آلاچيق

1391/05/16

زچشمت اگرچه دورم هنوز…پراز اوج و عشق وغرورم هنوز
اگرغصه از ماه وسال…به ياد گذشته صبورم هنوز
شكستند اگر قاب ياد مرا…دل شيشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره دردهايم نشد…پرازفكر راه عبورم هنوز
ستاره شدن كارسختي نيست…گرشدم ولي غرق نورم هنوز
پرازخاطرات قشنگ توام…پرازياد و شوق و مرورم هنوز
تراگم نكردم خودت گم شدي…من شيفته باتوجورم هنوز
اگرجنگ بازندگي ساده نيست…دراين عرصه مردي جسورم هنوز
اگركوك ماهور بامانساخت…پراز نغمه وشورم هنوز
قبول است عمر خوشي ها كم است…ولي باتوام پس صبورم هنوز
گروه ما:
هگمتانه
موفق باشيد
نادر-حامد-كوروش-مسعود-بهار-باران

337407 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2012-08-06 13:19:36 +0430 +0430

وقتي كه آسمان
خميازه اي كشيد
يك دسته برگ زرد
از شاخه ام پريد

پرهاي بال من
هم رنگ آفتاب
تصوير چهره ام
افتاد،توي آب

تصوير چهره ام
درحوض خانه بود
برروي شانه ام
يك آشيانه بود

وقتي كه قطره اي
برصورتش چكيد
موهاي سيخ من
درآب مي دويد

گرچه خزان شده
درگوشه وكنار
هرگز نمي رود
ازقلب من بهار

0 ❤️

2012-08-06 13:20:31 +0430 +0430

سلام مستر جان تبریک میگم.دستت درد نکنه عزیز که دوباره آلاچیقو راه انداختی

0 ❤️

2012-08-06 13:20:33 +0430 +0430

من دراين اوج تنهايي،خواستم بوزم تاشايد دروزش بادها،ديگران راشادكنم،امانتوانستم.
خواستم بوزم،بودم،شادباشم،امانتوانستم.
گم راه،بي راه،دروسط جاده تنهايي مانده ام وكسي نيست كه مرا دريابد.
فرصت من به آخر رسيده است،چشمانم ديگرسو ندارد،همه از من دورند.
دور،دور.
هيچ كس مرا نمي بيند واوج مرا درك نمي كند.

0 ❤️

2012-08-06 13:21:52 +0430 +0430

نگاهم غرق تماشاي آسمان و آسمان غرق تماشاي من
آسمان پر از پرواز است
آري
من پروانه نيستم
بال پرواز ندارم
آرزويم پريدن نيست
آرزوهايم را پروازمي دهم
مثل بادبادكي تاخانه باد
آن بالا،آرزوهايم
ونخش در دست من است
نخش كافي است
نكند باد آن را باخودببرد؟
مي زنم كمي رنگ خدارا
بركوچه پس كوچه هاي دلواپسي…

0 ❤️

2012-08-06 13:22:55 +0430 +0430

روي تپه اي ايستاده ام.زمزمه هاي پرشكوه وملكوتي مرغان هوارا…
ميشنوم كه چه مشتاق…
آهنگ شادي مي نوازند.
اين جا دشتي بي رهگذر و… نيست.
اين جا جايي است كه…
(آدم)شراره هاي عشق پاك خداوند را كه در…
قلبش شعله مي كشد،احساس مي كند.
نگاهت برمن قلاب شده وآن را…
نفس عميقي مي كشم،
چشمانم را ميبندم و دستهايم را مي گشايم،
در…
روي ابرها قدم مي زنم،
آرام،آرام!
سراپا شورو احساسم.
شقايق دلها…
داغي بزرگ بر سينه دارند،…
در تب وتاب اند،اين دل سوختگان…
به طبيعت!
به شكوه وجلالي خفته درآن…
نگاه كن!..

0 ❤️

2012-08-06 13:23:34 +0430 +0430

صداي گامهاي تو بر سنگفرش راهروي مدرسه شكوه لحظه هاي ديدار را باخود به ارمغان مي آورد.
يادش بخير،وقتي نگاه كودكانه ام بر دستهاي مهرباني ات خيره ميشد.
گويا روزي ديگر وآغازي دوباره بود كه با گچهاي سفيد روي تخته زندگي،آرامش وجودم را با امواج پرهياهو گره ميزد.
آموختي كه هميشه نقاشي ام را درمدادمشكي تفكرم خلاصه كنم،تابتوانم هروقت طلب خواستن كردم،شكست نخورم.
اي تمام تكليف روز وشب من،آموختن ات زيباست،باهمه پيامهاي الهام بخشت كه درگوش من نجوا ميشود.
تو آموختي زندگي درپي بازيهاي كودكانه جاري است.
اي معلم،نامت سرشار ازخواستن است.
اي زمان گذران،بوسه اي ازمرواريد هاي اقيانوس احساسم بر دستان اوبنشان.

0 ❤️

2012-08-06 13:25:15 +0430 +0430

سیاه بپوش رفیق…
اینجاتاپیراهنت راسیاه نبینند،
باورنمیکنند چیزی ازدست داده باشی

0 ❤️

2012-08-06 13:26:50 +0430 +0430

آدم‌ها مثل یه کتاب میمونن که تا وقتی تموم نشدن، برای دیگران با ارزش هستند پس مواظب باش که خودت رو تند تند برای دیگران ورق نزنی.

0 ❤️

2012-08-06 13:28:38 +0430 +0430

قاصدك هاي سفيد
گرداگردخورشيد
همه خندان
همه رقصان
وپرازشوق نگاه خورشيد
چشمهايش رابست
زيرلب خواند دعا
مژگانش لرزيد
وبه هرم نفسش فوت كرد
شمع سي سالگي اش را آرام
ماه لبخندي زد
وستارگان شب
باتمناي حضور جاودان خورشيد
جشن سي سالگي اش را شاد باش گفتند.

0 ❤️

2012-08-06 13:29:50 +0430 +0430

آن کس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبودکه به شوق من آمده باشد،بلکه رهگذری بود که روی برگهای پاییزی راه می رفت و صدای خش خش برگهاهمان آوازی بود که من گمان می کردم می گوید دوستت دارم

0 ❤️

2012-08-06 13:30:26 +0430 +0430

[quote=Hamed eshghi]سلام مستر جان تبریک میگم.دستت درد نکنه عزیز که دوباره آلاچیقو راه انداختی[/quote]
خواهش ميكنم عشقي!
داش بذار اون شعراي قشنگت رو ديوونشونم.

0 ❤️

2012-08-06 13:30:33 +0430 +0430

عشق بی پایان
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند:"باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمنداناست. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چراهر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

0 ❤️

2012-08-06 13:31:46 +0430 +0430

قرعه کشی که تمام شد ،
توبه اسم کس دیگری درآمدی !
تقدیرجای خود !
امالااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی

0 ❤️

2012-08-06 13:37:51 +0430 +0430

[quote=MRSBOY][quote=Hamed eshghi]سلام مستر جان تبریک میگم.دستت درد نکنه عزیز که دوباره آلاچیقو راه انداختی[/quote]
خواهش ميكنم عشقي!
داش بذار اون شعراي قشنگت رو ديوونشونم.[/quote]
به روی چشم

0 ❤️

2012-08-06 13:38:13 +0430 +0430

[quote=قیصر پا کوچیک]سلام و درود بر مستر[/quote]
به اين رفيقت بگو شروع نكنه

0 ❤️

2012-08-06 13:38:48 +0430 +0430

سلام اهریمن خان

0 ❤️

2012-08-06 13:40:45 +0430 +0430

درد" را ازهرطرفی بخوانی “درد” است.
دریغ از"درمان" که عکسش "نامرد"است.

0 ❤️

2012-08-06 13:40:59 +0430 +0430

مستر تاپیک الاچیقو دوباره بالا اوردی
دوباره مبارک
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

و سکوت…

زیباترین آواز در سمفونی تنهایی

در اوج فرو رفتن در خویش

در اعماق قله رهایی

به هنگامی که نمی بینی آشنایی که ببیند تو را

که برهاند تو را از قفس بغض

که بپرسد :

به کدامین جرم به دیار تنهایان تبعید گشته ای !!!

0 ❤️

2012-08-06 13:42:31 +0430 +0430

به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ زندگی را با رنگ ،عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ شاپرک را صد رنگ ، و مرادلتنگ تو آفرید

0 ❤️

2012-08-06 13:43:37 +0430 +0430

ای قطار!

راهت را بگیر و برو

نه کوه توان ریزش دارد
نه ریز علی پیراهن اضافی!

0 ❤️

2012-08-06 13:44:22 +0430 +0430

[quote=قیصر پا کوچیک]سلام و درود بر مستر[/quote]
يه لطفي بكن عزيز ديگه از سبك جديد پروي كني!
اين به نام خداو اينا رو بذاركنار ومثل ماخاكي باش داش.

0 ❤️

2012-08-06 13:47:34 +0430 +0430

وقتی عشقت تنهات گذاشت ، نگران خودت نباش که بدون اون چیکار می کنی ،شرمنده دلت باش که یک باره دیگه بهت اعتماد کرد

0 ❤️

2012-08-06 13:50:45 +0430 +0430

ســــو خـــــتــــــــــــــــــم
‏_‏_________________
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !
چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !
چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چیزم شدی !
چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم !
چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم

0 ❤️

2012-08-06 13:51:15 +0430 +0430

عروس متولد 73 داماد متولد 71 ;
کدام گزینه صحیح است؟
1_ما ترشیدیم رفت
2_ اینا خاله بازی راه انداختن
3_ دارندگی و برازندگی
4_ پسره چیزی تو خودش دیده حتما
5_تف تو روشون که اینطوری احساسات مارو جریحه دار میکنن :D :D :D :D :D :D

0 ❤️

2012-08-06 13:54:10 +0430 +0430

داداش اول به تو سلام كردم و تبريك گفتم ولي انگار كامنت سيو نشد.
من برم اين داستان رو اديت كنم بيام.
فعلا

0 ❤️

2012-08-06 13:54:25 +0430 +0430

[quote=MRSBOY][quote=قیصر پا کوچیک]سلام و درود بر مستر[/quote]
يه لطفي بكن عزيز ديگه از سبك جديد پروي كني!
اين به نام خداو اينا رو بذاركنار ومثل ماخاكي باش داش.[/quote]
خاکییم داش
دیشب دیدی که نردبون آوردم گفتم مالک از ت…خ…مام برو بالا؟؟

0 ❤️

2012-08-06 14:00:02 +0430 +0430

[quote=AhRiMaN.3]ســــو خـــــتــــــــــــــــــم
‏_‏_________________
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !
چه صادقانه پذیرفتی!
چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !
چه ابلهانه! با تو خوش بودم !
چه کودکانه ! همه چیزم شدی !
چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی !
چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم !
چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد!
چه بیرحمانه! من سوختم[/quote]

چطوری داش اهریمن
خوبی

0 ❤️

2012-08-06 14:06:30 +0430 +0430

عشق چیست که همه از آن میگویند؟
ع : عبرت زندگی
ش : شلاق زمانه
ق :قصاص روزگار
اما افسوس و صدافسوس که شلاق زمانه را خوردم قصاص روزگار را کشیدم! اما عبرت نگرفتم

0 ❤️

2012-08-06 14:08:33 +0430 +0430

دیروز و فردا هر دو نامردند …!
دیروزبا خاطراتش وفردا با وعده هایش …
مرا فریب دادند تا نفهمم امروزم چگونه گذشت…

0 ❤️

2012-08-06 14:17:13 +0430 +0430

تبريك مدال اميد نوروزي
دمش گرم

0 ❤️

2012-08-06 14:20:13 +0430 +0430

بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی

چون آنقدررنجیده ای که نمی خواهی حرفی بزنی.

بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی

چون واقعاحرفی واسه گفتن نداری

گاه سکــــــوت یه اعتراضه…

گاهی هم به انتظار

اما بیشتر سکــــــوت واسه اینه که

هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که در وجودت داری توصیف کنه.

0 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «