”یه بار یه مشتری ازم خواس پشتشو بخارونم… یه ساعت و نیم پشتشو خاروندم، بدون این که کار دیگهای بکنیم!“
”واسه یه سال و خردهای، هفتهای یه روز میرفتم پیشش، حتی رخت چرکهام هم میبردم خونهاش میشستم. بعدش دوتایی مست میکردیم، اونم بغلم میکرد و از زندگی افتضاحش برام تعریف میکرد. دو سه بار هم بین حرفاش میزد زیر گریه… کارمون همین بود.“
”یه مشتری دانشجو داشتم، یه شب بهم 250 دلار داد تا بهش رقص یاد بدم… خب منم یادش دادم.“
منبع
”یکی از مشتریام فقط نقاشیم رو کشید. حتی ازم نخواس لباسامو در بیارم.“
”خیلی از مشتریام فقط بهم زنگ میزنن که برم و بغلشون کنم… خیلیا فقط میخوان یکی باشه بهشون محبت کنه و به حرفاشون گوش بده…“
”یه بار یکی بهم 400 دلار داد تا با لگد بزنم تو بیضههاش. بعدم شال و کلاه کنم و با کفش پاشنه بلند روش راه برم!“
”یه مشتری داشتم دیوونۀ پری دریایی بود. کار منم این بود که وقتی میرم پیشش، از این لباسای پری دریاییا بپوشم. وانمود کنم کف زمین دارم خفه میشم. اون هم وانمود میکرد منو نجات میده و میبره میندازتم توی دریا که تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کنم…“
”یه مشتری داشتم باهاش میخوابیدم، تا یه بار فقط ازم خواس چند تا از این شلوارای گلگلیِ چسبون براش بپوشم، نگام کنه!“
”یه آقایی بود بعضی شبها میاومد فاحشه خونه، یه دختری میخواس که لباس بپوشه چسانفسان کنه، بعد بشینه رو شکم آقا. اون آقاهه هم همینجور یه داستانی تعریف میکرد که چطور یه بار چند تا دختر مکش مرگ ما، اونو با ماشین زیر گرفته بودند… یه بار حتی از من خواست با ماشینم زیرش بگیرم. گفتم نه… خواستم در برم، که پاشو گذاشت زیر چرخ ماشین… فرداش هم اومد یه پنجاه دلاری گذاشت کف دستم!“
”یه مشتری بود، میخواست براش لباسای اون چنانی بپوشم و اتاقو براش جارو بکشم… اونم فیلممو ور میداشت. نه لخت میشدم نه چیزی… همین!“
”یه بار یکی از مشتریام منو برداشت با ماشینش، رفتیم لب ساحل تا من اقیانوس رو از نزدیک تماشا کنم. آخه تا اون موقع از نزدیک اقیانوس رو ندیده بودم.“