جذب اراذل و اوباشِ برای سرکوب اعتراضات…
مجرمان و محکومان سابقهدار از جمله توزیعکنندگان مواد مخدر و اشرار با دیدن دورههای رزمی کوتاهمدت آماده سرکوب اعتراضات میشوند.
«اگر بخواهيم مجاهد تربيت کنيم بايد چنين افرادی که با تيغ و قمه سر و کار دارند را پای کار بياوريم!»…
نیروی انتظامی با جذب اراذل و اوباش و لاتهای پایتخت در صدد تقویت یگان ضد شورش است!
یک منبع آگاه به کیهان لندن گفته است پس از اعتراضات اخیر در بازار تهران و پیشبینی به راه افتادن مجدد موج اعتراضها و نارضایتیها، پلیس مجبور به جذب افراد «مواجب بگیر» برای یگانهای ضدشورش شده و به سراغ اوباش سابقهدار رفته است.
بر همین اساس در روزهای گذشته نیروی انتظامی در طبقه زیرین مصلای بزرگ تهران واقع در عباس آباد اقدام به برپایی یک اردوی چند روزه با حضور گروهی از سابقهداران و بزهکاران تهران کرده که در بین آنها عدهای از افراد شرور و مجرمان و محکومان سابقهدار از جمله توزیعکنندگان مواد مخدر هم حضور دارند.
همچنین نیروی انتظامی اقدام به جذب «خبرچین» از بین این افراد کرده و آنها را روزانه به محلهای پر رفت و آمد شهر از جمله میادین مرکزی و بازار تهران اعزام میکند. تعدادی از این افراد ماموران پیمانکار مبارزه با سد معبر شهرداری تهران هستند که بساط دستفروشها را جمع میکنند.
افشای این خبر در رابطه با درگیریهای اخیر میان لاتها و گولاخهای پایتخت است که پس از قتل وحید مرادی یکی از لاتهای سابقهدار تهران در زندان، حالا یکدیگر را تهدید میکنند و سوابق همدیگر را لو میدهند.
همکاری افراد شرور و اوباش با سپاه و بسیج سابقهدار است. حسین همدانی فرمانده پیشین سپاه محمد رسولالله تهران که اواسط مهرماه سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه کشته شد یکی از فرماندهان میدانی سرکوب تظاهرات سال ۸۸ بود. او چند سال پس از سرکوب اعتراضات خیابانی در یک مصاحبه گفته بود در «کار اطلاعاتی اقدامی انجام دادیم که در تهران صدا کرد. ۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سر و کار دارند را پای کار بیاوریم. یکی از اینها فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز ۷۰ درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید.»
امیرانتظام: آمدن خمینی “برنامه ریزی” بود
ماموران از تشییع پیکر امیرانتظام ممانعت کردند
آمدن خمینی «برنامهریزی» بود: ناگفتههای انقلاب و دولت موقت از زبان عباس امیرانتظام / مصاحبهای منتشرنشده
عباس امیرانتظام در زمان حیات خود با ‘مجله حقوق ما’ و ‘سازمان حقوق بشر ایران’ گفتوگویی انجام داده بود که به دلیل شرایط ایران و ممنوعالمصاحبه بودن، درخواست کرد تا در زمان حیاتش منتشر نشود.
در حاليكه ماموران امنیتی صبح امروز جمعه اجازه و امکان تشییع پیکر زندهیاد عباس امیرانتظام از مقابل درب منزلش را ندادند، پيكر آن مرحوم مستقيما به بهشت زهرا منتقل و با حضور جمعي از مردم، تشييع و به خاك سپرده شد. در اين مراسم، احمد منتظری، فرزند ایت الله منتظری بر پیکر مرحوم امیرانتظام نماز ميت خواند.
زندهیاد امیرانتظام میگوید: در دوران زندان، برای تحقیر، ما را به دم الاغ میبستند و در خيابانها ميكشاندند.
آمدن خمینی “برنامهریزی” بود
عباس امیرانتظام، معاون نخستوزیر و سخنگوی دولت موقت پس از انقلاب بهمن ۵۷ در ایران که سالها به اتهام جاسوسی در زندان بود، روز ۲۱ تیر ۱۳۹۷ درگذشت. آقای امیرانتظام در زمان حیات خود با فیروزه رمضانزاده، روزنامهنگار همکار ‘مجله حقوق ما’ و ‘سازمان حقوق بشر ایران’ گفتوگویی انجام داده بود که به دلیل شرایط ایران و ممنوعالمصاحبه بودن، درخواست کرد تا در زمان حیاتش منتشر نشود.
او گفت که به نظرش هدف انقلابیونی که از خارج آمده بودند، اعتلای ارزشهایی نبود که از آن دم میزدند، بلکه «آمدند تا اوضاع را به صورتی در بیاورند که امروز ملاحظه میکنید.» امیر انتظام گفت در حالی که مردم فکر میکردند آیتالله خمینی، پیامبر جدیدی است که از آسمان به زمین آمده، لیکن او بر این باور بود که همهچیز «برنامهریزی» شده است.
او درباره برخی اعضای دولت موقت گفت: «ریش گذاشتهاند و شلوارهای اتو نکرده، کفشهای واکس نزده و لباسهای اتو نکرده میپوشیدند و اسمشان هم وزیر بود، تا دو ماه قبل کراوات و ادکلن استفاده میکردند اما یک باره خود را عوض کردند آمدند شدند آنچه را که باید میشدند و بلایایی بر سر مردم ایران وارد کردند که نباید میکردند و امروز همه پشیمان شدند.»
امیرانتظام درباره اقدامات ابراهیم یزدی در همراهی با خمینی و آوردن او به ایران، اظهار بیاطلاعی کرد و در جملهای کوتاه، گفت: «حتما رسالتی و وظیفهای داشتهاند که یک مرتبه به پاریس میروند.»
متن گفتوگو را که ماه ژوئیه سال ۲۰۱۵ انجام شده، در ذیل میخوانید.
آقای امیرانتطام! روزی که با همکارانتان دولت موقت را در دست گرفتید، کشور در چه شرایطی قرار داشت؟ اگر ممکن است، تصویری از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان برای ما ترسیم کنید.
تصویری بسیار مبهم بود. من از دیدگاه خودم صحبت میکنم، چون آقایان با اعتقادات عمیقی که نسبت به تربیت اسلامی داشتند [و] اعتقادات خاص خودشان را داشتند، اما من با وجود اینکه مسلمان اثنی عشری هستم و شیعه، ولی با شک و تردید و ابهامات خاص خودم آن جریانات را در نظر میگرفتم.
به همین دلیل بسیار وضع آشفته بود و دولت، دولتی نپخته [بود] با عدم آمادگی نسبت به وقایع آن زمان و من بیاغراق میتوانم بگویم تنها شخصی بودم که آمدن آن آقایان از خارج به داخل ایران برایم وضع خاصی داشت. من آن طور که همه نگاه میکردند نسبت به حوادث آن زمان نگاه نمیکردم.
من فکر میکردم که این آقایان با یک برنامه خاص برای تغییرات خاص و زیر ورو کردن احوال کشور به سر کار آمده بودند. شاید به این دلیل بود که فردی با تربیت مذهبی نبودم مسلمان و شیعه اثنی عشری بودم ولی با دیدگاه خودم نسبت به حوادث آن زمان نگاه میکردم و باور نداشتم. به همین دلیل وقتی با شرایط آن زمان به اوضاع نگاه میکردم باور ۹۹ درصد مردم را نداشتم و امروز بعد از گذشت نزدیک به ۴۰ سال ثابت شد که باور من درست بوده و آن آقایان نیامدند برای بالا بردن ارزشی که به آن معتقد بودند، آمدند اوضاع را به صورتی دربیاورند که امروز ملاحظه میکنید.
ادامه در قسمت ۲
** قسمت ۲**
از نظر اقتصادی، اداری و سیاست خارجی ایران در آن زمان دارای چه مشکلاتی بود، وزارتخانهها وقتی دولت را تحویل گرفتید در چه شرایطی قرار داشتند؟
در آن زمان ما از نظر اقتصادی اجتماعی، سیاسی و نیز تولید نفت حالت بسیار مبهمی داشتیم. جو آنچنان سنگین بود که هیچ کس جرات نمیکرد نظریات خود را برای کس دیگری بیان کند. شاید تنها کسی بودم که مخالف ۹۹ درصد جریان حوادث بودم، برخلاف دیگران که فرض میکردند از آسمان پیامبری به زمین آمده، من فکر میکردم آنچنان که الان مردم فکر میکنند، [نیست]. آن زمان مردم فکر میکردند که پیامبر جدیدی از آسمان به زمین آمده و این پیامبر جدید راه جدیدی برای زندگی و آینده مردم ایران تعیین خواهد کرد. در حالی که من باورم این بود که همه چیز برنامهریزی شده و هم رسول و هم مردم که پذیرای این رسول بودند سراپا درخود گم شده بودند؛ چه افراد دانشگاهی و چه بیسواد کنار و چه آنها که تصاویر پیامبر جدید را در ماه میدیدند. واقعا این طور نبود و مردم به راه راست هدایت نشدند.
دادگاه انقلاب در زمانی که دولت را تحویل گرفتید در چه شرایطی قرار داشت؟
بسیار بد، یعنی بدتر از این شاید در تاریخ انقلابها و جنبشها وجود نداشت. مردم فکر میکردند رییس دادگاه و نماینده آن، نماینده خدا هستند. میگفتند گردن بزنید، زنها را بگیرید، دختران را بگیرید، اقتصاد مملکت را زیر رو رو کنید، نفت را ندهید. تمام وضعی را که حاکم کردند وضعی بود که غیر قابل تصور و باور بود. من حتی جرات نمیکردم به نخست وزیر وقت که نزدیکترین فرد به من بود بگویم آقا این طور که شما فکر میکنید نیست، چون جو ناسالم و بدی بود.
آقای خمینی در جایی دولت بازرگان را دولت شرعی و اسلامی اعلام کرد اما چرا این بقای این دولت آنقدر کوتاه بود؟
من شخصا نشنیدم ولی عملا ثابت کردند که عکس قضیه را باور دارند. یعنی اگر امکانش نبود سر همه ما را لب جوی گذاشته بودند. همه ما که البته نه، چون یک عده بودند که دستبسته اسیر آنها بودند و با قلب و وجودشان هر چه ایشان میگفتند میپذیرفتند. بنابراین فرق است بین آنچه من به شما گفتم و این آقایان به عنوان استاد دانشگاه و تحصیل کرده مذهبی تا عمق در مذهب ذوب شده و فرو رفته گفته بودند.
علت استعفای دولت بازرگان به خاطر اعدامهای روزهای نخست بود؟
یک نخست وزیر وقتی تصمیمی میگیرد تصمیم را با مسوولیت خود اجرا میکند وقتی اقای بازرگان به دیدار اقای برژنسکی، نماینده دولت امریکا برای مذاکرات الجزایر رفتند اقای خلخالی ایشان را زیر سوال بردند که چرا برای رفتن به این اجلاس از امام اجازه نگرفتی و ایشان هم به صراحت جواب دادند که «نخست وزیری که برای صحبت با یک دیپلمات و دیدار با او به گرفتن اجازه از رهبر احتیاج داشته باشد جایش لای جرز دیوار است» بعد از آن ایشان استعفای خود را تحویل دادند.
شما وقتی سخنگوی دولت بودید در بخش فکاهی و طنز مطبوعات از شما به عنوان کسی یاد میکردند که در پاسخ به سوالات خبرنگاران همیشه میگفتید چیزی نمیدانم یا کسی چیزی به من نگفته است.
بله! کاملا صحیح است. برای اینکه آن زمان جو طوری بود که من اگر این طور میفهمیدم که باید مطالب را بگویم مطالب به صورت مسخرهای تظاهر پیدا میکرد. چون کسانی که در مقابل دوربین نشستهاند ریش گذاشتند و شلوارهای اتو نکرده، کفشهای واکس نزده و لباسهای اتو نکرده میپوشیدند و اسمشان هم وزیر بود، تا دو ماه قبل کراوات و ادکلن استفاده میکردند اما یک باره خود را عوض کردند آمدند شدند آنچه را که باید میشدند و بلایایی بر سر مردم ایران وارد کردند که نباید میکردند و امروز همه پشیمان شدند. چه آنها که مردند قبل از مردن از مردم ایران عذر خواهی کردند و چه آنها که زندهاند از کار خود پشیمان شدهاند.
من واقعیت را دیده بودم. فهمیده بودم آنچه بر سر ملت ایران میآید یک ضایعه جبران ناپذیری ست و هیچکس نمیفهمد، همه چشمها و گوشها بسته بود.
کسانی که در مقابل دوربین نشستهاند ریش گذاشتند و شلوارهای اتو نکرده، کفشهای واکس نزده و لباسهای اتو نکرده میپوشیدند و اسمشان هم وزیر بود، تا دو ماه قبل کراوات و ادکلن استفاده میکردند اما یک باره خود را عوض کردند آمدند شدند آنچه را که باید میشدند و بلایایی بر سر مردم ایران وارد کردند که نباید میکردند
شما اولین کسی بودید که لایحه انحلال مجلس خبرگان را صادر کردید.
بله! من اولین کسی بودم که لایحه انحلال مجلس خبرگان را دادم. برای اینکه اینها آمدند یک باره قانون اساسی را زیرپا گذاشتند و خبرگان به جنگ قانون اساسی آمد. آمدند قانون نوشتهشده دولت را تغییر دهند آنها فقط مذهب را میشناختند نه قانون. به همین دلیل مجلس خبرگان را عوض کردم. آمدم اعتراض کردم. هیات دولت ایران به اتفاق آرا نظریات من را قبول کرد که این قانون نباید از طریق مجلس خبرگان عوض شود و بایستی ازطریق مجلس موسسان عوض میشد.
شما در خاطرات خود نوشتهاید که بخش اداره ۸ ساواک (اطلاعات خارجی) تامین جانی شده بودند. در مجموع بخش اداره هشتم ساواک تامین جانی گرفتند و جزو اعدامیها نبودند؟
زمانی که من سرپرست نخست وزیری هم بودم به من اطلاع دادند که عده زیادی از کارمندان اداره هشتم ساواک ریختند آنجا. من از آنها خواهش کردم که بیایند آمفی تئاتر، خانمها و اقایان اداره هشت اطلاعات گفتند محل تزریق زندگی ما از این اداره بود چون این اداره را بستند ما بیکار شدیم و مصیبتهای بزرگی سر ما آمد. من بلافاصله به اطلاع اقای نخستوزیر رساندم. اقای نخستوزیر ترتیب این کار را دادند که افراد کارمند اداره هشتم ساواک بیایند و کارهای خودشان را انجام دهند. از جمله تیمسار سپهبد مقدم که نمیدانم دقیقا ریاست این اداره را داشتند یا نداشتند، آمدند یک سری مدارک محرمانه خود را به من دادند و من آنها را به اطلاع آقای نخستوزیر رساندم. حالا چه اتفاقی بین مذاکرات خصوصی آقای نخستوزیر و اداره هشتم ساواک اتفاق افتاد، من هیچ اطلاعی ندارم.
در شهریور ۱۳۵۷ چند ماه قبل از ورود امام خمینی به ایران، روزنامههای سراسری برای نخستین بار عکس خمینی را منتشر میکنند، ابراهیم یزدی برای دیدن خمینی به فرانسه رفت، در مورد این مسایل چه نظری دارید؟
یک برنامهای از قبل ریخته شده بود و ملت سادهدل و خدا پرست ایران با توجه به شکل لباسی که رهبر این حرکت پوشیده بود و پیشانی همه مردم ایران را به خاک رسانده بود و همه زمین را سجده میکردند که خدا این فرد را بعد از پیغمبر اسلام به زمین رسانده و عکسش را در کره ماه گذاشته است.
من در مورد اقدامات آقای دکتر ابراهیم یزدی هیچ آگاهی ندارم. حتما رسالتی و وظیفهای داشتهاند که یک مرتبه به پاریس میروند. این رشتهکار سال ۵۷ ایران پیچیدهترین عملی ست که در جهان سیاست واقع شده است. بنابراین به این سادگیها نمیتوان در این مورد قضاوت کرد.
از شورای انقلاب بگویید قبل از تاسیس آیا برنامهریزی وجود داشت که چه کار باید بکنند؟ مشکلات کجا بود؟
توجه داشته باشید که من هیچ وقت عضو هیات اجرایی شورای انقلاب نبودم و به همین دلیل هیچ چیز از مذاکرات آقایان در درون شورا نمیدانم. فقط میدانم که آقای موسوی اردبیلی از طرف شورای انقلاب خواستند که من با شورای انقلاب تماس بگیرم و از طریق شورای انقلاب از آقای سالیوان و اقای استمپل درباره موضوعی که من در جریانش نبودم و فقط واسطه تماس گرفتن بودم، خبر بگیرم. بنابراین آقای بازرگان و سالیوان که سفیر امریکا در ایران بودند، خودشان با هم در تماس بودند.
شما یکی از اولین زندانیان سیاسی در زندان اوین بودید الان هم که ممنوع المصاحبه هستید.
ببینید در آن زمان به من اتهام زدند که جاسوس امریکا هستم. حالا جریان این جاسوسی چه بوده؟ اقای سالیوان در نامه خود به من نوشته معاون نخستوزیر «عزیز» دولت موقت ایران. به خاطر همین یک لغت، من شدم رفیق آقای سالیوان و جاسوس امریکا. با نوشتن یک لغت «عزیز» من شدم جاسوس و ۳۶ سال زندان را تحمل کردم.
شما فرزندان خود را بعد از انقلاب ملاقات نکردید؛ درست است؟
من ۳۷ سال است آنها را ندیدهام. نه اجازه میدهند از ایران خارج شوم و نه اجازه میدهند آنها به ایران بیایند. بنده هم در حبس خانگی هستم. البته خانم من دو ماه پیش مراجعه کردند و شفاها به ایشان گفتهاند میتوانید به خارج کشور بروید ولی اجازه را به صورت مکتوب ندادند. به بچهها هم گفتهاند که میتوانید برگردید ایران، ولی من این ریسک را نمیپذیرم. بچههای من هم حاضر به آمدن ایران نیستند الان ۳۵ ساله، ۳۷ ساله و ۴۳ ساله هستند. وقتی از ایران رفتند سه، پنج و هشت ساله بودند. شما ببییند در این مدت عظیم بچههایم را ندیدهام، به من اجازه ندادند که بچههایم را ببینم.
وزیر بهداشت: آماده طوفان تحریمها باشیم
وزیر بهداشت با تاکید بر جدی بودن موضوع تحریمها و با بیان اینکه آنچه نگران کننده است بعد از آبان ماه است و روز مبادا همین روزها است، گفت: باید باور کنیم طوفانی نزدیک شده
خروج سرمایه از کشور با طلای آب شده
....رئیس اتحادیه فروشندگان و تولیدکنندگان طلا و جواهر اعلام کرد که دلالان میلیاردی بازار سکه و طلا، افراد عادی نیستند و پشتوانههای خاصی دارند؛ از آنجا که این افراد دیگر نمیتوانند آزادانه در بازار ارز داد و ستد داشته باشند و رصد میشوند، به بازار سکه و طلا آن هم نه مصنوعات، بلکه طلای آب شده آمدهاند و سرمایهشان را به سکه و طلای آب شده تبدیل و از کشور خارج میکنند.
نماینده مجلس: پارازیتها مردم را کلافه کرده است
نماينده شيراز ميگويد: واقعیت این است که بحث صرفا مربوط به شبکههای ماهوارهای نیست و بنده همین الان که جلوی تلویزیون نشستهام هم با مشکل در دریافت تصاویر رو بهرو هستم و تصاویر را با پارازیت دریافت میکنم.
علي اكبري، در گفتوگو با روزنامه اعتماد افزود: حجم اختلالات راديويي بهحدي است كه حتي دريافت تصاوير شبكههاي داخلي را نيز با مشكل مواجه كرده است. اينطور كه پيداست برخي عزيزان در بعضي مواقع احساس مسووليت مضاعف ميكنند. هرچه است، افكار عمومي قانع نشده و اين مدعيات را نميپذيرد. هيچكس حاضر به پذيرش مسووليت نيست.
بنده اين موضوع را به دفعات پيگيري كردم كه موكول بر اين شد كه بخش فني دانشگاه شيراز ميزان پارازيتها را بر اساس شاخصهاي علمي ارزيابي و بررسي كند كه البته اين گزارش هرگز منتشر نشد كه احيانا اجازه انتشار گزارش و اطلاعرساني به مردم داده نشد. درمجموع آنچه مسلم است اين است كه پارازيت وجود دارد و مردم هم گلهمند هستند.
مردم به ما مراجعه ميكنند، تماس ميگيرند و به انحاي گوناگون اعتراض خود را به گوش مسوولان ميرسانند.
وي ادامه داد: نزديك به ٢ سال است كه ارتباطات تلفني ما هم دچار مشكلات اساسي است. پارازيتها علاوه بر تصوير شبكههاي تلويزيوني، حتي بر ارتباطات تلفني و موبايلي هم تاثير منفي داشته است.
مردم ميگويند كه دچار بيماريهايي مخصوصا سردردهاي طولاني ميشوند.
اين تشعشعات منجر به بيماريهاي مختلف ازجمله سرطان ميشود و همه اين مسائل مردم را نگران كرده است.
اميدواريم مسوولان در اين باره تامل كنند و سلامت مردم را بيش از اين به خطر نيندازند.