امروز میخوام داستانی رو واستون بگم که یه مدت طولانی تمام افکارم رو به خودش متمرکز کرده بود !
این حرفایی که میخوام بزنم شاید خیلی سکسی نباشه اما فکر کردم واسه اونایی که از داستان های عاشقونه خوششون میاد خوبه …
قبلا خاطره ی خانوم همسایه بفرمایید تو رو نوشته بودم اما این خاطره فرق داره ! شاید اسمش خاطره نباشه … رویایی باشه که تو بیداری بهش رسیده بودم !
همیشه میگفتم عشقی وجود نداره … عشق ماله قصه هاست … هیچوقت قرار نیست عاشق شم … اما خب زندگی باهام کاری کرد که واقعا عکسش بهم اثبات شد
2 سال پیش بود سال 88… تابستون بود و تازه از شر امتحانا خلاص شدم …
منم آدم آزادی بودم و خیلی مهمونی میرفتم و با دوستام میچرخیدم
کی میدونست یه مهمونی میخواد میعاد گاه عشق عمیق من بشه !!!
بالا خره اون روز رسید … یکی از دوستام زنگ زد بهم گفت یه مهمونی معمولی قراره برگزار بشه … منم دعوتشو قبول کردم ! مهمونی شب بود … از صبح اون روز به خودم رسیده بودم چون کلا آدمی هستم که به شیک بودن شدیدا معتقدم …
شب به محل مورد نظر رفتیم … صاحب مهمونی به اصطلاح گود بای پارتی گرفته بود منم تو اون جمع همه رو میشناختم … همه به جز یه نفر ! نه نه ! یه فرشته … فرشته ای که وارد قلبم شد … فرشته ای که تمام وجودم شد
اولش رفتیم نشستیم رو صندلی و مشغول تعارفا و احوال پرسی ها شدیم که من اونو دیدم … از عسل دوست دختر دوستم پرسیدم اون کیه … گفت نازنینه دوستمه چطور مگه ؟ چیزی نگفتم و بهش زل زدم … نازنین یه دختر حدودا 16 - 17 ساله بود … هیکل معمولی داشت … همینطور صورت خیلی معمولی … اما عشق که هوس نیست … تو کل مدت نازنین رو نگاه میکردم … عشق در یک نگاه واسم اتفاق افتاده بود … حال عجیبی داشتم … حالی که هیچوقت وقتی حتی با یه دختر رابطه فیزیکی داشتم حسش نکرده بودم …
هرچی از زمان مهمونی میگذشت نازنین بیشتر تو قلبم وارد میشد و جاشو محکم میکرد … موقع رقصیدن بود که اتفاقی رو به روی هم قرار گرفتیم … جالب اینجا بود که دی جی هم انگار کارشو بلد بود !!! یه آهنگ فوق لایت گذاشت فقط میشد تانگو رقصید باهاش … منم تو این سبک یکمی واردم ! اون جفت دستاش رو گذاشت رو شونه هام . منم دستام رو حلقه کردم رو پشت کمرش … باورم نمیشد کسی که یه شبه عاشقش شده بودم داره تو فاصله نیم متری من میرقصه … وقتی دستاش رو شونه هام بود انگار یه تکیه گاه شده بود واسم … انگار نمیخواستم هیچوقت دستاش رو ورداره !!!
اون آهنگ که تموم شد انگار زندگی من تموم شد … اما لبخندی که نازنین آخر رقص زد و ازم تشکر کرد بهم جون دوباره داد !!! واییی داشتم عاشق میشدم … منی که دیس لاو بودنم زبون زد همه بود !!! عسل هم اینو فهمید و خیلی با نیشخند و کنایه باهام حرف میزد ! من عاشق نازنین شده بودم …
باید یه کاری میکردم ! فردای روز مهمونی به عسل اس دادم گفتم عسل تو جای خواهرمی میخوام یه چیزی بگم … گفت میدونم از نازنین خوشت اومده !!! تو دلم گفتم خوبه فهمید و مجبور نشدم خودم بگم … گفت آرش نازنین دختر خاصیه ! تا به حال با پسرا دوست نبوده … اهل هیچ برنامه ای هم نیست !!! یه شکلک خنده هم زد !!! عصبانی شدم گفتم عسل من دوسش دارم … عسل گفت باشه صبر کن ببینم چیکار میتونم بکنم !!!
(اگه بخوام همه ی ماجرا رو ریز ب ریز تعریف کنم زیاد میشه )
بعد از 3 روز عسل بهم گفت نازنین میخواد ببیندت !!! وای انگار دنیا مال من شده بود !
هنوز شماره نازنین رو نداشتم و عسل پل ارتباطیمون بود ! اون روز یعنی روز قرارمون دل تو دلم نبود تا یه بار دیگه عشقم رو ببینم ! اولین عشق زندگیم !!!
قرارمون تو پارک استقلال بود … دوستای تهرانی حتما میدونن دور فلکه 2 صادقیه هستش
من خیلی زود تر رسیدم … نمیدونم شاید زمان رو فراموش کرده بودم … شاید زمان برای من نازنینم بود … بالاخره اومد … اومد و با خودش واسم زندگی آورد … اومد و آرامش قلبم رو آورد … با هم نشستیم رو صندلی … 5 دقیقه هیچ کدوم حرفی نزدیم و به مردم نگاه کردیم … تا اینکه اون شروع کرد …
معذرت اگه خیلی سکسی نبود … این خاطره ی عشقم بود …
obahar joon edame dare … kheili etefagha oftad ama aval khastam bebinam ta injash kasi esteghbal mikone ya na … age bebinam aksaran az ghalamam razi budan edame midam …
من خوشم اومد.ولی چرا اینجا داستان گذاشتی؟چرا تو قسمت داستانا نذاشتی؟
doost dashtam,man ham sex nadashtam vali in heso tajrobe kardam,daghighan hamoon moghe k ashegh shode boodam:)
motevajeh nemisham … khob inja bakhshe dastan ha o khaterate shomast dg !!!
[quote=nosex]doost dashtam,man ham sex nadashtam vali in heso tajrobe kardam,daghighan hamoon moghe k ashegh shode boodam:)[/quote]
khosh halam khoshet umade nosexe aziz
[quote=sina3900]عالی بود
لطفا زودتر ادامشو بذار
منتظرم
مرسی[/quote]
khosh halam ke khoshet umade sina jan … chaashm hatman
[quote=bahar joon]خوادامشو بذار دیگه[/quote]
آرش من جای تو بودم سریع ادامشو میذاشتم چون طرف سابقه داره میزنه ناقصت میکنه ها :D
[quote=SHAAPOUR][quote=bahar joon]خوادامشو بذار دیگه[/quote]
آرش من جای تو بودم سریع ادامشو میذاشتم چون طرف سابقه داره میزنه ناقصت میکنه ها :D[/quote]
داشتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟