نیمای به گا رفته

1390/07/06

سلام بجه ها؛داستاني كه مي خوام تعريف كنم عين واقعيته و مربوط ميشه به ارديبهشت 90؛من تو يه شهرستان ديكه دانشجو بودم؛ترم اخرم بود؛اون شب با رفيقم رفتيم كنار دريا به هواي مخ زني،اخه اوج دختر بازی من 4سال دانشگاهم بود(خونه پدريم هم با اين شهر 1ساعت فاصله داشت)بلاخره بعد 1ساعت كس جرخ زدن مخ يكيو زدم (خوش استیل قد بلند به اسم مهسا)فردايش دختره زنك زد؛از شانس من دختره همشهري بود(به درد من كه نميخورد؛جون من يه دختر از شهر دانشكاه خودم مي خواستم كه بيارمش خونه دانشجويي خودم؛بعد 2 3 هفته حرف زدن دیدم که هیچ راهی برا کردن مهسا ندارم اين دختررو هم بيجوندم جون 2 3تادختر خوشمل ديكه تو دستو بالم بود؛(خونه مكان؛ماشين_ترم اخر)دخترا حال ميكردن باهام دوست شن؛بلاخره اين روزا كذشت_دانشكاه تموم شد_اومدم شهر خودم،خونه مكان نداشتم_دوست دختر هم که پيدا نميشد؛داشتم ديوانه ميشدم؛2ماه بود سكس نكرده بودم_تا تو خيابون يه دختر ميديدم شق ميكردم؛نشستم مخاطباي گوشيمو سرچ كردم يهو چشم خورد به شماره ي مهسا؛بهش كه زنك زدم؛كلي ذوق كرده بود كه شمارشو نكه داشتم؛ مهسا تو اون 2 هفته ای که باهم حرف زده بودیم خیلی وابستم شده بود و چون من به تنها چیزی که فکر نمیکردم دوست داشتن و حس عاشقی بود و دومین دلیل پیچوندنم بود باهاش به هم زده بودم؛خلاصه يه قرار با هم كذاشتيم؛با ماشين رفتم دنبالش؛يه كم كه دور زديم،رفتم سمت جاده؛دستشو كرفتم تو دستام_فشارش دادم_صداش در نيومد،تا دیدم جاده خلوت از لپش یه بوس ورداشتم،با نگاش برام عشوه اومد،از شدت شق داشتم میمردم،این سری گفتم یه بوس از لبات بهم بده،باورتون نمیشه بعد 2ماه این لب طوری بهم حال داد که دیگه به کلم زده بود ماشینو پارک کنم بغل جاده اینو بکنم،ساعت 4 بعد از ظهر شده بود مهسا خانوم باید سر کار میرفتن.دوباره موندم تو کف و حتی نتونستم کیرمو بدم دستش تا برام جغ بزنه.2روز تو خودم بودم،دنباله خونه مکان میگشتم و با مهسا هم شبها اس ام اس های سکسی میدادیم،گفتم جونه تو بیاد خونه مادرش گاییده ست،اگرم نتونم بیارمش میپره،اخر هفته که شد،خونوادم داشتن میرفتن بیرون به من گفتن یا،منم گفتم کار دارم باید بمونم،از اونورم سریع به مهسا زنگ زدم گفتم 2اینا حاظر باش میام دنبالت بریم خونمون.مهسا هم از خدا خواسته گفت بزار به امانم بگم نهار مغازه میمونم بعد بیا(نگو این حروم زاده چه برنامه هایی تو زهنش بود،منم فکر میکردم عاشق منه)،روز جمعه ساعت 2اینا که خونه مکان شد رفتم دنبال مهسا و اوردمش خونه:بگا رفتن من از اینجا شروع میشه،من شلوارمو در اوردم ،زیر شلوار تنم کردم با یه تی شرت،مهسا هم مانتو شو در اورد یه تاب سبز رنگ خوشگل پوشیده بود،وای چه سینه هایی(درشت،رنگ بدن سبزه،مو قهوه ای،بوی عطرش هم ادمو دیوانه میکرد،موقع اویزون کردن مانتوش یهو گوشیش از دستش افتاد،وقتی خم شد گوشیو ور داره پشتش بهم بود،چه کونی چه استیلی.تا اومد بشینه پیشم سرشو کشیدم سمت خودم لباشو چسبوندم به لبام نذاشتم حتی یه کلمه حرف بزنه،طوری لباشو رو لبم میپیچوند که جنده ی 10 ساله تو کار هم نمیتونست این کارو بکنه،دستمو گذاشتم رو شیکمش اوم فشار میدادمو میکشیدم بالا سمت سینه هاش،سبک نگاهش الانم جلو چشامه،سینه هاشو که فشار دادم یه اه نازی کشید،هلش دادم و خوابوندم رو مبل دستاشو گرفتم با تمام وجود لبای هم دیگرو میخوردیم دستمو که بردم سمت کسش اب کسش شلوارشم خیس کرده بود،با وحشی گری تمام شلوار شرت رو مهسا رو در اوردم،اونم سریع زیر شلوار وشرت منو در اورد،منم تو اون لحظه تاب وسوتینشو در اوردم،چه سینه ی داشت،دستامونو بهم قفل کردیم،رفتم سمت سینه من سینشو میخوردم اونم اه اه اه میکشید،اروم زبونمو کشیدم پایین رفتم سمت ناف اونجارم خوردم و یه کم که پایین تر اومدم تا زبونمو چسبوندم به کسش از شدت حس یه ان از حال رفت بعدش زمین به حالت 69 خوابیدیم،وقتی کیرمو کرد تو دهنش از پا در اومدم،نه مهسا میخواست کم بیاره و ارظا بشه نه من،بعدش پا شدمو به شیکم خوابوندمش گفتم اجازه هست،گفت فقط دردم اومد بکش بیرون،با اب دهنم سوراخ کونشو خیس کردم چند بارم انگشتمو توش کردم که راه باز بشه،کیرمو گذاشتم نوک سوراخ اروم بردم تو،یه 10 دقیقه اروم میکردمش گفت نیما دارم میمیرم درش بیار،کیرمو در اوردم،مهسا رو برگردوندم پاهاشو زدم بالا کیرمو گذاشتم رو کسش یه کم که بالا پایین کردم الان بود که دیگه بجای اه،داد میزد،مهسا طوری کسشو به کیرم فشار میداد که داشتم میمردم،یه ان دیدم پاهاش داره میلرزه،بله ارضا شد،بهم هی اصرار کرد که به سوراخ کسش یه کم فشار بدم منم که تو حال خودم نبودم نوک کیرمو گذاشتم رو سوراخ کسشو اروم فشار دادم(بد ترین اشتباه من)بعد چند لحظه ابم اومد،تو اون وضعیت بغلش کردمو 5دقیقه یی چشامو بستمو داشتم حال میکردم،بعد پا شدم لباسمو پوشیدم،مهسا هم رفت دستشویی،وقتی رگشت گفت نیما از کسم خون اومده(با دستمال هم پاک کرده بود اورد و بهم نشون داد)منم قبول نکردم گفتم فردا میبرمت ازمایشگاه منم از ترسم نبردمش،احساس کردم خودش تو دستشویی پرده شو زده و میخواد خودشو بهم بندازه،حالا الانم که الانه دست از سرم و نمیداره و هر روز تهدید میکنه،بابا به خدا من پردشو نزدم،اگه شکایت کنه من بد بخت مشم چون از پشت کردمش،این هم داستان نیمای بگا رفته.ادامه دارد…تا ببینیم چی میشه

4384 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2011-10-01 03:34:38 +0330 +0330

آدم موقعی که شهوتی میشه هیچی حالیش نیست.اون از اولش هم به همین نیت اومده بوده.همه دخترها اینجورین چون شوهر کمه

0 ❤️

2011-10-01 04:03:12 +0330 +0330

کاکا
کسی کردی کونی دادی جریمه
سزای کس کن ناشی همینه
اشکلی نداره کاکا
بالاخره هر کسی در این دیار خاکی به گا میره
اما محض اطلاعت باس بگم
پرده دختر کاملا مشخصه با چه حشفه ای از چه آلتی جر خورده
اگه شما دخول نکردی در مهبل اون عزیز دردونه پس قابل اثبات نیست
اینا مال وقتیه که ترس از آبرو ریزی نداشته باشی ولی اگه رو این شکایتها تخمت میچسپه به گلوت که خدا رحمتت کنه باس بگیریش و قائله رو ختم کنی
راه دیگه هم اینه که سر کیسه رو شل کنی و ماشینو بهش بدی و خلاصه بجای سبیل پشم مهبلشو چرب کنی.
تا چه شود.

0 ❤️

2011-10-08 04:15:20 +0330 +0330

خب اگر اهل سکس هستی باید خیلی چیزها رو تجربه کنی. اینم یه جور بود دیگه. دمت گرم

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «