کردن نازنین دخترخاله ام

1397/08/18

نازنین دخترخاله پنج سالی می شه که ازدواج کرده و با شوهرش امیرحسین که مهندس هست تهران زندگی می کنند.
کل تابستون امسال دخترخاله ام با بچه اش شهرستان بودن. شوهرش هم دو‌هفته ای یا سه هفته ای یکبار سر میزد. من هم چون روابط خیلی خوبی با تنها خاله ام و خانوادش دارم تقریبا یک شب درمیون خونه شون بودم و دور هم پاسور و پی اس بازی می کردیم. من متوجه یه حرکاتی از دخترخاله ام شدم که احساس می کردم نازنین سر و گوشش می جنبه، مثلا یک بار داشتم چیز خنده داری براش تعریف می کردم، یک لحظه دید کسی حواسش به من و اون نیست خودش رو انداخت رو‌ی من که مثلا از خنده غش کرده، چند بار دستش رو انداخت دور کمرم.شوخی هاش با من یه جوری بود ، من اون زمان که دبیرستانی بودم خیلی تو کف نازنین بودم و‌حسابی با یادش جق می زدم ولی خوب اینکه نازنین پنج سال از من بزرگتر بود جرات مخ زدنش رو‌نداشتم. حرکات این تابستون نازنین رو سعی کردم پیش خودم اینجوری تفسیر کنم که بلاخره چون من زیاد خونه خاله هستم، نازنین منو مثل برادرش می دونه و قصد و غرضی توش نیست. ولی یکبار که شوهرش هم بود دقت کردم حتی یک دهم اون شوخی و راحتیش هم نبود، معلوم بود قبلا هم اتفاقی نبوده. یک روز ساعت چهار بعد از ظهر منو نازنین و پسر خاله ام خونه بودیم که با ماشین پسرخاله ام رفتیم در مغازه، من از ماشین پیاده شدم و پسر خاله ام رفت سمت مغازه خودش. رفتم در مغازه فهمیدم کلید رو خونه خاله جا گذاشتم. پیاده برگشتم خونه خاله و نازنین تنها خونه بود، بچه اش هم خواب بود، گفت چی شد برگشتی فرهاد؟
گفتم دخترخاله کلید مغازه ام فک کنم اینجاست.
گفت ای بابا فک کردم دلت برام تنگ شده برگشتی.
گفتم اون که همیشه دلم برات تنگه.
خلاصه رفتم تو خونه و دنبال کلید گشتم تا پیداش کردم.
نازنین گفت حالا یه چند دقیقه نرو یه چایی با هم بزنیم، قبول کردم. نشستم و داشتم تویه اینستا می چرخیدم که نازنین اومد کنارم نشست. گفت فرهاد چی کار می کنی .
گفتم هیچی دارم‌ اینستا گردی می کنم.
بازوم رو گرفت گفت دنبال دختر می گردی بری دایرکت،
گفتم نه بابا کی حوصله دخترا رو داره،
گفت تو‌ واقعا ادم سردی هستی، حوصله چیه، تو ۲۵ سال سن داری چرا باید تنها باشی، گفتم شانس منه دیگه، کسی پا نمیده.
گفت از خداشون هم باشه پسر به این خوبی، اینو که گفت دوباره بازمو گرفت. گفتم نازنین من فقط از دخترا یه چیزشو دوس دارم، همینجور که بازومو بادستش گرفته بود، گفت چی؟ گفتم بازومو بگیرن نوازشش کن.
بازمو ول کرد و خودشو جمع و جور کرد.
دیدم ناراحت شد. گفتم نازنین شوخی کردم ولی چیزی نگفت، بازوشو گرفتم گفتم بی جنبه، دوباره نزدیکش شدمو بهش چسبیدم. گفتم دخترخاله ناراحت نشو دیگه، یکمی حالش برگشت گفت من من، نزاشتم چیزی بگه، بقلش کردم.
دستم دور گردنش بود وسرمو گذاشتم رو شونه اش. دیدم اعتراضی نکرد. محکم تر بقلش کردم، یه چند ثانیه اروم تو بقلم بود، صورتش رو بوسیدم.یک لحظه به خیانتی که می کردم فک کردم ، ولی نرمی و لطافت یک زن منو بی خیال همه چیز کرده بود. صورتش رو برگردوند سمتم، لباش رو‌ بوسه ای زدم. دیدم بله همکاری می کنه، لبارو دوباره رو لباش گذاشتم و حسابی لباشو خوردم. تازه دیدم نازنین چه حرارتی در خوردن لب هام داره. یواش یواش اومدم پایین و لباساش رو دراوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش. سینه هاش رو محکم می خوردم و اینقد هم طولش دادم که اه و ناله نازنین در اومد. یواش با لیس زدن اومدم پایین تر و شلوارش رو‌کشیدم پایین و از رو‌شرت که خیس شدم بود زبون رو‌کسش کشیدم، نازنین خیلی حشری شده بود. شرتش رو از پاهاش دراوردم و کس کم موش نمایان شد. یک دو سه دقیقه ای لیس زدم، کسش خیس خیس شده بود. لباسامو در اوردم. بهش گفتم نمی خوای برام بخوری، بلند شد رو‌ زانو و شروع کرد به خوردن کیرم. کیرم که حسابی راست شد. نازنین رو‌خوابوندم و پاهاش رو‌باز کردم کیرمو گذاشتم دم کسش، با یه فشاری کیرمو تو کسش که حسابی گرم و خیس بود جا دادم. یه اهی کشید و شروع کردم به تلمبه زدن. یه چند لحظه که گذشت اه و ناله نازنین بلند شد. اه و ناله می کرد و می گفت فرهادم خیلی خوشم میاد بکن، بکن…
چند دقیقه گذشت که دیدم ابم‌ میاد. با یک ضربه محکم تلمبه زدم و ابم تا آخرین قطره داخل کسش ریخت. چند دقیقه که روی نازنین دراز کشیده بودم و تازه عقلم سرجاش می اومد که چه غلطی کردم. گفتم نازنین چرا؟ چرا اینکارو‌ کردیم. گفت اشکالی نداره پسرخاله سکس یه نیازه و پیش میاد.
گفتم لعنتی قبل ازدواج بهم میدادی یه چیزی نه الان که شوهر داری ، گفت شوهر؟ شوهری که سکس نکنه شوهره؟ بعدش با اشک تو چشاش گفت من و امیرحسین شناسنامه ای زن‌و شوهریم و‌فقط سر این بچه پایه هم موندیم،اصلا شش ماه که جدا می خوابیم نفهمیدی من چقد تشنه سکس بودم بخاطر اینه که امیر حسین منو کاری نداره. خداحافظی کردم و رفتم مغازه که همه اش فکر می کردم الان کار بدی کردم ؟ که هنوز هم خودم رو‌ نتونستم راضی کنم که کار خوبی بوده.

نوشته: فرهاد


👍 3
👎 19
66485 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

729404
2018-11-09 21:46:28 +0330 +0330

خوبه بره ب غریبه بده؟؟
خب لعنتی کیس ازین بهتر؟
چراغی ک ب خانه رواست ب مسجد حرام است.

2 ❤️

729407
2018-11-09 21:48:26 +0330 +0330

چقدر شماها راحت سکس میکنین
خوشبحالتون
کلا درهای سکس رو میرتون بازه
کیر شیر فرهاد دهنت

2 ❤️

729410
2018-11-09 21:54:37 +0330 +0330

سکس با زن شوهر دار در هر حالتی و هر شرایطی کثیفه…

1 ❤️

729413
2018-11-09 21:58:59 +0330 +0330

راستی فرهاد چتو به ما کس نمیدن :-|

1 ❤️

729419
2018-11-09 22:06:08 +0330 +0330

ببین یه توصیه بهت میکنم آویزه گوشت کن
دختر و خواهر و مادر رو بیخیال شو .
غیر از اینا هرکی پا داد جفت پا برو توش نترس

0 ❤️

729422
2018-11-09 22:13:24 +0330 +0330

من نمیدونم چرا تو این داستانها همه فامیلاشون جندن و راحت میدن اصلا مشکلی هم ندارن
یا اینا خیلی باهم راحتن یا فامیلای ما خیلی اسگلن
همیشه گفتم بازم میگم موقع نوشتن دستتو از توی شرتت در بیار

0 ❤️

729428
2018-11-09 22:50:23 +0330 +0330

اخرش کور میشی جقی

0 ❤️

729430
2018-11-09 23:02:14 +0330 +0330
NA

خیلی قشنگ خودش گفته جقیه
تو دبیرستان میتونسته دختر خاله مجردشو مخ بزنه ولی جا مخ به یادش جق میزده (جای جرات گلنار داشته )
قسمت بعدیش این که تا ۲۵ سالگی طرف جق میزنه کمرت خشک نشده ؟

0 ❤️

729437
2018-11-09 23:48:28 +0330 +0330

کوسه ننه باور کنش

0 ❤️

729447
2018-11-10 03:31:54 +0330 +0330

بغل یا بقل
مسئله این است !

0 ❤️

729452
2018-11-10 04:20:15 +0330 +0330

هیچی دیگه از فردا باید توی داستانا بجای شربت از چایی تقدیر و تشکر کنیم

0 ❤️

729466
2018-11-10 06:22:28 +0330 +0330
NA

@dollar_pol

0 ❤️

729470
2018-11-10 07:07:41 +0330 +0330

خوبه بکن

0 ❤️

729484
2018-11-10 09:05:08 +0330 +0330

خیلی قشنگ معلومه با فانتزی دختر خالت جق میزی
ولی اونم به عنش نیست که تو هستی

0 ❤️

729497
2018-11-10 10:36:31 +0330 +0330

کیر ابو غریب زاکانی از عرض و طول تو کون پارت
دبیرستانی بودی بعد 25 سالت بود؟؟؟

0 ❤️

729505
2018-11-10 11:52:53 +0330 +0330

سکس با زن شوهردار در هر حالتی حال میده… مخصوصا اگه شوهرشو بشناسی… موقع کردن یه هیجانی داره اصلا نگفتنی… اینجور زنها رو از کون هم میشه کرد… هیچی مثل زن شوهردار نمیشه

0 ❤️

729517
2018-11-10 14:04:52 +0330 +0330

دروغ محض ناشیانه ای بود.
کوس ندیده رنگش پریده…
اضطراب نمیزاره مرحله به مرحله با این طول وتفاسیری که فرمودی سکس کنی.
برو بزا باد بیاد…

0 ❤️

729536
2018-11-10 18:14:06 +0330 +0330
NA

من واقعن موندم!!!پسرخاله ام مياد منو ماساژ ميده ،،،دخترخاله ام با اون يكي پسرخاله ام كشتي ميگيره دخترداييم با داداشم شوخي ميكنه

ولي تو فاميل ما چرا هيچكي ب هيچكي نميده ؟؟؟!اصن فك سكس هم ب ذهن پسراي فاميل يا ب فكر ماها نميرسه!!!

چطوره ك اينا فاميلاي متاهلشونم ميدن بهشون!!

0 ❤️

729546
2018-11-10 20:29:21 +0330 +0330

شماها راحت سکس میکنین یعنی ما گوزو ترین شانسو داریم

0 ❤️

729547
2018-11-10 20:32:38 +0330 +0330

دست کیریتو از رو کیر کیریت بردار بعد داستان کیری بنویس کسکش خان

0 ❤️

729581
2018-11-10 21:36:25 +0330 +0330

چه نادم‌‌‌‌ و پشیمان از کس داغ دختر خالت گفتی
آدم پشیمون در مورد اشتباهش حرفم نمیزنه چه برسه این هم باآب وتاب بگه
کردی تمام شد نکردیم یه جق خیالی میان بوستان جق هات

0 ❤️

729637
2018-11-11 06:28:35 +0330 +0330
NA

خاله کونیت یهو از داستان محو شد!!!
تو داشتی آبتو میریختی توش، من داشتم به این فکر میکردم خاله ات کدوم گوریه!!!
یه دقیقه نزن بعد بنویس، نمیمیری که

0 ❤️

729895
2018-11-12 19:38:37 +0330 +0330

واقعا جای خالی عمو کاندومی در زیر این داستان حس میشه.

0 ❤️

730588
2018-11-16 02:39:17 +0330 +0330

و باز هم دروغی دیگر!!!

0 ❤️