ابراهیم تاتلیس… خاطرت هست سالها پیش در یک مصاحبه ی تلوزیونی اعلام کردی که از ایرانی ها متنفر هستی… خوشحالم که سلامتیت بهت بازگشت… اما تا وقتی که نفس می کشی یک چیز رو هیچوقت فراموش نکن… و اون اینکه جونت رو یک ایرانی نجات داد…

رسانه های ترکیه پروفسور سمیعی، جراح مغز برجسته ایرانی که برای جراحی ابراهیم تاتلیس به ترکیه برده شد و ریاست تیم عمل جراحی 12 ساعته بر روی جمجمه و مغز ابراهیم تاتلیس را بر عهده داشت را بعنوان نجات دهنده جان محبوب ترین هنرمند کشورشان معرفی کردند. جراح برجسته ای که از جمله بنیانگذار رشته جراحی قاعده جمجمه در جهان و ابداع کننده روشهای تازه در زمینه جراحی میکروسکوپی مغز در جهان بوده است.
گفتم که بدانند که ما می دانیم،ایران و ایرانی چیزی جز افتخار نیست…

یادی کنیم از وحید جمشیدی 24 ساله سرباز نیروی زمینی ارتش که در 26 تیرماه سال 1390 با گرفتن مرخصی راهی یکی از شهرهای شمالی شد اما در مسیر شاهد تصادفی مهیب بود كه 2 خودرو به شدت به هم برخورد میکنند و 3 سرنشین این خودروها در اتاقک ماشین‌هایشان محبوس شدند. این در حالی بود که هر لحظه احتمال داشت اتومبیل‌ها به خاطر نشت سوخت منفجر شوند وحید درنگ را جایز نداشت و بلافاصله به کمک زخمیان شتافت او با زحمت زیاد توانست هر سه نفر را از خودروها بیرون بکشد اما وقتی می‌خواست نفر سوم را به حاشیه اتوبان ببرد ناگهان یک خودروی پراید با سرعت زیاد از راه رسید و با او برخورد کرد
این سرباز وطن که با درجه گروهبانی خدمت می کرد در این حادثه از ناحیه نخاع مهره های گردن و پای چپ دچار شگستگی و مصدومیت شد و یک ماه بحرانی را در بیمارستان سپری کرد و در نهایت فوت کرد

روحــش شاد …

ما ایرانی هستیم ما ارش کمان گیر داریم سیاوش پاک که از اتش رد شد ما هیرانی هستیم زمان زلزله بم اردبیل اذربایجان حماسه مردم ایران بارها جهانیان نوشته اند اگر حکومت بد است ما بهترین مردم هستیم قبل اسلام با تمدن بوده ایم ما اهورا مزدا داریم ما کم نیستیم بهترین هستیم چون ایرانی هستیم

زن چادرسیاه را می پچید دورش .
حاجی می گوید: بازم داری می ری سر خاک شوهرت؟
زن آرام سرش را تکان میدهد.
حاجی دست می کشد روی ریش بلندش. پاکت را از جیب در می آورد.
می گیرد رو به زن.
می گوید: اینم اجاره این ماه. صاب خونت اومد بده بهش. نبری بدی خرما و گلاب.
دختر از پشت پاهای زن سرک می کشد. زن سر به زیر ایستاده با گردن کج، بی آنکه چیزی بگوید.
حاجی می رود طرف در. می ایستد. عبایش را مرتب می کند. زن دست دختر را می گیرد.
حاجی برمی گردد طرف زن.
می گوید: امشبم می یام.
باد چراغ شکسته جلوی در را تکان می دهد.زن می نشیند روی زمین. و چادر سیاهش را می کشد روی سرش …

12 درصد زنان متاهل از فقر خود فروش شدند.

• من سیاسی نیستم!
• به فرزندان آزادی، دختران و پسران در زندان تجاوز کردند.
• من سیاسی نیستم!
• سن خود فروشی دختران بخت برگشته از فقر به زیر 12 سال رسید.
• من سیاسی نیستم!
• همشهری ات سالهاست در نوبت فروش کلیه است براي یک یخچال.
• من سیاسی نیستم!
• میادین شهرمان صحنه های جان کندن انسان ها گشته است.
• من سیاسی نیستم!
• هوای شهرمان آلوده است، خشم ونفرت آورده اند، زندگی را دزدیده اند.
• من سیاسی نیستم!
• مردم کشورمان براي تفریح به قبرستان می روند.
• من سیاسی نیستم!
• هر چه زشتی و پلشتی و سیاهی است این حکومت اسلامی آورده است.
• من سیاسی نیستم!
• همه کشورهای جهان آباد و شاد می شوند و ما هر روز خراب.
• من سیاسی نیستم!
• خانه ات ویران شده، به فرزندت تجاوز گشته، دخترت به خودفروشی افتاده است.
• من سیاسی نیستم!
• خانه ات سوخت، اصل و هویتت را آتش زدند، کشورت را به بیگانگان فروختند.
• من سیاسی نیستم!

يکباره بگو من انسان نیستم…

لازم نیست سیاسی باشی، اما انسان که هستی؛ بی تفاوت نباش…

واقعا تایپک زیبایی درست کردید
ما هر چه میکشیم از بیخردی مردم ماست
ما به جای بزرگداشت فردوسی میایم بهش فحش میدیم به خاطر اینکه هنوز عقلمون نرسیده بریم شاهنامه رو بخونیم ببینیم منظور از ترکان نابودگران مغول و طایفه های ترک جنگ ستیز بودند نه ترک های ایران
کورشی که دنیا براش یادبود میگیره اینجا یه بچه جلقی باید بهش فحش بده بدون اونکه چیزی از مرام کوروش بدونه درد ما گرانی نیست درد ما این ملت هستند

امشب چیزایی رو خوندم که میدونستم ولی برام یاد آوری شد
خیلی از مطالبت رو خونده بودم
ولی به جان بچه ام تو خیلی با شرف و با غیرت هستی که این مطالب رو بازم گذاشتی تا فراموش نشه

ابرا جان دمت گرم داداش درود
با این که حالم گرفته شد ولی واقعا بیان کردنشون کاره بی نهایت عالیه
فقط کاش کسایی که باید,این چیزا رو ببینن یا اگه میبینن چشم روش نبندن. . .
اولین تاپیک انتقادی هست که نویسنده بدون آگاهی چشماشو نمیبنده تا توجه جلب کنه!
بازم دمت گرم

حرفي برا گفتن ندارم
فقط بگم برا بعضي قسمتهاش موهاي بدنم سيخ شد

…

[quote=کاوه دین ستیز]واقعا تایپک زیبایی درست کردید
ما هر چه میکشیم از بیخردی مردم ماست
ما به جای بزرگداشت فردوسی میایم بهش فحش میدیم به خاطر اینکه هنوز عقلمون نرسیده بریم شاهنامه رو بخونیم ببینیم منظور از ترکان نابودگران مغول و طایفه های ترک جنگ ستیز بودند نه ترک های ایران
کورشی که دنیا براش یادبود میگیره اینجا یه بچه جلقی باید بهش فحش بده بدون اونکه چیزی از مرام کوروش بدونه درد ما گرانی نیست درد ما این ملت هستند[/quote]

ممنون نظر لطفته

چی بگم حرفی برام نمیاد

محسن پودنکی ، عضو اسبق تیم ملی کشتی فرنگی ایران دقایقی قبل و در سن 35 سالگی دار فانی را وداع گفت. محسن که 10 سال قبل به عضویت تیم ملی در آمد و چند سالی در 74 کیلوگرم دوبنده تیم ملی را به تن داشت. سومی بازی های جام جهانی تهران یکی از این موفقیت ها بود. اما قصه دردناک محسن اینگونه آغاز شد که سال 88 یک تومور در گوش محسن پودنکی پیدا شد. او عمل کرد و بهبود یافت. قرار شد 15 جلسه رادیوتراپی داشته باشد. پس از آن مسئولان بیمارستان گفتند که سه جلسه از معالجات، دستگاه خراب بوده. بعد از یک سال علائمی از قبیل «برهم خوردن تعادل، مشکل در تکلم و بلع» به وجود آمد که پزشکان دلیل آن را خرابی دستگاه رادیوگرافی دانستند و همین قضیه منجر به ضایعه مغزی شد.
و محسن در خانه افتاد تا وعده و وعیدها آغاز شوند. او باید برای معالجه معاینه می شد. پروفسور سمیعی در یکی از سفرهایش به تهران از محسن دیدن کرد و تشخیصش این بود توموری وجود ندارد اما افزایش عفونت شرایط را حسابی خراب کرده است. محسن باید به خارج از کشور منتقل می شد و نیاز به کمک مالی داشت. از محمدرضا طالقانی تا حمید سوریان و فدراسیون کشتی گرفته تا مسئولان استانی. همسر بینوای این قهرمان جوان همه جا رفت و از همه وعده های زیادی شنید. او قرار بود منتقل شود به آلمان. تیم فوتبال هنرمندان برایش در قم بازی کرد و گفتند 250 میلیون برایش جمع شده. با این وجود باز هم خبری از پول نبود. گفتند از این 250 میلیون ، چک 135 میلیونی اش در اختیار خانواده پودنکی قرار می گیرد و باز هم هیچ خبری نشد تا اینکه حال محسن وخیم شد ، همسرش در گفت و گویی پر از غم گفت:« پزشکان گفتند او تا یک ماه دیگر می میرد» و محسن از آن روز تا امروز کمتر از یک هفته زنده بود. محسن رفت. فردا نوبت خاکسپاری اش است و صف همه آنها که کنار همسرش نبودند چه پررنگ خواهد بود.

[quote=سوشا xo]ابرا جان دمت گرم داداش درود
با این که حالم گرفته شد ولی واقعا بیان کردنشون کاره بی نهایت عالیه
فقط کاش کسایی که باید,این چیزا رو ببینن یا اگه میبینن چشم روش نبندن. . .
اولین تاپیک انتقادی هست که نویسنده بدون آگاهی چشماشو نمیبنده تا توجه جلب کنه!
بازم دمت گرم[/quote]

ممنون دم شما هم گرم

[quote=امام کسخل]امشب چیزایی رو خوندم که میدونستم ولی برام یاد آوری شد
خیلی از مطالبت رو خونده بودم
ولی به جان بچه ام تو خیلی با شرف و با غیرت هستی که این مطالب رو بازم گذاشتی تا فراموش نشه[/quote]

ممنون فدا مدا

من در کشورم ایران
برنجِ هندی را
با قاشقی انگلیسی
و رفتاری روسی
زیر چادر سیاه و فرهنگِ عربی
بر روی میز و صندلیِ غربی و امریکایی
و سر سفرۀ چینی می خورم

و از تلویزیون اخباری میبینم که میگوید : وطنم مستعمرۀ هیچ کجای جهان نیست!

خداحافظی مهدی مهدوی کیا از فوتبال
چقدر بی رحمانه مهدی رو کنار گذاشتن
چقدر مظلومانه رفت
واقعا مهدوی کیا بهتر از بازیکنان فیکس پرسپولیس نبود
اه مهدی میگیره :|
اه مهدی میگیره
دلشو شکوندن
گفت میرم المان اونجا اگه دوست دارن یا ازت متنفرن تو صورتت بهت میگن :|

چهار سال پیش ندا رو کشتند گفتند شما خس خاشاکین
دوباره اومدیم بعد چهارسال پارچه بنفش بستیم
گفتیم بنفش جای باتوم های سال 88 که الان این شکلی شده
به خودمون هم دروغ دادیم
یه عمر تف لعنت شیخ ها کردیم دوباره اومدیم به یک شیخ رای دادیم
علت همه چیز رو باید در خودمون جستجو کنیم

واقعا برات متاسفم!!!تویی که خودتو ترک می دونی!!!تو کجا بابک خرم دین و ستار و باقر خان کجا؟؟؟؟؟؟/اونها آذری های با غیرتی بودن که رفتن و تویه ترک ازشون موندی!!!خاک بر سر آذری که خودشو ترک می دونه!!!
نادان!فردوسی شاهنامه رو جلوی محمود ترک خوند هیچی بهش نگفت!!!با این که ترک توران زمین بود!اما تو…افسوس.

Besyar Ziba!

مرسی از تایپیکت!موهای بدنم سیخ شد!هرازچند گاهی این تلنگرها لازمه اما چه فایده که از این مردم جز آهی سرد هیچ بخاری بلند نمی شه!مدتهاست ایرانی مرده…

[quote=dot]Besyar Ziba![/quote]

ممنون

[quote=آیت الله جونور]داداش واقعا عالی بود خیلی لایک داری[/quote]

ارادتمندیم دادا

ﺍﺑﺮﺍ ﺗﺎﭘﻴﮑﺖ ﺣﺮﻑ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﻋﮑﺴﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﺘﻨﺎﺕ ﺑﺎ ﺍﺩﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﻧﻦ.ﺍﺩﻡ ﺩﻟﺶ ﻣﻴﻠﺮﺯﻩ و ﮔﺮﻳﻪ ﺍﺵ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ.ﮔﺎﻫﺎ ﻣﻴﮕﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ و ﺻﺪ ﺍﻓﺴﻮﺱ.

اصلا حرفی برام نمیاد
یعنی اینا ادمن
خدا قربونت عدالتت

نفست حق

من زنم!
بی هیچ آلایشی…
او خواست که من زن باشم…
که بدوش بکشم بار تو را که مردی…
و به رویت نیاورم که از تو قویترم…
آری من زنم…
او خواست که من زن باشم…
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد…
عشق خواهم ورزید…
به مردانگی ات خواهم بالید…
با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد…
پشتیبانت خواهم بود…
و تو …
مرد بمان!

این راز را که من مردترم را
به هیچ کس نخواهم گفت…

[quote=n0b0dy]نفست حق[/quote]

فدامدا

خیلی زیبا و جالب بود.
دستت دردنکنه-واقعا تمدن ایران داره از بین میره

[quote=Parsi Sexi]خیلی زیبا و جالب بود.
دستت دردنکنه-واقعا تمدن ایران داره از بین میره[/quote]

چه ربطی به تمدن داشت
راستی اخرش حذف کردی خودتو

داستان یک دختر ایرانی …

افتخار پدرم بکارت میان پاهای من است!
افتخار برادرم طرز لباس پوشیدن من است!
این تازه اول داستان یک دختر ایرانیست!
پسر ها ازم س.ک.س میخواهند جالب است آخرش میگویند تو ف.ا.ح.شه ای
چون قبلا سکس با دیگری داشتی
اینجا موی بلوند و استخوانی را فاح.ش.گی میدانند
اینجا همه چیز عجیب است…
روزی که خانه خالی باشد تو فرشته ای هستی که بر آنان نازل شدی و
روزی که سیر باشند فاحـ.ش.ه
کافیست منتظر کسی باشی کنار خیابان
اولش ماشین ها قطار میشوند موقعی که جوابشان را نمیدهی و سوار
نمیشوی دشنام ها شروع میشود مانند باران دی ماه…
دختـــــرایرانی اینگونه است…