عبيد زاکانی❤️😍❤️

1402/04/20

کَُس داد سوی کیرم وقت سحر پیامی
کای یار تا کی آخر از دوستان بریدن
لطفی بکن زمانی تشریف آر که بی تو
خاطر نمی تواند زین بیش آرمیدن
این خوش خبر چو بشنید برخاست کیر و گفتا
از دوست یک اشاره وز ما به سر دویدن


می رفت کیر در ره کُس دوش و هر زمان
می کرد کو به چشم تحّسر در او نگاه
از حد برفت و صبر نماندش به خایه گفت
کای همدم عزیزم ای یار نیک خواه
این سرو ناز بین که چه خوش می رود به راه
وین چشم آهوانه چه خوش می کند نگاه

تحسّر=دلتنگی، حسرت خوردن.
نتیجه اخلاقی شعر اول، از دوست به یک اشاره و از ما به سر دویدن…

شعر دوم را شما بگید؟!

1760 👀
8 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-07-12 00:54:35 +0330 +0330

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم زیبای تورا دیدم و بیمار شدم
( امام خمینی ره )

1 ❤️

2023-07-12 06:49:52 +0330 +0330

↩ ایکاروس
أحسنت، امان از خال لب،،،

1 ❤️

2023-07-12 07:08:51 +0330 +0330

اگر تو هیبتی چون شیر داری
وگر قد شتر زنجیر داری

اگر چون کرگدنها گنده ای تو
وگر هم قدرت جن گیر داری

تمام هیکلت یک جو نیرزد
اگر یک هسته خرما کیر داری

2 ❤️

2023-07-12 07:22:52 +0330 +0330

↩ ایکاروس


صدای وضوی حضار😶

2 ❤️

2023-07-12 07:48:45 +0330 +0330

كير من بر درب مسجد از بي كسي افتاد و مرد
شيخكي ديد و به جاي وقف برداشت و خورد

2 ❤️

2023-07-12 09:19:53 +0330 +0330

↩ Power M
بدبخت خو گوشت گیرش نیومده… 😀 😎

1 ❤️

2023-07-12 09:22:10 +0330 +0330

↩ سروش 1234
نه دادا،،،،
اينها كلا مرده خورن،،،،😁😁😁😁😁😁

1 ❤️

2023-07-12 09:22:49 +0330 +0330

↩ Bahramkarimi
تو آفتابه شاشه!!
چرا رنگش اینجوریه!!؟

1 ❤️

2023-07-12 09:23:31 +0330 +0330

↩ Power M
آفرین اینم یه حرفیه 💪

1 ❤️

2023-07-12 09:40:57 +0330 +0330

↩ سروش 1234
حضار شاشیدن داخلش😶

1 ❤️

2023-07-13 06:23:33 +0330 +0330

این کون و این کپل که تو داری و این میان
هر جا که بگذری همه چشمی بر او بود
کیرم به دست گیر و فرو بر به کون خویش
کز دست نیکوان همه چیزی نکو بود.

0 ❤️

2023-07-13 20:48:06 +0330 +0330

↩ خرس هیز
این هسته خرما که آنرا کیر گویی
سالهاست که دگر نای بلند شدن ندارد

خود بیا پیشم که مداوایت کنم
خرسی و هیزی هر دو به یکسو دوا کنم

کیری دهمت بنیان افکن
کاری کنمت که همواره یادم کنی

0 ❤️

2023-07-13 22:38:07 +0330 +0330

مجنون که به بقچه داشت میلی کردش حوس سولاخ لیلی
از خانه برون شد و روان شد از شدت عشق کون زوان شد
در دست گرفته بود کیرش گویی که زمین شده اسیرش
میزد به سر کلاهک کیر که کیر تو را ز کون کنم سیر
من مرد ره کونم و اینم تا کون نکنم رام نشینم
در سر همگی خیال کون بود تا در سر کوی لیلی آسود
سو سو بکشید نرم و آرام لیلی چو شنید رفت بر بام
مجنون چو بدید لیلی آمد از درد فراغ کونه دم زد:
“لیلی تو بیا خراب کونم یک عمر گذشت و در جنونم
پس کی به سراغ تو بیایم از مقعد کون تورا بگایم
لیلی همه مایهء قرارم باز آ که کون تو گذارم
آوارهء کوه و دشت و صحرام با کیر کجم همیشه تنهام
من ماندم و یک دل شکسته من ماندم کیر زنگ بسته
این کیر نماد عشق مرد است کیر است دوای هرچه درد است
کیر است دلت خبر ندارد کیر است بخور ضرر ندارد
کیر است چراغ زندگانی کیر است بخور تو میتوانی
کیر است بخور تو نوش جونت کیر است بگیر بکن تو کونت
مجنونم و خایم به دستم از بوی سر سوالاخ مستم”
لیلی چو سخن ز خایه بشنفت انگشت به کوصش کشید و هی گفت:
“امشب به دلم ویار دارم با کیر کج تو کار دارم
از حجر تو کوص به خار مالم این کون سفید به مار مالم
کون است نهایت قشنگی کون است چه لوچه های تنگی
کون است فدای خط چاکش کون است قسم به اسم پاکش
کون است سفید و نرم و لرزون کون است بخور بکن فقط کون
مجنون منی فدای تخمت آن کیر کج سیاه لختت
کیرت رو بزار بر زبونم با کله بیا برو تو کونم
قمبل بکنم که وا کنی خوب روغن بزنم که جا کنی خوب
مال خودته جرش بده جون این کون بزنم به نام مجنون
امشب که بحر کوصم بیایی نامردی اگر مرا نگایی”
ناگه ابویه لیلی آمد دستی به دودول گل پسر زد
بگرفت سه جاف کون مجنون گفتا به سخن چنان و همچون:
“نام تو چه هست کون دریده بر فرق سرت بگو که ریده
با دختر من تورا چه حاجت کیرم به میان کوص عمت
کصکش ننهء چوقولمهء عن دم میزنی از سولاخ و کردن
خواهی که کنم پاره جناقت؟ خواهی که روشن کنم چراغت؟
رسوا کنمت تورا به عالم؟ خواهی که تو را به عن بمالم؟”
مجنون چو فضای کوچه پس دید از شدت ترس بر خودش رید
گفتا که:" پدر چه میزنی تو خارکصدهء خر چقد عنی تو
با من تو نکن زیاده بازی من آمده ام به کون نوازی
مجنونم و در جنون لیلی دیوانه عشق کون لیلی
مهرش بزنم دو تخم و یک کیر کونش بکنم شوم جهانگیر
مجنونم و دل اسیر دارم سی سانت مفید کیر دارم
تا چند کشم به جبر نازت ای تف به در سولاخ بازت
گمشو که روم سراغ لیلی که امشب حشر من است خیلی"
حین دید که پدر ز هم برآشفت کصکش ننه رید و این چنین گفت:
“مجنون که میگن تویی تو کونی؟ آویزون درب خونمونی؟
کون کش صفت گشاد عنتر خواهی که کنم کون تو را در؟
خود کونی و خود خبر نداری بنگر به سولاخ در نداری
کی کونتو کرده کون ندیده کی کون تورا به هم دریده
کونی بکنم من از تو امروز تا هفته بعد هی دهی گوز”
ناگه بگرفت رون مجنون دست دگرش فتاد بر کون
تا خواست کند کنده ز جایش مجنون بگرفت خایه هایش
بگرفت سه جاف او فکندش ناگاه دو پای او بکندش
بیچاره پدر دمر شد افتاد انگار که کیر خر شد افتاد
مجنون که جنون گرفته بودش تنبان پدر زد تن ربودش
کون پدر از پرده عیان شد دیگر چه بگویم که همان شد
افتاد به روی کون بابا بگشود ز هم دو لوچه اش را
نه تف نه کرم نه وازلینی نه کاندوم و نه یه واسکازینی
جا کرد چنان که خر نکردست آژدان که کسی خبر نگردست
سولف ذکرش به کون فرو رفت روغن نزده ببین چه تو رفت
از حیبت و شکل کیر مجنون کون پدرش فتاد بر خون
از شدت درد ناله میکرد کیری ز خودش حواله میکرد
گفتا که:"درار این ذکر را این دستهء محکم تبر را
کصکش تو مکن ببین که پیرم مجنون چو شنید گفت بکیرم
این در عوض سولاخ لیلیست داماد از این خجسته تر نیست
کل ذکرش نرفته بودش لیلی برسید و در ربودش
گفتا که بدو سریع درارش بابای من است کوص خارش
من تشنه کیرم و تو اینجا برخیز رویم پشت گلها
رفتند به کنج خلوتی دنج با تخم خودش دوغول زد و سنج
شرت از پس کون دلبرش سفت از عشق دو لپ کون چنین گفت:
“به به که دلم چگونه شاد است امشب کوص و کون تو گشاد است
چون خوب کنم تورا من از کون گویند که مرد بوده مجنون”
این گفت و دوباره در جنون شد آن کون سفید غرق خون شد
از لامبر کون چنان فرو کرد جای کوص و کونو زیر و رو کرد
این قصه ما هم آخر آمد کیر از پس حلق او در آمد
این بود پیام عشق مجنون کون است و فقط کون و فقط کون

2 ❤️

2023-07-13 22:39:23 +0330 +0330

↩ Bahramkarimi
ای ولا
بِکَن زنگوووو

1 ❤️

2023-07-13 22:40:24 +0330 +0330

↩ Bahramkarimi
احسنت لایک خطاب به پسران ایرانی

1 ❤️

2023-07-14 00:37:14 +0330 +0330

↩ b€hn@z
🌹🍬

0 ❤️

2023-07-14 00:38:47 +0330 +0330
0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «