از آسمون غُره چه می دانیم؟؟

1400/10/28

سلطان بانو ‌در حالیکه لخت و عور تو بغل قبله عالم هی مثل ماهی جنب و جوش می کرد.
و قبله عالم که مثل مار دور تن سلطان بانو حلقه زده بود.
در اوج بازی و ملاعبت بناگاه صدایی دهشتناک از آسمان شنیده می شود.
به روایت قبله عالم…
قُلمب، قُلمب،قُلمب
در حین فرو کردن اهلیل مبارک در درگاه کس سلطان بانو بودیم که صدایی از آسمان آمد.
نظاره نمودیم چیزی نیافتیم.
از سلطان بانو پرسیدیم؟
فرمودند… آسمان غره است.
بفرمایید به کارتان برسید.
ما هم که مستعد رسیدگی و ادامه سکس بودیم لب سلطان بانو را کاملا تو حلق خویش جای دادیم…
القصه …
فردای آن روز هر کسی چیزی می گفت…
برخی می گفتند که چندین ولایت در اثر آن صدا تخریب شده اند.
و خشم خدا شامل حال ما شده…
حمله سپاهیان رومی بوده…
ریزش سنگ از آسمان بوده…
دیدم که این داستان دارد معظلی میشود.
دستور دادم بگویند آسمان غره ای بیش نبوده.
و هر کس غیر آن را بگوید ده تازیانه خواهد خورد.

روایتی از صدای انفجاری که بدل به آسمان قلمبه شد.
الله اعلم…

660 👀
6 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «