خاطرات لز من با رویا و مامانش

1395/09/15

****خاطرات لز من با رویا و مامانش قسمت اول
بالاخره تصمیم گرفتم خاطرات لزم رو بنویسم و اگه داستان سازی بلد نیستم ببخشید چون فقط خاطره مینویسم.
۲۱ سالم بود که تو دانشگاه با رویا آشنا شدم و به مرور خیلی صمیمی شدیم.
من از یه خونواده مذهبی هستم و دوستی با پسر یعنی اخر ترس و به خاطر همین بهترین دوستم شده بود رویا که با مامانش تنها زندگی میکرد.البته خودمم هیچ میلی به دوست پسر گرفتن نداشتم.رویا هم از این نظر خیلی شبیه من بود،دختری که کاملا آزاد بود ولی هیچوقت دوست پسر نمیگرفت واین بود که رویا شده بود بت من اونایی که واقعا لزبین هستن متوجه میشن من چی میگم.
به قدری با رویا صمیمی بودم که شده بود تمام زندگیم وخانواده هم که میدیدن اون یه دختره منو توی رابطه با اون ازاد گزاشته بودن.
وقتایی که میرفتیم استخر خیلی شوخی میکردیم و من فکرشم نمیکردم اینا مقدمه باشه برای لز ولی کم کم شوخیها زیاد شد با هم میرفتیم حمام و توی حمام برای اولین بار جلوی رویا سوتینمو باز کردم که به اصرار رو یا بود که ما دختریم و این حرفا رو نداره و اینا اول خودش باز کرد سوتینشو منم در اوردم یهو دیدم مثل وحشیا سینه همو چنگ میزنه البته قبلا هم از رو سوتین هی سینه هامو میگرفت .
به خاطر هیکل توپرم سینه های درشتی دارم اونم همش میگفت اینا اصل سینه هستن ولی اونروز تو حمام جور دیگه ای سینه هامو چنگ میزد که اولش ترسیدم بعد سینه هامو اروم از بغل نوازش کرد که ناخوداگاه باعث تحریکم شد کم کم شروع کرد سینه های خودشو مالید بهم بوسه های گرمش و وقتی لبشوگزاشت رو لبم اتیشم زد منم دیگه شل شده بودم قبلا خیلی شوخی میکردیم دست مینداخت لای پاهام ولی خوب مایو داشتم ولی اینبار یواش دستشو کرد توی شرتم منم نای مقاومت نداشتم اونم پررو پررو شورتمو در اورد و من لخت جلوش وایساده بودم.
فقط شانس اوردم روز قبلش شیو کرده بودم.منو برگردوند از پشت بهم چسبید که حس کردم خودشم شورت نداره با یه دستش سینه هامو میمالیدو با یه دستشم روی کسمو دیگه حسابی خیس کرده بودم خجالت کشیدم دستش با ترشحم خیس شده بود ولی اون امون نمیداد،برگشتم به طرفشو خودمم باهاش همگاری کردم چون قبلا هم لز کرده بودم و حس خوبی داشتم یه حس اعتماد اونروز اولین مرحله لز من و رویا بود ولی بعدها هر وقت همو میدیدیم برنامه داشتیم.
رویا برعکس من خیلی لاغر بود ولی کسش معرکه بود همیشه اپیلاسیون میکرد هیچوقت از خوردنش سیر نمیشدم ولی من چون شیو میکردم یکم رنگش تیره بود و بعضی وقتام جوش میزد.
میدونستم مامانش آرایشگره و اون براش اپیلاسیون میکنه ولی من هیچوقت روم نمیشد برم اپیلاسیون و مخصوصا مرکزی.
مامانش مریم جون ارایشگاه داشت و منم میرفتم برای اصلاح و رنگ مو و ارایش ولی حتی پیش اونم روم نمیشد برم وکس کنم،مریم جون خیلی خونگرم بود همیشه میرفتم خونشون همه چی برامون مهیا میکرد حتی چندبارم با هم استخر رفتیم چون سنش از خیلی بیشتر نشون نمیداد پایه تفریحاتمون بود تا اینکه یروز رویا گفت حد اقل بیا پاها و دستتو و زیر بغلتو مامان مریم وکس کنه منم که دیگه با مریم جون صمیمی بودم قبول کردم ،بهم گفت چند وقتی هیچ جای بدنتو شیو نکن تا بلند بشه بعد دوهفته رفتم خونشون،نهار رو که خوردیم رویا گفت حالا وقتشه منو برد تو اطاق کار مامانش لباسامو در اوردم و فقط سوتین شورت تنم بود رویا گفته بود بیکینی ببندم که کارش راحت باشه و منم قبول کردم.
رو تخت خوابیدم رویا هم شروع کرد ور رفتن به من ولی من از ترس اینکه مامانش بیاد هی میگفتم نکن که یهو مامانش در زد و اومد تو اطاق یه اخمی به رویاکردم که مامانش فهمیدو ازش پرسید چکار کردی سحرو که اینقدر عصبانیه رویام گفت من که هنوز کاریش نکردم و زدیم زیر خنده مامانش شروع کرد موم رو گرم کرد و به پاهام مالید اروم از ساق پام اومد به طرف رونم وقتی رسید به روتم گفت شورتت در بیارمن گفتم اینجا رو نمیخوام اپیلاسون کنم البته از خجالتم بود مریم جون گفت چرا حیفه حالا که اینجایی بزار سنگ تموم بزارم برات رویا معطل نکرد و بند شورتمو باز کرد و کشید از زیزم بیرون و به مریم جون گفت سنگ تموم بزار برامون و زد زیر خنده من از خجالت دستلمو گزاشتم رو کسم که مریم جون اروم دستمو برداشت و گفت بزار ببینم موهاش چقدره و دست کشید روش که جهت خوابشو پیدا کنه ولی با مکثی که کرد آبروم رفت وای دستش خیس شد به رویا گفت یه دستمال بده به من یکی هم خودت بردار سحزجونو خشک کن،وای من میخواستم آب بشم برم تو زمین.وقتی داشت رونامو وکس میکرد با دستاش پاهامو باز کرد که داخل رونامم وکس کنه ولی من میدیدم که لخت خوابیدم جلو مادر و دختر،مریم جونم که دید من یه جوری معدبم گفت نکنه رویا اینجاست سختته که رویام گفت نه مامان جون ما با هم این حرفا رو نداریم من دیگه تمیدونستم از دست این دختر چکار کنم.
بعد از رونام شکمم و دستامم وکس کرد و گفت این اصل کاریتو میزارم اخر بعد گفت برگرد پشت پاهام و کمرمم و باسنمم وکس کرد بعد گفت حالا حالت قنبل شو دیگه داشتم از درد و سوزش میمردم و فقط میخواستم زود تموم بشه وقتی قنبل کردم رویا بازم شوخیاشو شروع کرد و هی جلو مامانش میزد رو کونم مریم جون لای باسنمم تمیز کرد و به رویا گفت حالا ببین و یه دست از پایین به بالا کشید لای پام من دیگه چشمامو بستم که رویا اومد و گفت این که عالیه ولی برو سر اصل کاریش من برگشتم دیگه نا نداشتم از سوزش مریم جون مچ پاهامو گرفت و هدایت کرد که قشنگ پاهام جلوش باز بود و زانوهام بالا بودن شروع کرد به وکس من دیگه میخواستم جیغ بزنم که رویا با بوس و نوازش ارومم کرد تموم که شد مریم جون به رویا گفت یه کمپرس یخ بزار رو نازش من از لحن صحبتش جا خوردم ولی رویا کیف کرد رفت کیسه یخ اورد وای چه کیفی داشت .چون مریم جون بازم مشتری داشت باید از اطاق میرفتیم بیرون رویا به مریم جون گفت ما میریم حموم مریم جونم که دیگه سنگ تموم گزاشته بود برگشت گفت باشه برید فقط بپا سر نخوری ما هم خندیدیم و رفتیم.
تو حموم به خاطر سوزشم حال کاری نداشتم رو یا هم کمک کرد و با یه لوسیون تنو شست و اوندیم بیرون تو اطاق یکمم حرف زدیم غروبم رفتم خونه .شب اول بازم حس سوزش اپیلاسیونو داشتم تا فرداش که رفتم پیش رویا،مریم جون مشتری داشت متوجه اومدن من نشده بود. منم رفتم تو اطاق پیش رویا اوم شروع کرد قربون صدقه رفتن و بوسیدن من بعدشم گفت لخت شوببینم مانانم چی ساخته منم که اماده بودم و لخت شدم رویا که دید بعضی جاهای بدنم سرخه گفت بخواب من یه لوسیون بزنم بهت منم دراز کشیدم روی تخت رویا اومد اول کلیلوسم کرد و بوسید بعدشم شروع کرد لوسیون مالیدن خودشم لخت شده بود چون روی کسم خیلی سرخ بودزیاد تحریکش نکرد ولی من داشتم همه بدنشو میمالیدم واقعا به خاطر لوسیون و نوازشای رویا داغ کرده بودم.
ازش خواستم وقتی میخواد پاهامو بماله یه جوری ۶۹ بشه که منم یکم بخورمش اونم قبول کرد تو حال خودمون بودیم که یهو صدای باز شدن در اومد ولی ردیا هیچ مکثی نکرد و ادامه داد ولی من متوجه نگاه مریم جون و لبخندش شدم بعدشم بدون هیچ حرفی درو بست و رفت ولی من دیگه سرد شده بودم حال بدی بهم دست داد از خجالت. رویا همش میگفت چیزی نشده که ولی من تو کتم نمیرفت زودی لباسامو پوشیدمو بدون خدافظی از مریم جون زدم بیرون وقتی رسیدم خونه هنوز تو فکر اون لحظه بودم که مریم جون مارو اونجوری دید.
با رویا چت میکردم فقط فحش میدادم که چرا ابروم رفت جلو مامانت اونم همش میگفت چیزی نشده تو سخت میگیری و …
صبح پنج شنبه رویا گفت مامانم میگه عصری بیا اینجا شبم بمون بیشتر وقتا همینجوری بود پنجشنبه میرفتم خونشون شبم میموندم.
با اکراه قبول کردم عصری یه دسته گل واسه تشکر گرفتم و رفتم خونشون مریم جون با روی باز اومد بغلم کرد و بابت گل تشکر کرد من گفتم این که جبران زحمتا و لطف شما نمیشه، رویا هم گفت تشکر اصلی رو من باید بکنم از مامان جونم که همچین گلی برام درست کرده بعدشم هممون خندیدیم چایی و شیرنی خوردیم نشسته بودیم مامانش ازم پرسید دیگه سوزش یا سرخی تو بدنت نیست منم کلی تشکر کردم و گفتم نه عالی شده رویا هم گفت اره مامان جون عاااالی شده.
بعدشم گفت اصلا بزار ببینیم من هی اخم کردمو اخرشم به اصرار اونا شورت لی که پام بود رو در اوردم ولی تاپ و شورت پام بود که مریم جون گفت اتفاقا من خودمم فرداش اپیلاسیون کردم این موم جدید خیلی خوبه بعدم بدون معطلی شورت و شلوارکشو داد پایین وایییی چی میدیدم اون مادر بایدم دختری مثل رویا داشت رو یا که اینجوری دید گفت مامان بعد از من خودشو ساخت و شورتشو در اورد وای برق میزد منم با من من شورتمو در اوردم که رویا دست کشید لای پام و گفت مامان ببین چی ساختی، مریم جونم یه دست کشید زیر شکمم و گفت خیلی خوبه تا دوهفته همینجوری صافه .من که انگار یادم رفته بود سه روز پیش چه اتفاقی افتاده و این به خاطر برخورد گرم مریم جون بود.
مریم جون گفت بزار پشتتم ببینم منم بی معطلی پشتمو کردم بهش و دولا شدم مریم جون با دستای گرمش لای کونمو باز کرد و به رویا گفت برو موچین منو بیار یه مو اینجا مونده برش دارم رو یا رفت ولی من تو همون حالت موندم تا رویا اومد و مریم جون اون یه تار مو رو برداشت وقتی برگشتم میخواستم شورتمو پام کنم که با تعجب دیدم جفتشون همونجورین بدون شورت ،مریم جون گفت ولی لوسیونی که رویا برات زد بی تاثیر نبودا ولی چرا نزاشتی برات کامل بزنه ؟منم از خجالت هیچی نگفتم مریم جون گفت رویا اون لوسیون رو بیار یکم لای پاهای سحر جون سرخه هنوز رویا گفت اونروز نشد براش بزنم مریم جونم گفت اینجا دستای ماهر منو میخواد .
با هم رفتیم تو اطاق مامانش و رو تخت خوابیدم تاپمم به پیشنهاد رویا در اوردم بازم من رولخت رو تخت خوابوندن ولی اینبار فرق داشت چون خودشونم تقریبا لخت بودن فقط تاپ تنشون بود.منم فقط سوتین داشتم.رویا گفت اینم باز کن کل بدنت یبار دیگه لوسیون بشه
مریم جون یکم لوسیون ریخت رو دستاش و بعد به من گفت مثل اونروز پاهامو باز کنم با رسیدن دستش به لای پاهام چشمامو بستم ،مریم جون اروم اروم داشت ماساژ میداد ولی هنوز دستش به کسم نخورده بود رویا هم شروع کرد بالا تنه منو لوسیون زد وقتی رسید به سینه هام و کنارشو لوسیون مالید از حس شهوت داشت لرزم میگرفت و این از نگاه اونا مخفی نشد ،رویا شروع کرد سینه هامو مالیدن من دیگه رو هوا بودم که دست گرم مریم جونو رو کسم حس کردم وایییی خیس کرده بودم ولی مریم جون به مالیدن ادامه داد با یه دست لای کسمو میمالید یه دستشم بالای کسمو دیگه اوج لذت بود، مریم جون گفت بازم که خیسه رویا گفت دستمال بیارم ولی مریم جون گفت نه بیا خیسترش کن اینو یه جوری گفت انگار داره دستور میده رویا اومد وسط پام و سرشو اورد جلوی کسم فکرشو نمیکردم جلو مامانش بیفته به جون کسم و بخوره ولی شروع کرد حالا مامانش اومد سراغ سینه هام و شروع کرد مالیدنشون و صورتشو اورد جلو ماخوداگاه لبم رفت تو لبش وای باورم نمیشد مریم جون اینقدر داغ باشه بعد چند دیقه اونا هم لخت شدن ولی باز رویا خوردنو ادامه داد منم دیگه روم باز شده بود هی میگفتم لیس بزن وای رویا لیس بزن بعدش به مریم جون گفتم منم میخوام که مریم جون گفت تو که خوب لیس میزنی بیا برا منو لیس بزن اومد بالای سرم و دولا شد وای کس مریم جون مثل خودمون بود لنگار نه انگار ۲۰ سال از ما بزرگتره شروع کردم خوردنش مزه کس رویا رو میداد دیگه داشتم میلرزیدم و تو اوج بودم بعدش مریم جون گفت بسه دیگه بزار ببینم سحر جون چه مزه ایه و جاهاشونو عوض کردن بعد چند دیقه بلند شدیم من جلو رویا پشت من مریم جونم پشت رویا چهار دست و پا شدیم رویا منو میخورد مریم جونم مال رویا رو از قبل همیشه وقتی با رویا بودیم این حالت میشدیم بعدش رویا و من جاهامونو عوض کردیم من دیدم سوراخ کون رویا قرمزه اولش متوجه نشدم چرا ولی وقتی زبون مریم جونو روی کونم حس کردم فهمیدم خیلی خوب بود یه تحریک جدید بود هم لیس میزد هم با دستش لای کسمو روی چوچولمو مامالید بعد حس کردم با انگشتش داره در کونمو میماله یکم کرد توش که من خیلی دردم اومد و رفتم جلو یهو رویا که فهمید گف مامان من که گفته بودم بهت کون سحر خیلی تنگه مریم جونم باز بازبونش دردمو اروم کرد یه لحظه حس کردم مریم جون پشتم نیست ولی زود اومد یه کرم اورده بود من هنوز مست خوردن رویا بودم که مریم جون شروع کرد کونمو کرم مالی کرد و اروم در سوراخمو میمالید ایندفه بدون درد نوک انگشتشو کرد تو منم تکون نخوردم یکم همینجوری بود که حس کردم کف دستش داره میخوره به کونم وای نه انگشتشو کامل کرده بود تو من خیلی تحریک شده بودم دیگه نمیتونستم واسه رویه بخورم اونم متوجه شد بلند شد اومد پشتم وقتی دید چی شده بهم گفت دیدی مامانم استاده منم با سر تائید کردم خیلی بیحال شده بودم همینجوری سر خوردم و خوابیدم ولی انگشت مریم جون همینجوری داشت آروم کار خودشو میکرد رویا لای کونمو باز کرد مریم جونم حرکتاشو تند تر کرد که من نتونستم تحمل کنم خودمو کشیدم جلو مریم جون انگشتشو در اورد و بلند شد من بیحال همونجوری افتاده بودم که اینبار رویا شروع کرد انگشتش راحت رفت تو منم که اروم شده بودم یکم کونمو دادم بالا که رویا راحت تر باشه بعدش رویا انگشتشو در اورد ولی من بازم میخواستم رویا ایندفه با دوتا انگشت اول سوراخمو مالید النگشتاشم چرب کرده بود به من گفت بازم میخوای منم که میدونستم چی در انتظارمه گفتم اوهوم اونم دوتا انگشتو فرو کرد از درد جیغ کشیدم ولی رویا یه دستش رو کمرم بود و نمیتونستم تکون بخورم ادامه داد ،درد پیچیده بود تو پاهام و حس کردم رگ پام گرفته ولی رویا وحشی شده بود دوتا انگشتش کامل رفته بود ولی تکون نمیداد تا اینکه من آروم شدم بعد آروم شروع کرد تکون دادن منم دیگه درد نداشتم و با حرکتام همراهیش میکردم تا دوباره مریم جون اومد رویا اومد کنار من و روی شکم خوابید شروع کردیم لب گرفتن که مامانش اومد پشتمون ایندفه انگشتش نبود من چه چیز گرمو حس کردم رومو برگردوندم مریم جون دوتا خیار نشونمون داد و گفت اونموقع که شما مشغول بودید من رفتم اینارو با اب گرم و ریکا شستم من خیلی ترسیدم ولی رویا گفت نترس مامانم بلده چکار کنه فقط خودتو شل کن .
مریم جون گفت میخوای اول برای رویا بزارم ببینی منم بلند شدم ولی هنوز یکم درد حس میکردم همونجوری نشستم مریم جون خیار چرب کرد یکمم کرم ریخت رو سوراخ رویا خیارو مالید رو سوراخش و آروم آروم فشار داد تا تهش رفت بعد به من گفت حالا تو براش تکون بده منم چشم گفتمو شروع کردم مریم جون گفت حالا درش بیار در اوردم سوراخ رویا باز بود گفت بازم بکن توش اینبار راحت رفت ، اونم گفت دیدی حالا تو بخواب منم که ترسم ریخته بود خوابیدم مریم جون همون کارو با من کرد اولش خیلی درد داشتم ولی بعد راحت شد یه چند دیقه همین کارو کرد بعد در اورد و باز کرد توش وای چه حسسی همین کارو هی تکرار کرد من و رویا دیگه واسه چندمین بار ارضا شده بودیم و بی حس شده بودیم مریم جونم فهمید دیگه ادامه نداد ولی خیارو از کونمون در نیورد بهمون گفت همینجوری بخوابید ما دوتا بیحال افتادیمو مریم جون گفت من میرم یه عصرونه پر انرژی اماده کنم شما هم خواستید بیاید نزارید خیار بیاد بیرون شورتتونو بپوشید اگه در بیارید جریمه داره جریمش یه خیار بزرگتره من گفتم نمیشه که اخه ولی رویا گفت میشه یکم سخته فقط ولی ارزش داره که جرینه نشی و هممون خندیدیم من همش حس میکردم داره میاد بیرون و هی با دستم فشارش میدادم بعدشم رویا کمکم کرد که شورتمو بپوشم واسه اینکه خیالم راحت باشه که جرینه نمیشم شورت لی هم پوشیدن ولی خیلی اذیت میشدم نمیتونستم بشینم اصلا ولی رویا که انگار عادت داشت راحت بود.
مریم جونم که متوجه شد گفت اگه سختته درش بیار دیگه منم خیالم راحت شد پاشدم همونجا شورتمو در اوردم و خیارو دراوردم، غافل از اینکه سخت ترین جریمه در انتظارم بود.

خوب دوستان تا اینجا نوشتم ولی اگه خوشتون اومده باشه و نظرات خوب باشه ادامه میدم.
بازم میگم من داستان نویس نیستم و میدونم نتونستم رعایت کنم چون فقط میخوام خاطراتمو بنویسم.
منتظر ادامه باشید

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2016-12-09 11:55:14 +0330 +0330

راه رفتن برام سخت شده بودلنگون لنگون رفتم به طرف ماشین تا حدی که رویا اومد کمکم بهش گفتم تو درد نداری؟ گفت نه الان دوساله برنامه همینه حتی بیشتر از اینام هست ولی تا حالا بهت نگفتم میخواستم موقعیتش پیش بیاد.
رفتیم جلو یه ساختمان پزشکان پارک کردیم سالن دوست مریم جون طبقه سوم بود خوشبختانه آسانسور بود و ما رفتیم داخل سالن.
اول میز پذیرش بود که یه دختر سوپر مدل با یه تاپ و شلوارک اونجا بود با مریم جون سلام گرمی کرد و اونو بغل و بوس کرد بعدشم رویا چون اونا مشتری همیشگی بودن مریم جون منو معرفی کرد و اون دختر که اسمش بهار بود منو بغل کرد و بوسید اینقدر گرم بود که نمیخواستم از بغلش بیام بیرون.
ما رفتیم نشستیم و مریم جون رفت پیش دوستش مرجان صدای خنده هاشون تو سالن پیچیده بود من محو بهار بودم رویا زد به پهلوم گفت چیه توگلوت گیر کرده؟
با یه لبخند جوابشو دادم انگار بهار هم زوم کرده بود روی ما که مریم جون و مرجان اومدن بیرون وای چی میدیدم مرجان یه بیکینی فسفری داشت هیکلش یه جوری بود که نمیشد ازش چشم برداشت.
اومد ما بلند شدیم اول رویا رو بغل کرد و لباشو بوسید بعدم منو بغل کرد و گفت پس سحرجون تویی و یه بوس از لبم گرفت من حال خودمو نمیفهمیدم به بهار گفت دیگه نوبت نداریم که ؟ اونم گفت نه بعد رو به من کرد و گفت شنیدم خیلی درد داری بریم اروومت کنم.
من با یه نگاه از رویا دورشدم و مریم جون یه لبخند و چشمک تحویلم داد مرجان هدایتم کرد به یکی از اطاقا یکم تاریک بود توس شمع و عود روشن بود دوتا تخت وسطش بود و روی میز چند جور روغن.
بهم گفت لباساتو در بیار بخواب روتخت یه پارچه کشید رو تخت که یبار مصرف بود به منم یه حوله داد.
وقتی رفت لباسمو در اوردم با شورت و سوتین دراز کشیدم رو تخت از بیرون صدای خنده های اون چهار نفر میومد، چنددیقه بعد مرجان اومد کنارم من رو شکم خوابیده بودم دست کشید رو کمر ک پاهام و گفت پاهات خیلی درد میکنه؟ منم با اوهوم جوابشو دادم اونم غضن سوتینمو باز کرد و از زیرم خواست بکشه بیرون منم خودمو دادم بالا که راحت بیاد.
یه کم روغن گرم ریخت رو کمرم و شروع کرد حرکت دستاش جادویی بود گردنمو ستون فقراتمو گودی کمرم داغ شده بودم با دستاش از کنار سینه هامو میمالید منم چشمامو بسته بودم و تو حال خودم بودم عجیب بود از بیرون هیچ صدایی نمیومد انگار همشون ساکت بودن کمرم که تموم شد مرجان بهم گفت شورتتو در نیوردی که منم گفتم لازمه؟ اونم با شیطنت گفت فقط من غریبه ام دربیار نترس من مریم نیستم .
منم دیگه همه چی دستگیرم شده بود شورتمو در اوردم و گزاشتم کنار تخت مرجان برش داشت و بازم با شیطنت گفت چه خیسه انگار ماساژ ساخته بهش.
از همون روغن ریخت رو باسنم و رونم و ساق پام و شروع کرد حسابی کونمو ماساژ داد هی میگرفت از هم باز میکرد و از بغل فشار میداد بعد دستش کرد لای پام اززیر کسم میگرفت میومد میومد بالا که دیگه آهم در اومد یه کم لای کونمو باز کرد و گفت پس علت پادردت اینه.منم که دیدم همه چیو مریم جون بهش گفته گفتم دسته گل دوستتونه و جفتمون خندیدیم ، مرجان گفت درستش میکنم و رونمو حسابی ماساژ داد بعدشم ماساژ ساق پامو کف پام بهم گفت برگرد منم برگشتم اونم از همون روغن رخت رو سینه هامو شروع کرد با حرکت دورانی سینه های درشتمو مالیدن من چشمامو بسته بودم و لبمو گاز میگرفتم با دستمم کنار تخت رو گرفته بودم مرجان از بالای سرم اومد کنار تخت که دست خورد به رون گرمش ناخودآگاه با دستم رونشو گرفتم اونم همراهی کرد منم دستمو بردن لای پاهاش از سینه هام اومد طرف شکمم و با حرکت دورانی جادوشو ادامه داد منم دیتم لای پاشو چنگ میزدم که این از شهوتم بود دستشو اورد رو کسم و گفت به به واقعا مریم خوشسلیقس شروع کرد به ماساژ کسم دستش چرب بود لای کسم حرکت میکرد بهش گفتم دخترم مواظب باش گفت میدونم عزیزم مریم جون سفارشتو کرده منم دستمو بردم زیر شورتش اونم گفت بندشو باز کن وای چه کسی بود مثل خودمون صاف اینقدر چوچولمو مالید که باجیغ ارضا شدم ولی اون ادامه داد رفت پایین پامو ماساژ داد آخرشم یه حوله انداخت روم گفت یکم دراز بکش

1 ❤️

2016-12-09 12:32:06 +0330 +0330

بازم عالی بود مثل بقیه. ?

0 ❤️

2016-12-09 15:55:46 +0330 +0330
نقل از: Endlast بازم عالی بود مثل بقیه. ?

ممنون دوست عزیز و محترم ?

0 ❤️

2016-12-09 16:38:01 +0330 +0330
نقل از: NX200

مرسی دوستم تو هم عکس قشنگی گزاشتی که نشونه ماست. ?

0 ❤️

2016-12-10 11:16:03 +0330 +0330

دوستان سلام
دارم پارت دوم قسمت ۴ رو دوباره تایپ میکنم

0 ❤️

2016-12-10 15:32:31 +0330 +0330

خیلی خوشحال بودم بدون درد مرجان ارضام کرده بود تو آرامش بودم که بهار اومد تو ولی عجیب بود که اونم لخت بود یه بوسم کرد و گفت از ماساژ لذت بردی عزیزم منم که محو هیکلش بودم فقط با حرکت سر و چشمم جوابشو دادم بهم گفت پاشو بیا میخوام مریم رو ماساژ بدم، گفته سحر باشه ،مثل اینکه خیلی با هم راحتید؟ اینو با یه چشمک و حالت شیطنت گفت منم گفتم همینجوری ؟ که اون حوله رو از روم برداشت و گفت هممون همینجوری هستیم.
من بلند شدم انگار درد پاهام خیلی آروم شده بود راحتتر راه میرفتم بهارم گفت مثل اینکه اثرات درد دیشبت رفته ها که من خیلی خجالت کشیدم و فهمیدم که کل ماجرا رو میدونه.
رفتیم تو یه اطاق دیگه اونجا هم دوتا تخت بود رو یکیش رویا خوابیده بود و حوله روش بود رو اون یکی هم مریم جون من رفتم طرفشونو جفتشونو بوسیدم و از مریم جون واسه این ماساژ تشکر کردم.مرجان اومد تو اطاق اونم لخت بود سینه هاش اندازه خود من بود.رفت طرف رویا و حوله رو از روش برداشت به بهار گفت فقط کمرشو ماساژ دادی؟ اونم تایید کرد بهارم رفت روی تخت مریم جون و نشست رو پاهای مریم.
من نمیتونستم چشم از اندام بهار بردارم مانکن بود کمر باریک باسن کوچولو با سینه های راست وکوچیک و خوشحالت.
مرجان روغن ریخت رو کون و پاهای رویا و همونجوری که منو ماساژ داده بود ادامه داد.
بهار هم کمر مریم جونو ماساژ میداد یکم که گزشت بهار خوابید روی مریم جون و خوشو تکون میداد وای خوشبحال مریم جون چه حالی میکرد اه و ناله جفتشون بلند شده بود .
مرجان هم اه رویا رو در اورده بود یه انگشتش تو کون رویا بود و داشت تکون میداد و میچرخوند رویا هم هی کونشو تکون میداد و معلوم بود داره حال میکنه.
من بلند شدم رفتم طرف بهار و دستمو گزاشتم رو کمرش اونم با نگاه مهربونش همراهیم کرد و لب تو لب شدیم دیگه حال خودمو نمیفهمیدم دستمو کشیدم رو باسنش خیلی سفت و عضلانی بود .
خودمو کنترل کردم وزود اومدم کنار رویا و ازش لب گرفتم مرجان هم بهم اشاره کرد اومدم پشتش و گردنشو میخوردم و سینه هاشو میمالیدم .
هر پنج تامون تو اوج بودیم که با جیغ رویا یه خودمون اومدیم اونم تموم شده بود مرجان حوله رو انداخت روش و رفت کنار تخت مریم و اونا رو بلند کرد مریم جون برگشت و بهار هم اومد کنار تخت وایساد مرجان از همون روغن ریخت رو سینه های مریم جون بهارم سرشو برد جلوی کس مریم جون و شروع کرد خوردن مریم جون زیر دستشون تکون میخورد بهار بلند شد از همون روغن ریخت رو کس مریم جون و با دست لاشو باز کرد یکم که مالید یه انگشتشو کرد تو یکم چرخند بعد انگشت دوم و سوم تا چهارتا انگشت.
بهار شروع کرد به حرکات ضربه ای صدای برخورد کف دستش با کس خیس مریم جوم میومد رویا بهم اشاره کرد بیام پایین تخت اونجایی که بهار دولا شده بود و داشت چهار انگشتی میکرد تو کس مریم جون یکی از قشنگترین صحنه ها دیده میشد اونم کس تپل بهار بود که از لای رونش معلوم بود رویا بهم گفت همه اینا کار مامانمه میان پیش مامانم اپیلاسیون.
من نمیتونستم از اون صحنه چشم بردارم رفتم از پشت دستمو رسوندم به کس بهار که اونم یکم خودشو عقب داد و بهم راه داد کسش خیس بود رویا اومد کنارمو لب میگرفتیم بهم گفت خیالت راحت بهار اوپنه همین کافی بود که انگشتمو بفرستم تو کس بهار اونم با حرکتای چرخشی کون قشنگش همراهیم کرد دیگه تو حال خودم نبودم که مریم جونم ارضا شد .
ماهم اومدیم کنار که بهار با یه لب گرم ازم جدا شد دیگه هممون بیحال بودیم .
مرجان گفت به خاطر درد دیشبتون امروز فقط ماساژ ریلکسیشن داشتید ولی دفعه بعد شما دوتا هم فول ماساژ میگیرید ما هم ازش تشکر کردیم بعد نیم ساعت همونجا تو حموم بدنامونو شستیمو لباس پوشیدیم رفتیم خونه قرار شد هفته بعد بازم بریم پیش مرجان و بهار.

2 ❤️

2016-12-10 18:19:48 +0330 +0330

واقعا داستان خوبی بود من که حسابی اب کسم دباره راه افتاد یه لز دیگه انداختی گردنم منم عاشق ماساژم

0 ❤️

2016-12-10 18:24:07 +0330 +0330
نقل از: النا19 واقعا داستان خوبی بود من که حسابی اب کسم دباره راه افتاد یه لز دیگه انداختی گردنم منم عاشق ماساژم

خوشحالم عزیزم به خودت برس ?

0 ❤️

2016-12-10 19:30:37 +0330 +0330

بازم عالی بود مرسی عزیز ?

0 ❤️

2016-12-10 19:33:21 +0330 +0330
نقل از: Endlast بازم عالی بود مرسی عزیز ?

لطف داری دوست خوبم ?

0 ❤️

2016-12-11 15:38:24 +0330 +0330

دوستان عزیز همتونو دوست دارم از اینکه من و کسانی که با من هم عقیده هستند رو درک میکنید ممنونم

0 ❤️

2016-12-11 18:53:26 +0330 +0330
نقل از: Shima-jooon زیاد از داستان خوشم نمیاد ولی خیلی خوب بود .

مرسی از نظرت ?

0 ❤️

2016-12-12 17:39:29 +0330 +0330

چند بار باید توضیح بدم؟ پیامهای نامربوط رو بدون باز کردن پاک میکنم هر چند فزستنده به من بی احترامی میکنه ولی ما به همشون میگم سلام خوبم .
نه

0 ❤️

2016-12-14 16:35:58 +0330 +0330

دوستان عزیز این روزها میخوام قسمتهای بعدی رو بنویسم ولی اینقدر بعضی پیامها آزارم میدن که مجبور میشم کمی استراحت کنم تا فکرم ارووم بشه.
به هر حال من ادامه میدم ولی از کسانی که پیام نامربوط میفرستن توصیه میکنم برای خودشون ارزش قائل بشن

و یاز هم از دوستانی که با پیامهاشون به من انرژی میدن ممنونم

0 ❤️

2016-12-15 14:16:21 +0330 +0330

دوستان چند بار سعی کردم قسمت ۵ رو بزارم ولی نمیشه کسی میدونه چرا؟

0 ❤️

2016-12-16 11:25:43 +0330 +0330

از سالن که برگشتیم منو رسوندن خونه خودمون منم خیالم راحت بود که پام درد نمیکنه و دیگه راحت راه میرم.
میز شام و جمع کردم و بردم اشپزخونه پیش مامانم گرم صحبت شدیم و گفت میخوان واسه داداش مهدیم که ۵ سال از من بزرگتره برن خواستگاری،وقتی اسم طرف رو اورد من کلی ذوق کردم مینا مربی شنا استخری بود که ما میرفتیم همسن خودم بود اندامش تو مایو خودنمایی میکرد سینه های برجسته کمر باریک یعنی واقعا همه چی تموم بود ،نگو این داداش ما که این همه حواسش به نا بوده خورش دوسال بوده که با مینا دوست بوده.
تا اومدم تو اطاق زنگ زدم به رویا و همه جریانو تعریف کردم اونا هم خیلی خوشحال شدن و برای مهدی و مینا ارزوی خوشبختی کردن.
شب با فکر کردن به این همه ماجرا و عروسی خوابیدم از ماساژ هم خیلی استفاده کرده بودم و حسابی خوابیدم.
فرداش تعطیل بود و رویا زنگ زد گفت بیا اینجا منم رفتم.
مریم جون چنتا مشتری آرایشگاه داشت منم رفتم تو خونه پیش رویا از ذوقمون میزدیم و میرقصیدیم.
منم کلا خوب شده بودم و هیچ پادردی نداشتم و اینو مدیون مرجان بودم.
اینقد خوش گدروندیم تا عصر که مریم جون اومد پیشمون خیس عرق بودیم به پیشنهاد مریم جون رفتیم حموم.
من که اینقدر حول بودم اول لخت شدن رویا هم با شیطنت گفت راه افتادیا منم گفتم مریم جون و تو دستمو گرفتید رام انداختید رویا لخت شد بغلم کرد بهش گفتم راه افتادم ولی هیجا بدون شما نمیریم لبمو گزاشتم رو لبای رویا مریم جونم از بغل چسبید به هر دومونو غرق بوسه کرد هر دوتانونو.
من رو رویا سینه هامونو به هم میمالیدیم مریم جونم دستاش لای پای ما دوتا بود.
اینبار منتظر بودم انگشتشو بکنه تو ولی خیلی اروم رفتار کرد و من اول رفتم زیر دوش از خوشی هی کونمو قر میدادم که رویا اومد از زیر دوش هولم داد کنار منم رفتم رو سکو نشستم کنازگر مریم جون اونم بدنمو شامپو بدن زد و با دست میکشید به بدنم سینه ها و لای پاهامو حسابی مالید دیگه واقعا خیس کرده بودم.
منم رویا رو شستم دستمو میبردم لا پاهاش یواش انگشتمو کردم تو کونش که داد زد مامان این داره انگشتم میکنه مریم جونم گفت حالا نوبت خودشم میشه و زدیم زیر خنده اصلا این دو نفر اخر عشقن خیلی حال میکنم با همچیشون.
خودمونو خشک کردیم حوله پیچیدیم دور سرمون رفتیم اطاق مریم جون که هم یه میز توالت با کلی لوازم آرایش داشت هم یه تخت دونفره بزرگ منم با گفتن یه با اجازه خودمو انداختم رو تخت رو شکمم خوابیدمو هی کونمو قر میدادم رویا اومد نشست رو پاهام دست انداخت لای پاهام گفت تو حموم منو انگشت کردی حالا نوبت خودته بهش گفتم الان خشکه اونجو تو خیس بودی مریم جون یه کرم به رویا داد گفت بیا اینم بزن که بهونه نیاره خندید و رفت بیرون رویا کونمو چرب کرد انگشتشو مالید در سوراخم و اروم کرد تو وای چه حسسسی درد نداشتم دیگه فقط لذت بود با چرخوندن کونم همراهیش کردم اونم تکوناشو محکم کرد انگشتشو در میورد دوباره میکرد راحت تر میرفت بعدش با دوتا انگشت من یکم درد داشتم ولی زود عادت کردم و لذت میبردم مریم جون اومد دوتا خیار اورده بود به بزرگی اون قبلیا نبود ولی درازتر بود بهم گفت اماده شدی؟ گفتم من برا شما همیشه اماده ام گفت ولی باید واسه ماساژ مرجان و بهار هم امادتون کنم مخصوصا که خیلی سفارش تورو کردن که دیگه اینبار که میریم پیششون درد نداشته باشی.من و رویا تا تهشو حدس زدیم ولی به روی خودمون نیوردیم .
من که انگار به دیدن خیار شرطی شده بودم خودم چهار دستو پا شدم و کونم رو دادم بالاتر و سرمو اوردم پایینتر رو تخت.
مریم جون به رویا گفت مثل من بشه، جفتمون کنار هم بودیم سرمو یکم اوردم بالاتر و با رویا لب تولب شدیم مریم جون انگشتشو راحت کرد تو کونم منم که خیلی خوشم اومده بو هی کونمو میچرخوندم با اون دستشم رویا رو انگشت میکرد یکم که انگشتشو چرخوند شروع کرد در میورد تا ته میکرد همینجوری تا با دوتا انگشت کرد من دیگه برام راحت شده بود دوتا انگشتشو در نیورد دوباره میکرد تو دفعه اخر که در اورد خیارو کرد تو من تاخوداگاه رفتم جلو اونم ارووم ادامه داد منم که خوشم اومده بود خودمو دادم عقب و دوبارو کونمو میگردوندم منو رویا با هم هماهنگ بودیم دوتاییمون ناله های شهوت میزدیم خیار خیلی درازی بود ولی راحت میرفت و میومد مریم جون گفت راحت بخوابید ارووم رفتیم پایین و رو شکممون خوابیدیم.
مریم جون بلند شد بره به ماگفت خیارو نگه دارید که جریمه نشید جلو بهار و مرجان ابروتون بره ، ما هم فقط ناله میزدیم خیلی راحت نبود یه چیز کلفت توکونمون بود ما هم خوابیده بودیم فقط با دستمون خیار همو فشار میدادیم که درنیاد میدونستیم طاقت جریمه نداریم.
من درد زیادی نداشتم چشمام رفت رو هم بیدار شدم دیدم یه پتو رومونه وای که چقدر مریم جون مهربون بود از ترسم دست زدن دیدم خیار نیست دستمو بردم تو کون رویا دیدم اونم نیست از ترس هول کرده بودم که نریم جون اومد گفت خودم درش اوردم واسه همینه که خوابتون برده ما هم خوشحال شدیم و بلند شدیم خودمونو با چنتا دستمال و دستمال مرطوب تمیز کردیم لباس پوشیدیم رفتیم پاساژ اندیشه .
توی مسیر و اونجا بحث داغمون ازدواج مهدی و مینا بود ولی من ته دلم با اون همه خوشحالی نکران یه جیز بودم ، اونم اینکه بعد از مهدی من باید زود ازدواج میکردم ولی من چشم نزدیکی به مرد نداشتم یا تعریفایی که شنیده بودم همش تفکرای همجنسگرایانه داشتم اینقدر که با دین یه زن لذت میبردم با دیدن اندام مردونه تو فیلما چندشم میشد.و این بیشتر ریشه تو اموزشای کودکیم داشت که مامانم ناخوداگاه متو از مرد گریزون کرده بود و این ترس و گریز تا ابد با منه.
با این روحیه برگشتیم خونه منم رفتم خونه خودمون جالب این بود که ایندفه هیچ دردی نداشتم.و راحت راه میرفتم ولی اثرات اون کرم رو توی کونم حس میکردم.
یادم افتاد که با حرفای مریم جون حتما مرجان و بهار برامون برنامه ویژه دارن.
یکم با رویا چت کردم و خوابیدم تا صبح.
صبح تو دانشگاه رویا بهم گفت این هفته یکی دوبار دیگه بیا خونمون به نفعته منم از خدا خواسته قبول کردم عصری برگشتم به مامانم که گفتم گفت حالا تا میتونی برو با رویا جونت خوش باش بزودی شوهرمیکنی و میشینی کنار شوهرت منم ادا در اوردم و گفتم عمرا ولی تو دلم اشوب بود با این همه خواستگار که پاشنه درو از جا دراورده بودن اونوقت ۲۲ سالم شده بود معمولا تو خونواده ما دختر بیست سالگی مادر میشه.
انقدر حالم گرفته شده بود که حال نداشتم برم خونه رویا تلفن زدم کلی با هم گریه کردیم و بعد شامم رفتم تو اطاقم از فکر خوابم نمیبرد.

2 ❤️

2016-12-21 07:46:46 +0330 +0330

نمیدونم چرا هروقت میخوام قسمت جدید بزارم نمیشه

1 ❤️

2016-12-21 09:36:08 +0330 +0330

قسمت ششم
اونشب نتونستم از فکر بخوابم نزدیکای صبح خوابم برد کل روز تو رخت خواب بودم.
عصری رویا زنگ زد رو موبایلم نگران شده بود منم بهش گفتم خیلی حالم گرفتس اومد خونمون یکم یاهام شوخی کرد و حالم بهتر شد شب دیگه حالم بهتر بود.
فردا شب قرار بود مامان بابا و مهدی برن خونه مینا.
شب تلفنی واسه رویا گفتم اونم گفت پس تو هم بیا خونه ما منم از خدا خواسته قبول کردم.
اینقدر با رویا و مریم جون خوش میگذشت که فکر هیچیو نمیکردم.
فرداش کلاسم نداشتیم صبح یه دوش گرفتم و نزدیکای ظهر رفتم خونه رویا.
انگار دلم فقط با اونا بودنو میخواست.
رویا بغلم کرد نمیدونم چرا یهو گریه افتادم اونم شروع کرد گریه کردن ولی همش سعی میکرد بهم آرامش بده.
مریم جون ارایشگاه بود وصدای مارو نمیشنید.
خودمونو جمع و جور کردیم و منم مانتومو در اوردم یه تاپ تنم بود و شلوار جین ،رویا کنارم نشست و نوازشم میکرد واقعا آروومم میکرد تو همون حال دستشو برو زیر تاپم و با بدنم بازی میکرد منم لبمو گزاشتم رو لبش واسه اینکه راحت باشه دستنو اوردم بالا که تاپمو در بیاره اونم معطل نکرد.
بعدشم سوتینمو در اورد میدونستم سینه هامو خیلی دوس داره خودمم یا خوردن سینه هام حالم عوض میشد نوک سینه هامو میمکید و با دستاش از بغل نوازش میداد دیگه آه میکشیدم دستشو برد طرف شلوارم و دکمه هاشو بارز کرد همونجوری دستشو کرد تو شورتمو کسمو نوازش داد اینقدر خیس بودم صدای انگشتش میومد پاهامو اوردم بالا و شلوار و شورتمو خودم از پام در اوردم رویا هم سریع لخت شد سرشو اورد لای پام و زبونشو میکشید لای کسم ،دستامو گزاشتم رو سرشو فشار دادم رو کسم اونم برام کم نزاشت هم لیس میزد هم با دستش بالای کسمو میمالید چوچولم سفت شده بود صدای آهم بلند شده بود اینقدر لیس زد که با لرز و جیغ ارضا شدم.
همونجوری بیحال افتاده بودیم رو مبل که مریم جون اومد و با شوخی گفت تنها تنها خوردید؟من گفتمنه واسه شمام گزاشتیم،مریم جون گفت من سهممو میدم به مهمونامون! وقتی تعجب مارو دید گفت مرجان غروب میاد که موهاشو رنگ کنه بهارم گفته باهاش میاد الان بهش میگم سحرم هست،تلفن زد و گفت از پشت تلفن جیغ بهار رو شنیدم،انگار اونم اندازه من خوشحال بود.
من و رویا لباس پوشیدیم با مریم جون یه چایی بخوریم که مریم جون شروع کرد به صحبت کردن درباره مرجان.
مرجان ۳۷ سالش بود ۱۰ سال پیش از شوهرش جدا شده بود منم دوست نداشتم علتشو بپرسم.
بعد از طلاقش رفته دبی یه مدت از اونجا هم رفته تایلند الان ۴ ساله برگشته وقبل از این سالن توی خونه خودش ماساژ میداده.
مریم جون اینم گفت که مرجان مشتری مرد هم داره با هاشون سکس هم میکنه ولی مردها فقط میرن خونش و یه چنتا مشتری خاص و دائمی هستن.
مریم جون گفت با مرجان از قدیم دوست بوده ،
و مرجان رو خوب میشناسه البته با این که بابای رویا فوت شده بود و مریم جون آزاد بوده ولی فقط دو بار با مرجان برنامه سکس رفته بود که اونم تو دبی بوده و دیگه هیچوقت سکس با مرد نداشته اون دوبارم فقط به خاطر مرجان بوده.
بهارهم از سه سال قبلش اومده پیش مرجان ولی فقط لز میکنه و سکس با مرد نداره.
با این تعریفا من هم شناخت زیادی نسبت به مرجان و بهار پیدا کردم.

2 ❤️

2016-12-21 11:39:08 +0330 +0330
نقل از: shima-slut خوب بود ?

?

0 ❤️

2016-12-25 19:08:28 +0330 +0330

بازم عالی بود منتظره قسمت بعدیش هستم

0 ❤️

2016-12-27 14:32:02 +0330 +0330

باز هم نمیتونم قسمت جدید رو آپ کنم نمیدونم چرا

0 ❤️

2016-12-27 14:38:02 +0330 +0330

خوش به حالتون خیلی قشنگ بود

0 ❤️

2016-12-28 07:50:05 +0330 +0330

قسمت ۷

نزدیکای غروب بود که مرجان و بهار اومدن یکم نشستیم صحبت کردیم بعد مریم جون مرجانو برد که موهاشو رنگ بزاره.
منو رویا و بهار نشستیم و صحبت میکردیم که بهار گفت سحر جون پادردت بهتره؟ منم ازش تشکر کردم که رویا به شوخی گفت پاش بهتره ولی کونش میخاره و با هم زدیم زیر خنده بهارم گفت من فقط اومدم خارششو خوب کنم و دستشو گزاشت لای پای من منم قشنگ پامو باز کردم یکم لای مامو کسمو مالید منم صورتمو بهش نزدیک کردمو لباشو خوردم رویا اومد کنارمو از روی تاپ سینه هامو گرفت از عصر دیگه سوتین نبسته بودم چون میخواستم اماده باشم.
رویا تاپمو در اورد دستای بهارو روی سینه هام حس کردم تو همون حال رویا شلوارکمو با شورتم با هم در اورد انقدر خیس کرده بودم که شورتم خیس شده بود.
بهار اومد جلوم نشست و سرشو اورد جلوی کسم با دستاش لای کسمو باز کرد و زبونشو رسوند بهش، وایییییی یه اهی کشیدم و دستامو بردم لای موهای بهار رویا پشت مبل وایساده بود و از بالای سرم سینه هامو گرفته بود میمالید.
تو اوج بودم فقط میگفتم لیس بزن آه بهار لیس بزن.
رویا اومد کنار بهار بلندش کرد لباسشو در اورد من همونجوری داشتم کس خیسمو که از ترسح خودم و دهن بهار پر آب بود میمالیدم بهار که لخت شد دوباره اومد رو کسم و جلوم دولا شده بود‌‌،رویا رفت پشت بهارو شروع کرد به خوردن بهار از تکونای بهار معلوم بود رویا داره خوب میخوره براش،یکم بعد بهار گفت میخوام ببینم مریم چکار کرده بود باهات که نمیتونستی راه بری، منم بلند شدم روی مبل برعکس نشستم و با دستم تکی۶ گاه مبل و گرفتم و کونمو دادم بالا ، بهار با دستاش چنتا ضربه اروم زد رو کونم و به رویا گفت حیف این کون نبود مامانت جرش داد؟ بعد لای کونمو باز کرد و زبونشو گزاشت رو سوراخ کونم انقدر لیس زد که داغ شده بود زبونش سفت بود احساس میکردم کونم داره باز میشه اونم متوجه شد و با انگشتش شروع کرد مالیدن بعد اروم انگشتشو کرد تو واییییی چه خوب بود گرم بود منم همراهی میکردم و کونمو میگردوندم دور انگشتش رویا هم هر کاری بهار با من میکرد روی بهار پیاده میکرد یکم که گزشت منو رویا جامونو عوض کردیم بازم بهار بین ما بود من همونجوری که بهار دولا شده بود از پشت کسشو مالیدم سرمو بردم از زیر لیس میزدم رو کسش تا رو کون کوچیکش وای چقدر خیس بود، انگشتمو کردم تو کس خیسش و از پشت سوراخ کونشو لیس میزدم کس تنگی داشت انگشتم حس میکرد بعدش با دوتا انگشت کردم تو کوسش یه اه کشید و از رویا جدا شد صاف نشسته بود رو زانوش از پشت گردنشو میخوردم و همونجوری اینقدر دستمو تو کسش تکون دادم که با جیغ ارضا شد خیلی لذت داشت رویا اومد کنارمو گفت کار خودتو کردی؟ خیالت راحت شد منم که تو اوج لذت بودم با تکون دادن سرم تائید کردم هر سه تامون ولو شدیم رو مبل حتی حال نداشتیم لباس بپوشیم.
مریم جون و مرجان که اومدن مارو اونجوری دیدن زدن زیر خنده مرجان موهاشو شرابی کرده بود گفت فقط به خاطر یکی از مشتریای خوبش این رنگو گزاشته و میدونست که زیاد این رنگ نمیمونه.
مرجان اومد کنار منو لبشو گزاشت رو لبم همونجوری کنارم نشسته بود دستشو گزاشت رو کسم و میمالید دستش خیسه خیس شده بود برد زیر کونم منم یکم خودمو دادم بالا از خیسی انگشتش استفاده کرد و انگشتشو کرد تو کونم من انقدر خسته بودم که قشنگ نشستم رو دستش کونم کف دستش بود و انگشتشو تکون میداد رو کرد به مریم جون و گفت یادت نره چی گفتم این کونو همینجوری بیار دوباره جرش ندی که چیزی به من نرسه،بعدشم انگشتشو در اورد و منو بوسید و رفت پیش جریم جون و لختش کرد اوردش جلول ما خوابوندش رو کرد به منو گفت جریمه های مریم چطور بود منم گفتم خوب بود ولی درد داشت ، گفت انتقامتو میگیرم رفت لای پای مریم جونو کسشو کزاشت دهنش مریم جون به کمر خوابیده بود و پاهاشد اورده بود بال با دستش سر مرجانو فشار میداد رو کسش، آه میکشید و تکون میخورد ، مرجان سرشو از رو کس مریم جون برداشت و با یه انگشت کرد تو کس خیس مریم جون که ناله های شهوتناک مریم جون بلند شد مرجان انگشتشو در اورد کرد تو دهن من منم انگشتشو میمکیدم بعد دوتا انگشتشو کرد تو دهنم منم خیسش کردم مرین جون خودش کسشو میمالید و به من نگاه میکرد که نگاه پر از شهوتش منو داغتر میکرد حالا دوانگشتی کرد تو کس مریم جون و محکم تکون میداد و میچرخوند داد مریم جون در اومده بود صدای ناله های شهوتش خونه رو پر کرده بود مرجان دستشو در اورد گزاشت تو دهن رویا اونم همونجوری انگشتای مرجانو میمکید مرجان حالا با سه تا انگشت میکرد تو کس مریم جون و دیگه از صدای مریم جون ما هممون داغ کرده بودیم من اومدم کنارشو سرمو اوردم جلو لب میگرفتم ازش مرجان دستشو در اورد خیسه خیس بود گزاشت تو دهن بهار منم دستمو رسوندم به کس مریم جون دوتا انگشت کردم توش چرخوندم خیس که شد در اوردم گزاشتم تو دهنم خوشمزه ترین نوشیدنی بود بهار داشت انگشتای مرجانو میمکید من بازم دوتا انگشتمو کردم تو کس مریم جون چرخوندم در اوردم گزاشتم بیت لب خودم و مریم جون دوتایی موخوردیم مرجان اومد چهارتا انگشتشو جمع کرد و کرد تو کس مریم جون انقدر تکون داد که مریم جون چنتا جیغ زد و تکون شدید خورد و ارضا شد مرجان بلند شد من اومدم با زبونم کسشو نوازش کردم و تمام خیسیاشو لیس میزدم انقدر کسشو میک زدم که دیگه خسته شدیم.
جرجان به شوخی گفت اینم تلافی اون کونی که از تو پاره کرده بود مریم جونم گفت بله تلافی منم فردا سر خودت در میاد وقتی دونفر دارن کس و کونتو جر میدن هممون زدیم زیر خنده .
جالب این بود که ما چهار نفر لخت بودیدم ولی مرجلن لباس داشت.
پاشدیم لیاسامونو پوشیدیمو شام خوردیم بعد از شام با بهار و مرجان خدافظی کردیم و قرار شد جمعه بریم خونه مرجان واسه ماساژ مخصوصش .

1 ❤️

2016-12-29 05:50:03 +0330 +0330

خوب بود قشنگ نوشتی اب کس من که راه افتاد اما یه پیشنهاد میشه هی نگی مریم جون اخه 20نا هی پشت هم نوشتی

0 ❤️

2016-12-29 18:25:04 +0330 +0330

بازم عالی بود…مرسی

0 ❤️

2017-01-06 13:27:33 +0330 +0330

من شب موندم خونه مریم جون و توی تخت سه نفری کنار هم خوابیدیم یکی از لذتبخشترین خوابهام بود .

صبح با رو یا رفتیم کلاس و من برگشتم خونه مامانم گفت شب تو هم بیا خونه مینا واسه مراسم خواستگاری.
غروب مهدی و بابام اومدن زود شام رو خوردیم و با دسته گل و شیرینی رفتیم خونه مینا.
صحبت زیادی لازم نبود چون ظاهرا هر دو خانواده میدونستن که مهدی و رویا با هم دوستن زودی قرارا گزاشته شد و یکماه دیگه عقد کنون بود.
من هم خوشحال بودم هم ناراحت .خوشحال واسه مهدی و مینا و ناراحت از دلهره اینکه من اصلا علاقه ای به رابطه با جنس مخالفم نداشتم.
مینا اونشب خیلی با من گرم گرفت و قرار شد بیشتر بریم استخر اتفاقا سراغ رویا و مامانشم گرفت چون بیشتر مارو با هم دیده بود.
منم بهش گفتم که زودتر خبر رسوندم بهشون و اونا هم خیلی خوشحال شدن.
از اینکه مینا میوند تو خانواده خیلی خوشحال بودم اونم معلوم بود خوشحاله.
شب که برگشتیم خونه به رویا زنگ زدم و کل ماجرا رو تعریف کردم البته از اولشم معلوم بود که خواستگاری نمایشیه و اونا همدیگه رو میخواستن.
چهار شنبه شب رویا بهم گفت که فردا از صبح بیا که هم بریم چنتا تیکه لباس بخریم هم بریم سینما شب هم که طبق معمول میموندم خونشون.
صبح رفتیم خرید رویا یه شلوار جین گرفت با دوتا تاپ خوشگل یه ست فانتزی سرمه ای و یه بیکینی فسفری هم گرفت و گفت این مخصوص فردا تو هم همین رنگو بخر با هم ست باشیم منم که عشقم بود و رویا نه نیوردم دوتا مون بیکینی رنگ هم خریدیم.به پیشنهاد من دوتا هم شورت لی که خیلی کوتاه بود خریدیم که فقط نصف باسنمونو میپوشوند و خیلی خوشفرم میشد.
بعد از نهار هم رفتیم سینما و نزدیکای غروب برگشتیم خونه ، مریم جون هم خونه بود و شام اماده کرده بود ما گفتیم میخوایم بریم حموم که قرار شد سه نفری بریم.
منو رویا همونجا لخت شدیم و رفتیم به طرف حموم یکم همو بغل کردیم و بوسیدیم که مریم جون هم اومد رویا گفت مامان مارو بشوره مریم جونم قبول کرد رویا رفت زیر دوش خودشو خیس کرد اومد رو سکو نشست مریم جون شامپو زد رو موهای رویا بعد شامپو بدن ریخت رو سینه هاش و شروع کرد به مالیدن آه رویا در اومده بود مریم جون دستشوبرد لای پای رویا و همینجوری میکشید رو کس رویا بعدشم دستشو کرد زیر رویا اونم کونشو اورد بالا و مریم جون ادامه داد کارشو من تو حال خودم نبودم دستمو گزاشته بودن رو کسمو میمالیدم یکم که گزشت دیدم تکون خوردنای رویا زید شده اونم به خاطر این بود که مریم جون انگشتشو کرده بود تو کون رویا اونم رو انگشت مامانش بالا پائین میشد و فقط ناله های شهوت انگیز میزد ، منم رفتم کنارشد با دستم سرشو اروم به طرف خودم و ازس لب میگرفتم ، مریم جون گفت تو هم برو خیس کن خودتو که بشورمت من رفتم زیر دوش ، مریم جون رویا رو خوب شست و فرستادش زیر دوش ما همو بغل کرده بودیم من کف رو از بدن رویا شستم چون خودش بی حس شده بود مریم جون امد پشتم از زیر دوش اومدم کنار شامپو زد برام و همونجوری که وایساده بودم از پشت سرم سینه هامو شامپو میزد و میمالید خودشو از پشت چسبونده بود بهم و من گرمی و نرنی سینه های نازشو رو کمرم حس میکردم کونمو داد عقب که هم باز شه هم کس مریم جون رو حسش کنم .
مریم جون دستاشو از سینه هام جدا کرد و اورد لای پام از جلو رو کسم میکشید از پشت لای کونم من دیگه کاملا دولا شده بودم همونجوری که داشت میمالید انگشتشو کرد تو کونم من دقیفا جلوی رویا بودم که رو سکو نشسته بود،رویا فهمید که انگشت مامانش تو کونمه از تکونی که میخوزدم اونم ازم لب گرفت و پاهاشو باز کرد منو هرایت کرد طرف کسش ، منم که دیگه تو اوج بودم لیس زدنو شروع کردم.
از پشت هم کونموتکون میدادم باعث شد مریم جون دوتا انگشتشو بکنه تو کونم من فقط دهنمو گزاشته بودم رو کس رویا و لیس نیزدم و ناله های جفتمون رو هوا بود.
انقدر چوچول رویا رو مکیدم که باد کرده بوده قرمز شده بود.
به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونم حس میکردم از رو یا جدا شدم وایسادم کونمو دادم عقب واسه مریم جون و با دستان کونمو باز کردم مریم جون انقدر تکوناشو تند و محکم کرد که من ناله هام شبیه داد شده بود رویا بلند شد سینه هامو میمالید با یدستشم بالای کسمو منم با چنتا جیغ و لرزیدن ارضا شدم همونجوری بیحال رو سکو نشستم مریم جون شلنگ دوش رو اورد همونجا روی سکو کف رو از بدن من شست رویا هم کمکش میکرد .
ما با اینکه بیحال بودیم به مریم جون گفتیم که میخوایم بشوریمت اون دید خیلی بیحالیم قبول نکرد همونجا خودشو شست و رفتیم بیرون از حموم.
خودمونو خشک کردیم و لباسایی که برای فردا گرفته بودیم تنمون کردیم که مریم جون ببینه.
اونم خیلی خوشش اومده بود.
من و رویا هنوز به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونمون داشتیم که مریم جون یه کرم آلوورا ریخت رو سوراخ کونمون و با انگشتش فشار داد تو کونمون بعد ما همونجوری لخت رو شکممون خوابیدیم کرمه اثر کرد و دیگه سوزش نداشتیم رفتیم کونمو شستیمو لباس پوشیدیم و شام خوشمزه مریم جون رو خوردیم.
اخر شبم یه سی دی گزاشتیم و سه تایی رقصیدیم.
موقع خوابیدنم کنار هم خوابیدیم تا صبح.

2 ❤️

2017-01-06 13:39:47 +0330 +0330
نقل از: sahar.raz1990 من شب موندم خونه مریم جون و توی تخت سه نفری کنار هم خوابیدیم یکی از لذتبخشترین خوابهام بود .

صبح با رو یا رفتیم کلاس و من برگشتم خونه مامانم گفت شب تو هم بیا خونه مینا واسه مراسم خواستگاری.
غروب مهدی و بابام اومدن زود شام رو خوردیم و با دسته گل و شیرینی رفتیم خونه مینا.
صحبت زیادی لازم نبود چون ظاهرا هر دو خانواده میدونستن که مهدی و رویا با هم دوستن زودی قرارا گزاشته شد و یکماه دیگه عقد کنون بود.
من هم خوشحال بودم هم ناراحت .خوشحال واسه مهدی و مینا و ناراحت از دلهره اینکه من اصلا علاقه ای به رابطه با جنس مخالفم نداشتم.
مینا اونشب خیلی با من گرم گرفت و قرار شد بیشتر بریم استخر اتفاقا سراغ رویا و مامانشم گرفت چون بیشتر مارو با هم دیده بود.
منم بهش گفتم که زودتر خبر رسوندم بهشون و اونا هم خیلی خوشحال شدن.
از اینکه مینا میوند تو خانواده خیلی خوشحال بودم اونم معلوم بود خوشحاله.
شب که برگشتیم خونه به رویا زنگ زدم و کل ماجرا رو تعریف کردم البته از اولشم معلوم بود که خواستگاری نمایشیه و اونا همدیگه رو میخواستن.
چهار شنبه شب رویا بهم گفت که فردا از صبح بیا که هم بریم چنتا تیکه لباس بخریم هم بریم سینما شب هم که طبق معمول میموندم خونشون.
صبح رفتیم خرید رویا یه شلوار جین گرفت با دوتا تاپ خوشگل یه ست فانتزی سرمه ای و یه بیکینی فسفری هم گرفت و گفت این مخصوص فردا تو هم همین رنگو بخر با هم ست باشیم منم که عشقم بود و رویا نه نیوردم دوتا مون بیکینی رنگ هم خریدیم.به پیشنهاد من دوتا هم شورت لی که خیلی کوتاه بود خریدیم که فقط نصف باسنمونو میپوشوند و خیلی خوشفرم میشد.
بعد از نهار هم رفتیم سینما و نزدیکای غروب برگشتیم خونه ، مریم جون هم خونه بود و شام اماده کرده بود ما گفتیم میخوایم بریم حموم که قرار شد سه نفری بریم.
منو رویا همونجا لخت شدیم و رفتیم به طرف حموم یکم همو بغل کردیم و بوسیدیم که مریم جون هم اومد رویا گفت مامان مارو بشوره مریم جونم قبول کرد رویا رفت زیر دوش خودشو خیس کرد اومد رو سکو نشست مریم جون شامپو زد رو موهای رویا بعد شامپو بدن ریخت رو سینه هاش و شروع کرد به مالیدن آه رویا در اومده بود مریم جون دستشوبرد لای پای رویا و همینجوری میکشید رو کس رویا بعدشم دستشو کرد زیر رویا اونم کونشو اورد بالا و مریم جون ادامه داد کارشو من تو حال خودم نبودم دستمو گزاشته بودن رو کسمو میمالیدم یکم که گزشت دیدم تکون خوردنای رویا زید شده اونم به خاطر این بود که مریم جون انگشتشو کرده بود تو کون رویا اونم رو انگشت مامانش بالا پائین میشد و فقط ناله های شهوت انگیز میزد ، منم رفتم کنارشد با دستم سرشو اروم به طرف خودم و ازس لب میگرفتم ، مریم جون گفت تو هم برو خیس کن خودتو که بشورمت من رفتم زیر دوش ، مریم جون رویا رو خوب شست و فرستادش زیر دوش ما همو بغل کرده بودیم من کف رو از بدن رویا شستم چون خودش بی حس شده بود مریم جون امد پشتم از زیر دوش اومدم کنار شامپو زد برام و همونجوری که وایساده بودم از پشت سرم سینه هامو شامپو میزد و میمالید خودشو از پشت چسبونده بود بهم و من گرمی و نرنی سینه های نازشو رو کمرم حس میکردم کونمو داد عقب که هم باز شه هم کس مریم جون رو حسش کنم .
مریم جون دستاشو از سینه هام جدا کرد و اورد لای پام از جلو رو کسم میکشید از پشت لای کونم من دیگه کاملا دولا شده بودم همونجوری که داشت میمالید انگشتشو کرد تو کونم من دقیفا جلوی رویا بودم که رو سکو نشسته بود،رویا فهمید که انگشت مامانش تو کونمه از تکونی که میخوزدم اونم ازم لب گرفت و پاهاشو باز کرد منو هرایت کرد طرف کسش ، منم که دیگه تو اوج بودم لیس زدنو شروع کردم.
از پشت هم کونموتکون میدادم باعث شد مریم جون دوتا انگشتشو بکنه تو کونم من فقط دهنمو گزاشته بودم رو کس رویا و لیس نیزدم و ناله های جفتمون رو هوا بود.
انقدر چوچول رویا رو مکیدم که باد کرده بوده قرمز شده بود.
به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونم حس میکردم از رو یا جدا شدم وایسادم کونمو دادم عقب واسه مریم جون و با دستان کونمو باز کردم مریم جون انقدر تکوناشو تند و محکم کرد که من ناله هام شبیه داد شده بود رویا بلند شد سینه هامو میمالید با یدستشم بالای کسمو منم با چنتا جیغ و لرزیدن ارضا شدم همونجوری بیحال رو سکو نشستم مریم جون شلنگ دوش رو اورد همونجا روی سکو کف رو از بدن من شست رویا هم کمکش میکرد .
ما با اینکه بیحال بودیم به مریم جون گفتیم که میخوایم بشوریمت اون دید خیلی بیحالیم قبول نکرد همونجا خودشو شست و رفتیم بیرون از حموم.
خودمونو خشک کردیم و لباسایی که برای فردا گرفته بودیم تنمون کردیم که مریم جون ببینه.
اونم خیلی خوشش اومده بود.
من و رویا هنوز به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونمون داشتیم که مریم جون یه کرم آلوورا ریخت رو سوراخ کونمون و با انگشتش فشار داد تو کونمون بعد ما همونجوری لخت رو شکممون خوابیدیم کرمه اثر کرد و دیگه سوزش نداشتیم رفتیم کونمو شستیمو لباس پوشیدیم و شام خوشمزه مریم جون رو خوردیم.
اخر شبم یه سی دی گزاشتیم و سه تایی رقصیدیم.
موقع خوابیدنم کنار هم خوابیدیم تا صبح.

مرسی بازم عالی بود ?

0 ❤️

2017-01-07 15:54:18 +0330 +0330
نقل از: Endlast
نقل از: sahar.raz1990 من شب موندم خونه مریم جون و توی تخت سه نفری کنار هم خوابیدیم یکی از لذتبخشترین خوابهام بود .

صبح با رو یا رفتیم کلاس و من برگشتم خونه مامانم گفت شب تو هم بیا خونه مینا واسه مراسم خواستگاری.
غروب مهدی و بابام اومدن زود شام رو خوردیم و با دسته گل و شیرینی رفتیم خونه مینا.
صحبت زیادی لازم نبود چون ظاهرا هر دو خانواده میدونستن که مهدی و رویا با هم دوستن زودی قرارا گزاشته شد و یکماه دیگه عقد کنون بود.
من هم خوشحال بودم هم ناراحت .خوشحال واسه مهدی و مینا و ناراحت از دلهره اینکه من اصلا علاقه ای به رابطه با جنس مخالفم نداشتم.
مینا اونشب خیلی با من گرم گرفت و قرار شد بیشتر بریم استخر اتفاقا سراغ رویا و مامانشم گرفت چون بیشتر مارو با هم دیده بود.
منم بهش گفتم که زودتر خبر رسوندم بهشون و اونا هم خیلی خوشحال شدن.
از اینکه مینا میوند تو خانواده خیلی خوشحال بودم اونم معلوم بود خوشحاله.
شب که برگشتیم خونه به رویا زنگ زدم و کل ماجرا رو تعریف کردم البته از اولشم معلوم بود که خواستگاری نمایشیه و اونا همدیگه رو میخواستن.
چهار شنبه شب رویا بهم گفت که فردا از صبح بیا که هم بریم چنتا تیکه لباس بخریم هم بریم سینما شب هم که طبق معمول میموندم خونشون.
صبح رفتیم خرید رویا یه شلوار جین گرفت با دوتا تاپ خوشگل یه ست فانتزی سرمه ای و یه بیکینی فسفری هم گرفت و گفت این مخصوص فردا تو هم همین رنگو بخر با هم ست باشیم منم که عشقم بود و رویا نه نیوردم دوتا مون بیکینی رنگ هم خریدیم.به پیشنهاد من دوتا هم شورت لی که خیلی کوتاه بود خریدیم که فقط نصف باسنمونو میپوشوند و خیلی خوشفرم میشد.
بعد از نهار هم رفتیم سینما و نزدیکای غروب برگشتیم خونه ، مریم جون هم خونه بود و شام اماده کرده بود ما گفتیم میخوایم بریم حموم که قرار شد سه نفری بریم.
منو رویا همونجا لخت شدیم و رفتیم به طرف حموم یکم همو بغل کردیم و بوسیدیم که مریم جون هم اومد رویا گفت مامان مارو بشوره مریم جونم قبول کرد رویا رفت زیر دوش خودشو خیس کرد اومد رو سکو نشست مریم جون شامپو زد رو موهای رویا بعد شامپو بدن ریخت رو سینه هاش و شروع کرد به مالیدن آه رویا در اومده بود مریم جون دستشوبرد لای پای رویا و همینجوری میکشید رو کس رویا بعدشم دستشو کرد زیر رویا اونم کونشو اورد بالا و مریم جون ادامه داد کارشو من تو حال خودم نبودم دستمو گزاشته بودن رو کسمو میمالیدم یکم که گزشت دیدم تکون خوردنای رویا زید شده اونم به خاطر این بود که مریم جون انگشتشو کرده بود تو کون رویا اونم رو انگشت مامانش بالا پائین میشد و فقط ناله های شهوت انگیز میزد ، منم رفتم کنارشد با دستم سرشو اروم به طرف خودم و ازس لب میگرفتم ، مریم جون گفت تو هم برو خیس کن خودتو که بشورمت من رفتم زیر دوش ، مریم جون رویا رو خوب شست و فرستادش زیر دوش ما همو بغل کرده بودیم من کف رو از بدن رویا شستم چون خودش بی حس شده بود مریم جون امد پشتم از زیر دوش اومدم کنار شامپو زد برام و همونجوری که وایساده بودم از پشت سرم سینه هامو شامپو میزد و میمالید خودشو از پشت چسبونده بود بهم و من گرمی و نرنی سینه های نازشو رو کمرم حس میکردم کونمو داد عقب که هم باز شه هم کس مریم جون رو حسش کنم .
مریم جون دستاشو از سینه هام جدا کرد و اورد لای پام از جلو رو کسم میکشید از پشت لای کونم من دیگه کاملا دولا شده بودم همونجوری که داشت میمالید انگشتشو کرد تو کونم من دقیفا جلوی رویا بودم که رو سکو نشسته بود،رویا فهمید که انگشت مامانش تو کونمه از تکونی که میخوزدم اونم ازم لب گرفت و پاهاشو باز کرد منو هرایت کرد طرف کسش ، منم که دیگه تو اوج بودم لیس زدنو شروع کردم.
از پشت هم کونموتکون میدادم باعث شد مریم جون دوتا انگشتشو بکنه تو کونم من فقط دهنمو گزاشته بودم رو کس رویا و لیس نیزدم و ناله های جفتمون رو هوا بود.
انقدر چوچول رویا رو مکیدم که باد کرده بوده قرمز شده بود.
به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونم حس میکردم از رو یا جدا شدم وایسادم کونمو دادم عقب واسه مریم جون و با دستان کونمو باز کردم مریم جون انقدر تکوناشو تند و محکم کرد که من ناله هام شبیه داد شده بود رویا بلند شد سینه هامو میمالید با یدستشم بالای کسمو منم با چنتا جیغ و لرزیدن ارضا شدم همونجوری بیحال رو سکو نشستم مریم جون شلنگ دوش رو اورد همونجا روی سکو کف رو از بدن من شست رویا هم کمکش میکرد .
ما با اینکه بیحال بودیم به مریم جون گفتیم که میخوایم بشوریمت اون دید خیلی بیحالیم قبول نکرد همونجا خودشو شست و رفتیم بیرون از حموم.
خودمونو خشک کردیم و لباسایی که برای فردا گرفته بودیم تنمون کردیم که مریم جون ببینه.
اونم خیلی خوشش اومده بود.
من و رویا هنوز به خاطر شامپو بدن یه احساس سوزش توی کونمون داشتیم که مریم جون یه کرم آلوورا ریخت رو سوراخ کونمون و با انگشتش فشار داد تو کونمون بعد ما همونجوری لخت رو شکممون خوابیدیم کرمه اثر کرد و دیگه سوزش نداشتیم رفتیم کونمو شستیمو لباس پوشیدیم و شام خوشمزه مریم جون رو خوردیم.
اخر شبم یه سی دی گزاشتیم و سه تایی رقصیدیم.
موقع خوابیدنم کنار هم خوابیدیم تا صبح.

مرسی بازم عالی بود ?

ممنونم دوست خوبم

0 ❤️

2017-01-07 16:05:35 +0330 +0330

خوبه داستانت قشنگه بنویس ببینیم اخرش چی میشه

0 ❤️

2017-01-09 01:38:45 +0330 +0330

?
ایول
حال کردم واقعا
خیلی وقت بود که با داستان تحریک نشده بودم
دمت گرم

0 ❤️

2017-01-23 10:56:43 +0330 +0330

صبح بعد از خوردن صبحانه راه افتادیم سمت خونه مرجان.
به پیشنهاد رویا من و رویا فقط بیکینی پوشیدیم با یه ساپورت نازک و مانتو مریم جونم مانتو و دامن چون میتونستیم با ماشین بریم تو خونه مرجان.
درامدش خوب بود و به خودش میرسید همش مسافرت بود میرفت دبی ،ترکیه،تایلند .

نزدیک خونه که شدیم زنگ زدیم براش و در رو باز کرد ما با ماشین رفتیم تو حیاط .
بهار و مرجان اومدن استقبالمون.
همدیگه رو بغل کردیم و بعد از چنتا بوس رفتیم تو خونه .
خونه که نه قصر بود دوتا اطاق طبقه پایین داشت با یه سالن دوبلکس که سه تا اطاق بالا بود.
هر طبقه حمام داشت و دسشویی تو دوتا اطاق پایین هم حمام داشت و جکوزی .

ما تا رسیدیم تو مانتو هامونو در اوردیم اونا هم که دیدن ما اماده اومدیم مرجان گفت اول بریم جکوزی .
من و رویا بدون معطلی لخت شدیم رفتیم نشستیم تو آب گرم جکوزی از پشت اب میخورد به کمرمون و پشت پاهامون .
بعد از ما بهار اومد و بعدشم مرجان و مریم .
هممون دور هم نشستیم ولی من و رویا طاغت گرمی اب رو نداشتیم بلند شدیم اومدیم بیرون .
خودمونو خشک کردیم خواستیم بیکینی هامونو ببندیم که مریم جون گفت لازم نیست ولی مرجان گفت بزار حالا تنشون کنن باز درمیارن اینا خوشگلترشون کرده .
بعدش اونم اومد بیرون و ما رو به سمت اطاق بغل هدایت کرد که یه تخت بزرگ توش بود.
مرجان گفت این اطاق مخصوص پذیراییه و ما منظورشو فهمیدیم .
پس رو همین تخت با مشتریای مخصوصش که کمتر از ۱۰ نفرن سکس میکنه .
به ما گفت بریم روی تخت خودشم بندای بیکینی هامون رو باز کرد و ما لخت رفتیم روی تخت نشستیم کنار تخت.
خودشم لخت شد اومد جلوی من و از من لب گرفت و سینه هامو میمالید منم سینه هاشو مالیدم چون جلوم دولا شده بود دستمو بردم لای پاشو شروع کردم کسشو نوازش کردن.
جفتمون خیس بودیم انگار رویا هم دست کمی از ما نداشت جون داشت کسشو میمالید و لبشو گاز میگرفت.
مرجان خودشو کشید طرف رویا و لب رویا رو میخورد و کسشو میمالید من همونجوری دستم لای کس مرجان بود که مریم جون و بهار اومدن تو اطاق.
اونا هم لخت اومده بودن ،بهار اومد کنار تخت منم بلند سدم رفتم تو بغلش و از هم لب میگرفتیم وایییی چقدر این لب خوردنی بود داشت سینه هامو میمالید مریم جون رفت پشتشو از پشت چسبید به بهار یکم من و بهار گردن همو خوردیم و منم سینه های سفت بهارو گرفتم ، بهار از من یکم فاصله گرفته بود من حالا دستای مریم جونو رو کس بهار میدیدم که داشت اونو به سمت خودش میکشید.
مرجان به منم گفت بیام روی تخت.
بهمون گفت پشتمونو بکنیم بهش و خودش بلند شد رفت از کشوی میز آرایشش روغن و چنتا دیلدو اورد.
وای چی میدیدم انواع دیلدو و وسایلی که رنگارنگ بودن.
من که چشمام چارتا شده بود متعجب نگاه میکردم رویا ولی انگار قبل دیده بود بهم گفت همه اینا رو امتحان میکنیم امروز .
من رو شکمم خوابیدم مرجان هم اومد روی پام نشست کس خیسشو حس میکردم ،از اون روغن یکم ریخت لای کونم .بهار هم از مریم جدا شده بود اومد نشست رو پای رویا و از همون روغن ریخت رو کون رویا،من و رویا کنار هم خوابیده بودیم به هم نگاه کردیم و بوس میفرستادیم واسه هم.
مرجان انگشتشو مالید در سوراخمو اروووم آروووو کرد توی کونم ناله های شهوت من بلند شده بود که از ناله های رویا فهمیدم بهار هم انگشتشو کرده تو کون رویا.
یخورده گذشت بهار و مرجان جاشونو عوض کردن و مرجان به مریم جون گفت مرسی که امادشون کردی خبر نداشت ما هم خودمونو اماده کرده بودیم.
بهار که نشست رو پام کمرمو مالید و کم کم سر خورد رو بدنمو خوابید روم از بس سبک وزن بود اذیت نشدم بعدشم خودشو میکوبید به باسنمو سینه هاش از پشت رو کمرم فشار میداد تازه فهمیدم مریم جون اونروز چه لذتی برده زیر بهار.
مریم جونم اومد جلوی من نشست و ماهاشو باز کرد منم کسشو میخوردم براش خیس بود و پر از آب بهار دستشو اورده بود زیر شونه منو خودشو روی من تکون میداد.
نگاه کردم دیدم رویا سرشو گزاشته رو تخت و کونشو داده بالا مرجان داره انگشتشو تو کونش میچرخونه هممون آه و اوهمون بلند شده بود مرجان یکی از اون دیلدو هو برداشت و اومد کنار ما بههر از روی من بلند شد رفت یکی دیگشونو برداشت.
اوردن جلوی ما و گزاشتن تو دهنمون .
یه حالت لاستیکی و نرم با رگهای برجسته داشت ازاز اون خیارا کوچیکتر بود بعد مرجان اومد پشتم من سرمو همونجوری گزاشتم رو کس مریم جون مرجان هم با دستاش کونمو اورد بالا من حالا روی زانو بودم سرم پایین بود و کونم رو قشنگ دادم بالا .
مرجان یه ژل ریخت روی کونمو اون دیلدورو مالید لای کسم یکم من داشتم میلزیدم یعنی حتی اگه اونموقع نیکرد او کسم راضی بودم.
بعد اوردش بالا مالید رویگسوراخم و اروم فشار میداد بهار هم همینکارو برایررویا میکرد.
صدای آه منو رویا همه جارو پر کرده بود ناله میزدم نه از درد از شهوت.
یکم تکونش دهد و با فشار و آروووم همشو کرد تو کونم من فقط ناله میزدم دیگه نمیتونستم کس مریم جونو بلیسم.
درد تمام جونمو گرفته بود انگار اون تو باد کرده بود.
مرجان جاشو با بهار عوض کرد اونم فهمید یه کوچیکترشو اورد کرد اوی کونم.
همینجوری تکون داد ،من خیلی بهتر شده بودم دیگه ناله هام همش از شهوت بود.
دوباره سرمو رسوندم به کس خیس مریم جون زبونمو کردم تو کسش وایییی چه مزه خوبی اووووووووم زبونمو میچرخوندم .
بهار از کونم در اورد یکم لهی کسمو مالید خیس اب بود همینجوری ازم ترشح میومد دستش لیز میخورد زیر کسم مرجان هم اون دیلدو رو از کون رویا در اورد.
بلند شد از کشو دوتا وسیله در اورد که بهش میگفت گوی مقعدی پلاستیک فشرده کریستالی بود نوکش گرد و باریک بود به وسط که میرسید کلفت تر میشد یه میله کوچیک و یه دسته مثل دکمه داشت یکیشو داد به بهار یکیشم خودش اوردن گزاشتن تو دهن من و رویا .تمام دهنمو پر کرده بود با خودم میگفتم یعنی اینو قراره بکنه تو کونم وایییی نه …
آره قرار بود بره تو کونمون فکرشم درد اور بود با اون وضعی که دهنمو پر کرده بود مرجان اومد پشت من اونی که بهار خورده بود رو گزاشت رو سوراخ کونم یه کم ژل روون کننده زد و فشار داد اولش راحت رفت ولی وسطاش از درد داد کشیدم و رفتم جلو که مریم جون نگهم داشت بهار لای کونمو باز کرده بود و میمالید اشکم در اومده بود انقدر در داشت که داد میزدم ولی بالاخره تموم شو تا ته قشمت کلفتش تو کونم رفته بود و اون قسمت دکمه ایش بیرون بود فکر کردم تموم شده ولی نه آروم درش اورد بیرون اومدنش راحتتر بود دوباره کرد تو یه آخ گفتم دوباره رفته بود توش یکم چرخوندش دوباره اورد بیرون دیگه دردی حس نمیکردم چند بار همینجوری کرد بعد همونجوری که توس بود زد رو کونم گفت حالا پاشو وقتی بلند شدم نا نداشتم همونجوری نشستم حس کردم اون گوی تو کونم نشسته دست کشیدم رو کونم فقط اون قسمت دسته رو حس کردم بهار کمکم کرد از تخت اومدم پایین با همون گوی منو نشوند رو یه صندلی که کنار تخت بود.
مرجان رفت سراغ رویا مریم رفت جلو رویا و نگهش داشت و کمرشو میمالید .
بهار نشست جلومو سرشو گزاشت رو کس خیسم انقدر خوب لیس میکرد که من اصلا اون گوی رو که تو کونم بود فراموش کرده بودم ولی وقتی صدای هوار رویا رو شنیدم ناخودآگاه دردم گرفت مرجان همون کارو با رویا کرد و بعدشم اوردنش رو صندلی میز توالت نشوندنش رویا نمیتونست تکون بخوره بیحال شده بود.
دستشو گزاشت رو میز توالت و پاهاشو باز کرد منم دستمو رسوندم به کسش و مالیدم براش اونم خیس اب بود انگشتمو کردم لای کسشو با خیسیش چوچولشو میمالیدم.
بهار بلند شد رفت سراغ مریم جون شروع کرد کسشو لیس زدن اه و ناله شهوانی از مریم بلند شده بود.
مرجان اومد از توی کشو یه دیلدو برداشت که کمربند داشت اونو بست به خودش پشتشو کرد به من به من گفت سفت ببندمش منم کونشو بوسیدمو اونو براش بستم.
مرجان گفت حالا میخوام جبران اون دردی که هفته قبل داشتی رو بکنم مریم جونم گفت نخیرم جبران اون کیریه که دیشب کس و کونتو جر داده بهار سرشو اورد بالا گفت کیر نه دوتا کیر خورده خانم هممون زدیم زیر خنده دیگه درد نداشتم فقط هیجان داشتم.
مرجان رو کرد به من و رو یا و اون دیلدو که بسته بود بود رو اورد جلو من منم با دستم گرفتمش اون چسبوند به لبم که دهنمو باز کردم گزاشت تو دهنم لاستیکی و نرم بود خوب خوردم بعد رفت جلو رویا گفت خوب خیسش کن که قراره بره تو کس مامانت رویا هم اول لیسش زد بهد گزاشت تو دهنش مرجان سر ردیا رو گرفت و فشار میداد به طرف خودش رویا داشت خفه میشد مریم جون گفت چیه دیشب خفت کردن؟ مرجان از دهن رویا در اورد رفت جلو مریم جون که لبه تخت نشسته بود بهارم جلوی پای مریم جون نشسته بود اونو گزاشت تو دهنش یخورده ساک زد بعد بلند شد مرجان گفت برو مال خودتو ببند.
مرجان رفت جلو خودشو تنظیم کرد و با یه ضربه کل اون دیلدو رو کرد تو کس مریم جون.
مریم جون یه جیغ کشید و دستاشو اورد گزاشت رو کون مرجان اونم هی در میورد و میکرد تو،وقتی در نیورد ترشح کس مریم جون روش بود اورد گزاشت تو دهن من منم لیس میزدم و میمکیدم بعد دوباره رفت و کرد تو کس خیس و باز مریم جون ، بازم خیس که شد اورد گزاشت تو دهن رویا،اونم خوب میخورد.
بهار یدونه مثل همون که مرجان داشت بست به خودش و پشتشو کرد به من منم دستمو کشیدم لای کون کوچولوش و مالیدم بعدش براش بستم.
برگشت همونجوری گزاشت تو دهن من منم دستمو گزاشتم رو کونشو سرمو عقب جلو میکردم، بهار یه جوری آه میکشید انگار واقعا دارم براش ساک میزنم رویا هم داشت کسمو میمالید.
بعدشم رفت سراغ رویا که رویا گفت نکنه اینم باید واسه مامانم خیس کنم که مرجان گفت اره عزیزم اینو جوری خیس کن که کون مامانت درد نگیره .وای میخواستن دوطرفه مریم جونو بسازن بهار گفت این دیگه تلافی دیشب مرجانه.
رویا حسابی خوردش و لیسش زد.
مرجان از کس مریم جون کشید بیرونو رفت به کمر خوابید روی تخت مریم رفت نشست روسو اون دیلدو رو تنظیم کرد قشنگ نشست روش و شروع کرد بالا پایین کردن.بهار هم رفت جلو مریم جون و مال خودشو گزاشت تو دهن مریم جون، اونم دستاش رو بدن مرجان بود بهار سرشو فشار میداد به طرف خودش.
بعدش اومد پشت مریم جون و اونو دولت کرد رو مرجان جوری که کونش اومد بالا یکم ژل رخت روی دیلدو گزاشن در کون مریم جون با آرامش مالید در سوراخش همینجوری داشت میمالید که یهو کرد توش جیغ مریم جون در اومد مرجانم گفت حقته ببین اون دفه با سحر و رویا چکار کردی ؟ بهار گفت با منم کرد کونمو جر داد حالا نوبت خودشه، البته همه اینا رو به شوخی و خنده میگفتن و ما میخندیدیم.
بهار همینجوری تو کون مریم جون تکون میداد وتکوناشون تندتر میشد انقدر که مریم جون با چنتا جیغ ارضا شد و دیگه تکون نمیخورد ، بهار از تو کونش دراورد بلند شد.مزیم جون همونجوری افتاده بود رو مزجان و همدیگه زو میبوسیدن رویا رفت کنار مامانش وگودی کمرشو میمالید وقتی دولا بود من اون دسته دکمه ای شکل رو میدیدم که رو سوراخ کونشو پوشونده مثل یه نگین بود.
منم بلند شدم ولی راه رفتن با اوم چیزی که توکونم بود خیلی راحت نبود.
درد نداشتم ولی حس میکردم لای پامو پر کرده و گشاد گشاد راه میرفتم.
مریم جون خودشو از روی مرجان کشید کنار جفتشون خیس عرق بودن همونجوری خوابیدن رو تخت.
ماهم کنارشون دراز کشیدیم ولی دیگه ا ن گوی رو حس نمیکردم.
چند بار دست کشیدم لای پام و اون دکمه رو لمس کردم که بیرون سوراخ کونم مونده بود.
بهار هم اومد کنار ما و همدیگه رو نوازش میکردیم و میبوسیدیم.
بهار بهم گفت عصری اینو میبندم به تو که تو هم تجربه کنی منم با بوسیدن گونه هاش ازش تشکر کردم.

3 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «