خوابی یا بیدار؟

1396/07/09

اهای خبر دار اهای خبر دار
اهای دستی که نوازشگر شونهام بودی کجای
اون چشمات که وقتی اخم میکرد شب تا صبح
به خود میپیچیدم از درد کجای؟
خندهای زیبات که وقتی مثله غنچه میشکفتند و تنم
مثله بهار سر سبز میشد از اون شکفتن لبات

اهای غمی که مثله یه سایه سیاه بر زندگیم سایه انداختی کی میخای بری؟
اون که دور شد غمش منو کور کرد یوسف من کجاس چشمام از گریه کور شد
یوسف من کجاست فقط اونه که چشمامو بر می گردونه به من لباسش رو نه دستاشو میخام
بکشه به سرم اون دستای پر از احساسی که تو سرمای زمستونم اگه یخ بود تمام من رو بهار میکرد
با خورشید تابستون به تنم هدیه میکرد

بیا این اوار رو از سینه من بردار

مگه قرار نبود بریم سفر؟

کوچهای شهر هنوذ منتظر قدهمای ماست واسه جمع خاطرات
اهای خبر دار دلم داره ماهشو پشت ابرا گم میکنه
وای دلم داره دق میکنه

وای چقد لحظها شده پر از نامردی…
پایز اومده بهار کجای دلم دستاتو میخاد .چشمام کور شد یوسف من بیا سینه ای من شده پر از اوار.

286 👀
2 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «