آینه شکسته (خاطرات سکس بامحارم)قسمت هفتم

1400/05/08

قسمت هفتم (راوی فریبا)

با اومدنش، به فراری بودنم ادامه دادم. فرخ مثل گرگ گرسنه همه جا چشمش دنبالم بود. بی تابیش برای فتح من واضح بود. .
دقیقاً یک هفته از برگشتنش گذشته بود‌. اونشب با بودن بابام و مادرم فکرشو نمیکردم فرخ بیاد توی اتاقم ولی اومد.تهدیدیش کردم به جیغ زدن اما فایده ای نداشت این بار بغلم کرد و شروع کرد به بوسیدنم. لبش که به لبام رسید دیوونه شدم ولی وا ندادم سرشو بردو شروع کرد، بخوردن گردنم.نه اون فرخ قبل بود که حول باشه نه دیگه من دختر بچه بودم. ی مانکن به تمام معنا با رونای کشیده،کون بزرگ و سینه های سفت که اب ازدهن استاد و دانشجو و عابر توی کوچه راه مینداخت. عجب حسی بود بقول خودش جنده های اروپا سکس رو بهش یاد داده بودند. شدیدا تحریک شده بودم واقعا عالی بود. دست به سینه های سفتم میکشید رام رام شده بودم. پیراهنم دراورد افتاد بجون سینه هام نوکشون میخورد و من دیوونه تر میشدم کاملا لختم کرد و کل بدنمو میبوسید و لیس میزد شروع کرد به لخت شدن منم با هیجان کمکش کردم اونم انرژی مضاعف گرفت. لخت که شد کیرشو دیدم واای خیلی بزرگ بود دوباره ترسیدم یاد دردهای قبل افتادم. داداش فرخ برعکسم کردم در گوشم گفت با این پماد که از خارج اوردم زیاد دردی نمیگیری. باور نمی کردم .ی کمی کیرشو روی چاک کسم کشید تا خوب سفت شد از پماد به سوراخ کونم زد و چن بار انگشتشو فرو کرد درد زیادی نداشتم اما عجیب میسوخت. احساس کردم نمک روی زخمم پاشیده شده. دوباره کیرشو گذاشت لاپاهم و شروع کرد به تکون دادن چند دقیقه بعد توآسمونا بودم. کیرشو تنظیم کرد اروم فرو کرد داخلم واقعا درد زیادی نداشت بعد چند دقیقه ادامه داد. دوباره حس لذت گرفتم البته بادرد به اوج رسیدم دلم میخواست اون هیولا تا ابد تو کونم جا خوش کنه. حرکتش حال عجیبی داشت تو فضابودم باداداش فرخ همزمان ارضا شدیم .عجب حالی کردم سبک خوابم برد

فردای اون روز فرخ ی کادو برام گرفت ازم خواست تا ابد مال هم باشیم ولی میدونستم نشدنیه. چند شب بعد دوباره تکرار شد وبعدش دیگه این من بودم که دنبال سکس با فرخ بودم مث ی برده اسیرش بودم. دوسال بافرخ مث زن وشوهر بودیم هردو راضی بودیم؛ حتی یک هفته،توُی خونه خواهر مهناز مثل خانواده دونفری زندگی کردیم. تا سروقتی که کامران (شوهر الانم) پیدا شد. ول کن نبود فرخ هم عصبی بود چند باری بهش پریده بود. اونشب تلخ فرخ مست اومد خونه رفت تو اتاق اخر شب دوباره اومد اتاقم گفت خیلی کفه بار اولی نبود که توی مستی سکس میکرد؛ ولی حالش خراب بود. همه اش میگفت: مال خودمی گوه خورده اومده خواستگاریت. لختم کرد منم کف بودم چندروزی از پاک شدنم میگذشت حسابی دل به دل فرخ داده بودم تو اسمون بودم فرخ دیگه از پماد استفاده نمیکرد با اب کسم خیسش میکرد منتظر بودم تا داداشم فشارش بده تو کونم فرخ کیرشو گرفته فشار داد روی کسم اروم گفت الان صاحب اول وآخرت میشم. یاد دومین سکسمون افتادم عجب درد شدیدی داشت نفرین بهت فرخ نفرین به تو داداش نامرد، اشکم میریخت. درد رو تحمل میکردم که مبادا با مامانم بفهمن. فرخ کیرشو کشید بیرون خیسیش خورد به تنم مطمن بودم خون پرده منه دوباره فرو کرد. دردش کمتر بود ولی عجیب میسوخت. داداشم از حرکت ایستاد از روم بلند نشد چند دقیقه بعدش دوباره شروع کرد من که هیچ حسی و حال بهم نداد فقط فرخ وقتی از حرکت ایستاد گفت ممنونم ابجی هیچ وقت سه بار پشت سر هم ابم نیومده بود
صبح با دیدن خون های تو شرتم دنیا توسرم خراب شد دو شب بعد دوباره با همین شدت بهم تجاوز کرد وبعدش فرخ دوسه روزی خونه نیومد. نمی‌دونستم چیکار کنم. فرخ هم ازم فراری بود. من حالت افسردگی داشتم و هیچ کس نمیدونست چه بلایی سرم اومده. فقط به حرفای مادرم و مهناز درمورد باکرگی فکر میکردم توی یک ماه از این رو به اون رو شدم. فرخ عوضی وقتی افسردگی منو دید برگشت پیش مهرداد؛ من موندم و درموندگیم.
دل درد های عجیبی داشتم بموقع پریود نشدم.فهمیدم چی شده! درد باکرگی کم بود، ی حروم زاده هم افتاد توشکمم. هر کاری کردم بچه بمیره نشد با مشاوره با یکی از دوستام( سارا ) رفتم سمت راه فرارم

به مادرم گفتم من با بهروز موافقم و میخوامش مادر بیچاره ام وقتی شنید که گفتم :کار از کار گذشته مات موند.ازش خواستم با بابام حرف بزنه. چه جهنمی شد اونشب خونمون ازبابام خواستم تو خواستگاری چیزی به زبون نیاره اومدن نشستن بعد کلی حرف زدن بابام گفت: من مخالف وصلتم ولی حالا که دختر وپسر راضی هستن حرفی نیست؛ منتها دخترم از خونه که رفت حق برگشتن نداره از ارث پدری محرومه حالا دیگه خود دانی کامران ایستاد و محکم گفت: فریبا عشقمه همه اش قبول
مث ی بیوه با ی عقد محضری من رفتم خونه شوهر.
همه جا پیچید که حاج رضا از این وصلت ناراضیه واسه همین هم جشنی تو کار نبوده
شب اول از بهروز خواستم که مشروب بخوریم که دردم نگیره پودری که از سارا گرفتم قاطی ابمیوه بهروز کردم بعد چن پیک اون خمار شد همچیز خوب پیش رفت
ی زخم کوچیک
ی دستمال خونی
ی سند محکم
واسه مادرشوهری که چشم دیدنم رو نداشت. دوهفته هر روز بهروز رو مجبور میکردم منو بکنه و نمیذاشتم بیرون بکشه همچیز طبق برنامه سارا پیش رفت
بعد از دو ماه رفتم پیش مادرم که بگم باردارم .وقتی حاج رضا و فرخ برگشتن خونه. پدرم از فرخ خواست منو از خونه بندازه بیرون ، فرخ هم بدون هیچ عذاب وجدانی منو انداخت تو کوچه و لقب هرزه بهم داد. همون لحظه خانواده ام برام تمام شدن و
تنها تنهای تنها شدم.

با صداهای داد وفریاد مهران به خودم اومدم
ابی بصورتم زدم تصمیممو گرفتم.
دوباره جمله اش رو تکرار کرد

  • :چیه مامان ! کجاگیر کردی که ول کنش نیستی؟ منو که حروم زاده کردی رفت حداقل بگو جریان چیه؟
    +بس کن تمومش کن مهران
  • :چشم مامان فقط ی چیزی بپرسم فرخ کیه؟ جریان فرخ چیه؟
  • لال شو حیوون
    _ توروخدا مامان
    نمیخواستم همه ی گذشته ام رو جار بزنم به یک جمله بسنده کردم .
    +فرخ هم مث تو ی لاشخور بود که از من که خواهرش بودم سواستفاده میکرد
    _ عجب دایی زرنگی خوشمان امد
    +بسه حرومزاده ساکت نمیخواد از اون تعریف کنی همیجوری هم شبیه خودشی برو مدرسه ات دیرت شد باید سر فرصت صحبت کنیم باید یک تنبیه سخت برات در نظر بگیرم . تو خودت و خواهرت رو توی ی دردسر بزرگ انداختی…

منتظر نظر دوستان هستم

10 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-08-08 11:35:31 +0430 +0430

داستان قشنگیه. ادامش رو نمینویسی؟

0 ❤️

2021-08-09 07:35:50 +0430 +0430

↩ Dexxxon
نظر لطفته حتما🌹🌹

1 ❤️

2021-08-10 07:37:28 +0430 +0430

پس‌چرا ادامه نمیدی من هروز میام چک میکنم ادامه داستانتو بخونم خیلی برام جالب شده خواهشن زود تر ادامشو برار

0 ❤️

2021-08-14 23:33:21 +0430 +0430

↩ Mardtanhaaaa
خدمت شما دوست عزیز

0 ❤️

2023-09-23 22:54:21 +0330 +0330

داستان بی نظیری با این جمله هاش میشه صد تا جق زد

" دیگه این من بودم که دنبال سکس با فرخ بودم مث ی برده اسیرش بودم. دوسال بافرخ مث زن وشوهر بودیم هردو راضی بودیم؛ حتی یک هفته،توُی خونه خواهر مهناز مثل خانواده دونفری زندگی کردیم "

کاش اون یه هفته ای که تنها و بی سر خر تو خونه مهناز بودن را هم با جزییات تعریف می کردی

0 ❤️

2023-10-27 02:14:48 +0330 +0330
0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «