم و چون ترسیدم که نکنه شیشه نوشابه ای چیزی زیر خاک باشه و بره توکونش یه قل خوردیمو اون اومد روم؛دیگه خیالم راحت شد؛دوباره لباشو به شدت مکیدم و بعد چند دیقه دیدم گفت اخ و چشاش از حدقه زد بیرون؛گفتم چی شد؟با دست به کونش اشاره کرد،و دیدم چندتا کلاغ که داشتن پرواز میکردن بر اثر وکیوم شدن و قدرت مکش با کله رفتن تو کون مامانه sex که میشه خواهر navid lov و یه فوت محکم کردم و دیدم دوپ دوپ دوپ سه تا کلاغ از کون فاطی فیل کس شوت شدن بیرون؛گفتم بسه دیگه ؛خوابیدم روش و با سینه های مرمریش بازی میکردم و میخوردم؛بعد رفتم سمت کسش که گفت اووووف جوووون مردم؛چه حالی میده
پایان قسمت چهارم
ادامه دارد
قسمت پنجم
گاییده شدن مادر …sex…
وقتی رسیدم جلوی کسش خندم گرفت
:)) =)) =))
گفت به چی میخندی! گفتم به شکل کست؛ فاطی گفت؛مگه چشه! گفتم شبیهه یه گل کلمیه که پلاسیده
=)) =))
گفت عیب نداره بکن توششششش یا بمال پهلوششششش
دارم خفه میشم از شهوت؛
منم اروم کلاهکشو مالیدم به چوچولاش که خیس شده بود؛و اروم کردم توش؛کلش که رفت تو دیدم ویبره زد؛خندیدم وگفت ایرضا شدم؛گفتم به کیرم؛نویدم بشی ولت نمیکنم؛تا دسته گذاشتم توشششش؛و اروم کمرو از زمین بلند کردو گفت اوففففففف چه کیری داری تو؛عاششقتممم؛وای اینو نگفت؛من حشریتر شدم؛و کیرم بیشتر راست شد؛(کیر من مثل انتن ماشین چند مرحله ایه)
:d
دیگه تا دسته توش بودو مامان سکس که میشه خواهر نوید هی میگفت اوففف اه اه اه اه
و هی سرشو به چپ و راست میچرخوندو پستوناشو میمالید؛منم دیگه ریتم تلمبه زدنم تندتر شده بود (تو مایه های بندری یا عربی )و با قدرت هر چه بیشتر میزدم توش؛مامان سکس که خواهر نوید بود سینهاشو از درد تو دستاش نگه داشته بود و با اخم به من نگاه میکرد و میگفت ایییییییی اوخ اخ وای هاپ هاپ هاپ ای مامان مردم؛فاطی گفت
پایان قسمت پنجم
ادامه در قسمت ششم
قسمت اخر
گاییده شدن مادر …sex…
وقتی دیدم داره حال میکنه گفتم دروغ بگم که کیرم گنده تر شه؟
گفتم چه کس خوشگلی داری
؛کیرم ۱۰سانت بزرکتر شد؛و فاطی میگفت؛ای میتراسم؛درا درا قینم ترکید ؛این جنده بازی نیه ؛ایی خر بازیه
=)) =))
گفتم کیر تو کس زن داداشت؛خفه شو الان ابم میاد؛
تا سه بار کردم توش گشاد گشاد شد؛منم تندتر میکردم که یه آن سوراخ تنگ شد
:-0
گفتم جنده خانوم ؛چرا سولاخت تنگ شد؟!؟؟!
گفت؛وای ؛خاک تو سرم؛کردی تو کونه بچه
(…sex…) :p :p
گفتم خب حالا چیکار کنم؟!!
گفت ؛ کس خوارش؛بکن دارم حال میکنم؛
منم تند تند کردم باز گشاد شد؛
فاطی گفت؛میتراسم؛دروغ بگو دروغ بگو
منم یه دروغ گنده گفتم که اینا داستان هستش نه واقعیت؛
چون دروغ بزرگی گفتم ۲متری کیرم گنده شد و دیدم فاطی سیخ شده و کله فاطی میخواد کنده بشه؛دهنشو باز کردو دیدم کیرم از دهنش زد بیرون که رو کله کیرم یه بچه نشسته که همین …sex… بود و همون لحظه ابم با فشار پاشید بیرون که به همین خاطر …sex… شوت شد بیرون و ۱۰متر جلوتر رفت تو کون یه گاو و بقیه عمرشو تا ناقص لخلقه بدنیا بیاد تو کونه خر موند
پایان ندارد
:p :p :d :)) =))
ghesmate 1 zire dastane doktor bazi .
ghesmate 2 parte 2 espam.vali bezodi chinisho minevisam
نظرم را شما حدس بزنید:D