این سلسله مطالب مربوط به خیّام، با فروتنی بسیار، به دوست گرانقدرم احسان جان تقدیم میشود.
قسمت قبل
اولین گام را برای پالایش رباعیّات منسوب به خیّام، والنتین ژوکوفسکی روس برداشت. معیارش، پالودن رباعیّات خیّام از رباعیّات دیگر شاعران بود که البتّه مورد انتقاد قرار گرفت. او در تحقیقات خود، ۸۲ رباعی سرگردان را شناسائی کرد. بسیاری از این رباعیّات سرگردان، از لحاظ ساخت و صورت شعر، و مفهوم و محتوا، شباهت بسیاری با رباعیّات خیّام دارند و علّت انتساب آنها به وی، همین شباهتهای لفظی و معنوی است. بعضی از رباعیّات دخیل هم هستند که نه اندیشهی خیّامانهای در آنهاست و نه با سبک ادبی دورهی خیّام، تناسبی دارند. روش او را سر دنیسن راس، آرتور کریستنسن، کریستن رمپیس، سوامی گویندا تیرتا، عبدالباقی گولپینارلی، جلال همائی و محسن فرزانه پی گرفتند.
عدّهای از پژوهشگران با استناد به نسخ خطّی، که یا تاریخشان دستکاری شده یا اصل نسخه، ساختگی بود، به ارائهی متنی معتبر از رباعیّات خیّام پرداختند. پیدا شدن نسخههائی با تاریخهای ادّعائی ۶٠۴ ق، ۶۵۳ ق، ۶۵۸ ق، ۷۲۱ ق و ۷۹۱ ق پژوهشگرانی چون فریدرخ روزن، آرتور آربری، یوگنی برتلس، محمّد عبّاسی و اسماعیل یکانی را به اشتباه انداخت و روند کار را منحرف کرد.
آرتور کریستنسن در سال ۱۹٠۵ م، وجود تخلّص خیّام را در ۱۲ رباعی منسوب به او، یکی از نشانههای اصالت این رباعیّات قلمداد کرد. به نظر او، این رباعیّات خطر تحریف کمتری دارند و نامهای محدودی را میتوان جایگزین کلمهی خیّام کرد، امّا روزن نشان داد مضمون برخی از این رباعیّات، بسیار دور از جهان فکری خیّام است و برخی در نسخ قدیمه یافت نمیشوند.
کریستنسن دو دههی بعد از نظر قبلی خود بازآمد و با بررسی ۱۸ متن خطّی و چاپی، ۱۲۱ رباعی را برگزید که چون خود هم به نتیجهی مطلوب نرسید، نظر پژوهشگران را نیز جلب نکرد.
با بررسی منابع کهن متون نظم و نثر و منتخبات شعر، از سال ۶٠٠ ق تا اوائل قرن نهم، پژوهشگرانی چون علی دشتی، محسن فرزانه، رحیم رضازادهملک و کاظم برگنیسی با اتّکاء به مرصادالعباد نجم رازی، فردوسالتّواریخ خسرو بن عابد (ابن معین ابرکوهی)، رسالهی التّنبیه فخررازی، تاریخ جهانگشای جوینی، نزهةالمجالس جمال خلیل شروانی و مونسالاحرار محمّد جاجرمی، به ارائهی نسخهای از رباعیّات خیّام پرداختند.
رایجترین و مقبولترین روشی که محقّقان برای پالایش و گزینش رباعیّات منسوب به خیّام بهکار گرفتهاند، انتخاب تعدادی رباعی شاخص و کلیدی از میان منابع کهن و ملاک قرار دادن آنها برای انتخاب سایر رباعیّات از میان مجموعههای موجود است. بهنظر میرسد نظریّهی رباعیّات کلیدی، ریشه در گزینش کریستنسن از رباعیّات دارای تخلّص خیّام و دو رباعی از مرصادالعباد داشته باشد. فریدرخ روزن با توجّه به دیدگاه کریستنسن، شش رباعی تخلّصدار، ۲۳ رباعی متون کهن و ۵ قطعه شعر عربی منسوب به خیّام را بهعنوان سرودههای اصیل و کلیدی خیّام، معرّفی کرد.
بیشتر خیّامپژوهان ایرانی، این روش را بهکار بستند.صادق هدایت، محمّدعلی فروغی، محمّدمهدی فولادوند، محمّد روشن و علیرضا ذکاوتی قراگزلو از جملهی آنها هستند. بخش اول کار که مربوط به انتخاب رباعیّات کلیدی است، چون بر مبنای منابع تقریباً مشخّص و یکسان است، تا حدود زیادی میان محقّقان فوق، مشترک است؛ امّا بخش دوم آن که انتخاب سایر رباعیّات براساس رباعیّات کلیدی است، چون جنبهی اجتهادی و ذوقی پیدا میکند، نتایج متفاوتی را به بار میآورد. از این رو، تعداد و نوع رباعیّات انتخابی، همپوشانی چندانی ندارد. بهطور مثال، صادق هدایت با ۱۴ رباعی کلیدی، ۱۲۹ رباعی انتخاب کرده، مجموع ۱۴۳ رباعی. محمّدعلی فروغی ۶۶ رباعی کلیدی داشته و ۱۱۳ رباعی دیگر، جمعا ۱۷۹ رباعی برگزیده. فولادوند سه رباعی مرصادالعباد و تاریخ جهانگشای را به همراه هفت رباعی دیگر که آنها را خوشهپروین نامیده و آینهدار دانش نجوم خیّام است، رباعی مسلّمالصّدور شمرده، جمعا ده رباعی و در کنار آنها، ۱۴۵ رباعی خیّاموار دیگر برگزیده و به فرانسه ترجمه کرده است. روشن به طربخانه و ۱۳ متن کهن نظر داشته، آنها را با مجموعه رباعیّات خیّام، ویراستهی هدایت، فروغی و دشتی سنجیده و ۹۶ رباعی برآورده است. ذکاوتی هم ۱۴۲ رباعی برگزیده که ۷۲ فقرهی آن متّکی به منابع کهن است.
اسماعیل یکانی با این روش موافق نبود. معتقد بود: «احراز سبک شاعری، بهنحوی که بتوان آن را معیار تشخیص قطعی اشعار او از اشعار مشابه غیر او قرار داد، بسیار مشکل، بلکه متعذّر است و بسیار بعید است که ذوق و سلیقهی شخصی، در تطبیق سبک شاعری با اشعار مورد شبهه و تردید، دخالت و تاثیری نداشته باشد.»
از اشارات ادبای قدیم چون خواجهنصیرتوسی و جمال قرشی، و مندرجات دواوین شعرای همعصر خیّام، برمیآید که سبک رایج قافیهبندی در رباعیّات سدهی پنجم و اوائل قرن ششم، درج قافیه در هر چهار مصرع رباعی بوده. محمّد اقبال این دیدگاه را در سال ۱۹۳۳ م مطرح کرد و چندان مورد توجّه قرار نگرفت.
از منظر دیگری نیز به پژوهش و انتخاب رباعیّات اصیل خیّام پرداختهاند و آن طرز بیان، سادگی زبان، بی توجّهی به بازیهای لفظی و صنایع شعری است. معتقدند: «بسیار ساده و بیآرایش است و از تصنّع و تکلّف، بلکه از تخیّلات شاعرانه عاری است؛ چنانکه میتوان گفت از شعر، جز وزن و قافیه، چیزی ندارد، ولیکن در نهایت فصاحت و بلاغت است.»
فولادوند، دشتی، برگنیسی و فروغی به این روش، معتقد بودند.
هرچه از زمان خیّام دورتر میشویم، هم تعداد رباعیّات منسوب به او افزایش مییابد و هم متن آنها، مطابق ذائقه و سلیقهی مردم هر زمانه، دستخوش تغییرات زیاد میشود. بهعبارت دیگر، هر تدوینگری، خیّام مورد پسند خود را بازآفرینی کرده است.
با اینحال، علاوه بر نامبردگان قبل، پژوهشگرانی چون محمّد قزوینی، سعید نفیسی، هلموت ریتر، م محفوظالحقّ، قاسم غنی، مجتبا مینوی، جلالالدیّن همائی، محمّدتقی دانشپژوه، ایرج افشار، امیرحسین عابدی، محمّدامین ریاحی، علیاشرف صادقی، جواد بشری و محمّد افشینوفائی هم در معرّفی منابع قدیمی رباعیّات خیّام نقش اساسی داشتهاند.
برای ارائهی متنی معتبر از رباعیّات خیّام، ۳۲ منبع قدیمی مورد بررسی قرار گرفتهاند؛ در این کتب، دستکم یک رباعی از خیّام ثبت شده است:
رسالهی التّنبیه علی بعض الاسرار المودعه فی بعض سور القرآن العظیم از فخررازی
مرصادالعباد من المبدء الی المعاد از شیخ نجمالدّین رازی (نجم دایه)
الاقطاب القطبیّه از عبدالقادر بن حمزه اهری
تاریخ جهانگشای از عطاملک جوینی
نزهة المجالس از جمال خلیل شروانی
جنگ اشعار از یونس بن ابیبکر
مجموعهی رائف از محمّد بن ابوبکر بن الحسین
نخبة الشّارب و عجالة الرّاکب از قاضی نظامالدّین ابی سعد اصفهانی
مجموعه رسائل از علّامه قطبالدّین شیرازی
سفینهی کهن رباعیّات از نویسندهای ناشناس
مجموعه رسائل از ابن غلام قونوی
لمعة السّراج لحضرة التّاج یا بختیارنامه یا جنگ لیدن از نویسندهای ناشناس
تاریخ وصّاف از شرفالدّین شیرازی معروف به وصّاف الحضره
فضائل الانام من رسائل حجّةالاسلام که گردآوردهی احفاد امام محمّد غزالی است
تاریخ نامهی هرات از سیف هروی
تجارب السّلف از هندوشاه نخجوانی
سفینهی تبریز از ابوالمجد محمّد بن مسعود تبریزی
امالی امینالدّین که ابوالمجد از مجالس استادش امینالدّین حاج بُله تبریزی برداشته است
روضة النّاظر و نزهة الخاطر از عزّالدّین عبدالعزیز کاشانی
تاریخ گزیده از حمدالله مستوفی قزوینی
مونس الاحرار فی دقائق الاشعار از محمّد بن بدر جاجرمی
سفینهی شمس حاجی از محمّد شمس حاجی شیرازی
مجموعه اشعار و مراسلات از چند کاتب
جنگ گنجبخش از نویسندهای ناشناس
انیس الوحده و جلیس الخلوة از سیّد محمود حسینی گلستانه
مجموعهی نظم و نثر از نویسندهای ناشناس
سفینهی ترمد گردآوری از محمّد بن یغمور
سفینهی نوح از نویسندهای ناشناس
بیاض از تاجالدّین احمد
مسالک الممالک از نویسندهای ناشناس
فردوس التّواریخ از خسرو بن عابد (ابن معین ابرکوهی)
جنگ اسکندرمیرزا یا جنگ اسکندری از محمّد حلوائی و ناصر الکاتب
سیّدعلی میرافضلی
یعنی اون زمان ثبت نمیشده
یا اینکه بر اثر عواملی از بین رفته؟
اینطور که گفتی طبق سلیقه خودشون تشخیص میدادن شعر خیامه یا نه؟
چرا اینجوری کردین تو و احسان
اینور خیام
اونور سیمون
عجب مثلثی شد 😁😁😁😋😈
درود بر رفیق کاربلد…
فوق العاده بود…
بی صبرانه منتظر قسمت بعدی، جهت نتیجه گیری هستم…
دست مریزاد…
یعنی اون زمان ثبت نمیشده
یا اینکه بر اثر عواملی از بین رفته؟
اینطور که گفتی طبق سلیقه خودشون تشخیص میدادن شعر خیامه یا نه؟
چرا اینجوری کردین تو و احسان
اینور خیام
اونور سیمون
عجب مثلثی شد 😁😁😁😋😈
درود بر رفیق کاربلد…
فوق العاده بود…
بی صبرانه منتظر قسمت بعدی، جهت نتیجه گیری هستم…
دست مریزاد…
لاک غلط گیر عزیز بسیار مطلب خواندنی بود بخصوص برای ما دوست داران خیام سپاس از اشتراک این تاپیک
↩ لاکغلطگیر
😂 😂
اینقدر این تحقیق و متن زیباست که مشتاقانه منتظر قسمتهای بعد هستم…
زحمتش برای تو شد رفیق جان…
من شرمنده و در عین حال خوشحالم… 🌹
😂 😂
اینقدر این تحقیق و متن زیباست که مشتاقانه منتظر قسمتهای بعد هستم…
زحمتش برای تو شد رفیق جان…
من شرمنده و در عین حال خوشحالم… 🌹
خسته نباشی رفیق…
میدونم خیلی زحمت داره این تاپیکها…
شاد باشی… 🌹 🌹 ❤️
درووود نوید عزیز
از دیروز خیلی سعی کردم بتونم تاپیکتون رو خوب مطالعه کنم بعد نظرمو بگم ولی متاسفانه مشغله زندگی نگذاشت و چون بدون مطالعه تاپیکت هرگز به خودم اجازه نمیدم نظرمو بگم موفق به گذاشتن پست نشدم…
چیزی که از تاپیک شما تاکنون دست گیرم شد اسامی بسیار و قطاری از ادبا و شاعران بزرگ سرزمینم بود که چون من و شما حیرت زده افکار خیام بودند و بر سر این که کدام رباعی متعلق به ایشون بوده بحث ها شده و کتابها به رشته تحریر دراومده…
من مشتاقانه منتظر ادامه تاپیکتون هستم تاکنون مسیری که طی کردین درخصوص خیام شناسان بوده و کمتر به ابعاد بزرگ شخصیتی ایشون توجه شده دوست دارم کمی هم به وجود این نابغه پرداخته بشه که چقدر از زمانه خودش جلوتر حرکت میکرده و انسانی با چه مولفه های شخصیتی خاصی بوده…
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
درووود نوید عزیز
از دیروز خیلی سعی کردم بتونم تاپیکتون رو خوب مطالعه کنم بعد نظرمو بگم ولی متاسفانه مشغله زندگی نگذاشت و چون بدون مطالعه تاپیکت هرگز به خودم اجازه نمیدم نظرمو بگم موفق به گذاشتن پست نشدم…
چیزی که از تاپیک شما تاکنون دست گیرم شد اسامی بسیار و قطاری از ادبا و شاعران بزرگ سرزمینم بود که چون من و شما حیرت زده افکار خیام بودند و بر سر این که کدام رباعی متعلق به ایشون بوده بحث ها شده و کتابها به رشته تحریر دراومده…
من مشتاقانه منتظر ادامه تاپیکتون هستم تاکنون مسیری که طی کردین درخصوص خیام شناسان بوده و کمتر به ابعاد بزرگ شخصیتی ایشون توجه شده دوست دارم کمی هم به وجود این نابغه پرداخته بشه که چقدر از زمانه خودش جلوتر حرکت میکرده و انسانی با چه مولفه های شخصیتی خاصی بوده…
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیستاین سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست
↩ لاکغلطگیر
شما و اشتباه نوید عزیز!!!
نشنوما برار 🙏
مشتاق هستم که ادامه تاپیکهاتونو بخونم مرسی که زحمت میکشین و وقت میگذارین بابت این موضوع…
سوژه بعدی تاپیکت هم مشخص شد کلیم همدانی 😎
↩ لاکغلطگیر
گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطه تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص باذوق بهطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده و پس از مرگش منتشر شده است.
صادق هدایت
شما و اشتباه نوید عزیز!!!
نشنوما برار 🙏
مشتاق هستم که ادامه تاپیکهاتونو بخونم مرسی که زحمت میکشین و وقت میگذارین بابت این موضوع…
سوژه بعدی تاپیکت هم مشخص شد کلیم همدانی 😎
گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطه تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیه جنگها و کتب اشخاص باذوق بهطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده و پس از مرگش منتشر شده است.
صادق هدایت
خوندم…دوبار هم خوندم…
دیگه بپذیر پیرشدم و گیرایی مغزم پایینتر از جوونهایی مثل شماست… 😂 😂 😂
↩ لاکغلطگیر
کوچیکتم نوید عزیز
به نظر بنده با توجه به در دسترس نبودن وسایل ارتباط جمعی که اکنون در سطح جوامع بشری هست و قدرت سرکوب صاحبان قدرت(زر، زور و مذهب) در آن دوره خیلی از نظرات و کتابهای ایشون به عنوان یه نابغه در کلیه سطوح علمی که ستاره شناسی و ریاضیات در اون زمان ارجحیت داشته و مکتوب شده بودند نابود و گم و گور شدن…
جالب اینجاست که سالها همین نظرات و مکتوبات موجود در دانشگاه ها تدریس میشده و میشه گفت بشریت بخاطر تعصب بیجا خیلی جاها به سطح شعور و دانش خودش ضربه زده و خیام یکی از بارز ترین این نوع انسانها بوده که از سطح فرهنگ عمومی بشر در زمانه خودش خیلی جلوتر سیر میکرده و این باعث گوشه گیری بیش از حد ایشون شده و تعداد اندکی از مردم زمانه خودش متوجه افکار ایشون بودند که نتونستن علم ایشون رو حفظ کنن…
کوچیکتم نوید عزیز
به نظر بنده با توجه به در دسترس نبودن وسایل ارتباط جمعی که اکنون در سطح جوامع بشری هست و قدرت سرکوب صاحبان قدرت(زر، زور و مذهب) در آن دوره خیلی از نظرات و کتابهای ایشون به عنوان یه نابغه در کلیه سطوح علمی که ستاره شناسی و ریاضیات در اون زمان ارجحیت داشته و مکتوب شده بودند نابود و گم و گور شدن…
جالب اینجاست که سالها همین نظرات و مکتوبات موجود در دانشگاه ها تدریس میشده و میشه گفت بشریت بخاطر تعصب بیجا خیلی جاها به سطح شعور و دانش خودش ضربه زده و خیام یکی از بارز ترین این نوع انسانها بوده که از سطح فرهنگ عمومی بشر در زمانه خودش خیلی جلوتر سیر میکرده و این باعث گوشه گیری بیش از حد ایشون شده و تعداد اندکی از مردم زمانه خودش متوجه افکار ایشون بودند که نتونستن علم ایشون رو حفظ کنن…
↩ لاکغلطگیر
در این شکی ندارم ایشون انسانی نه تنها منزوی نبوده بلکه خوش مشرب و همنشینی بسیار بزرگ بودند که اینو میشه از رباعی هایی که منتسب بهشون هست دقیقا برداشت کرد…
ولی منکر این نمیشه شد که وقتی یه انسان میاد در یه جامعه بالاتر از سطح فرهنگ و شعور اون زمانه حرف واسه گفتن داره و ایده های نو میده حتما توسط انسانهای مریض اون زمانه به گوشه رانده میشه و توهین خواهد شنید…
نمونه بارزش خود شما با اینکه همه ما میدونیم شخصیت شما تو سایت چه کارکرد درست و منطقی داره و خیلی ها از شما درس یاد گرفتن اینجا…
با این حال برای شما حرف درست کردن تا به گوشه رانده بشین و این موضوع برای من ناراحت کننده بود…
در این شکی ندارم ایشون انسانی نه تنها منزوی نبوده بلکه خوش مشرب و همنشینی بسیار بزرگ بودند که اینو میشه از رباعی هایی که منتسب بهشون هست دقیقا برداشت کرد…
ولی منکر این نمیشه شد که وقتی یه انسان میاد در یه جامعه بالاتر از سطح فرهنگ و شعور اون زمانه حرف واسه گفتن داره و ایده های نو میده حتما توسط انسانهای مریض اون زمانه به گوشه رانده میشه و توهین خواهد شنید…
نمونه بارزش خود شما با اینکه همه ما میدونیم شخصیت شما تو سایت چه کارکرد درست و منطقی داره و خیلی ها از شما درس یاد گرفتن اینجا…
با این حال برای شما حرف درست کردن تا به گوشه رانده بشین و این موضوع برای من ناراحت کننده بود…
↩ لاکغلطگیر
نوید عزیز بدون که همیشه هستمت و تقدیم به تو این ابیات از همشهریم
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
سحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری
چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری
نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری
سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری
هوشنگ_ابتهاج
نوید عزیز بدون که همیشه هستمت و تقدیم به تو این ابیات از همشهریم
چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاریغم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باریچه چراغ چشم دارد از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باریدل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کارینرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباریهمه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاریسحرم کشیده خنجر که ، چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاریبه سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من ؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاریچو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده وارینه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باریسر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناریبه غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاریهوشنگ_ابتهاج