واااااااقعیه بخدا اما کاش واقعی نبود و فقط مث همه داستانا ارزوهای ذهن یه جقققی بود اما کیرم توش که وااااااقعیع.
سلام گایز یاشارم29سالمه کرج ساکنم. بی نیستم ب هیچ وجه اما خب بزترین فانتزیم سکس با مامانمه.
امروز بدترین حال شهوت و حشریت کل زندگیمو تجربه کردم ک دیووونه شدم و واقعا رد داده بودم و از شدتش نتونستم بخابم و شد 48ساعت بیداری ک کسخل ترم کرد بیخابیه. از شدت حشر و شهوت عجیبم از 12دیشب کیرم راست ک شد تا 2ظهر ی ثانیه نخابید.
من و مامانم تنها بودیم خونه و بعد ناهار رفت چرت بزنه و انقد رد داده بودم ک تو اتاقم لخت شدم و گفتم میرم بالا سرش خفتش میکنم ب زور. اما ترسیدم پشیمون شدم. ی کص ناااب تو چت روم پیام داد جنده و حشری رفتیم تل شروع کرد فیلم و ویس از خودش و کص مالیدنش و منم هی دیوونه تر میشدم ک برم بالا سر مامانم و اینم دقیقا انگار لخت مامانم بود فیلم میداد و این داستان روانیم کرد. بهش گفتم ک زده ب سرم بکنم مامانمو الان زوری و جنده انقد حشری بود نفهمیدم چیشد ک با چن تا ووویس یجوری کسخلم کرد و حرف زد باهام و تحریکم کرد ک مجبور شدم واقعا برم بکنم مامانمو دیگه حرفاش شست و شوی مغزیم داد و اون50درصد ترسمم پرید و شد100درصد جرات یا خریت ک باید برم بکنمش. بهم دستور میداد و منم شبیه برده و ربات انجام میدادم و گف پاشو برو از عقب بغلش کن تصویری ام مکالمه کن ببینمت من روانی و رد داده ک 12ساعته کیرم راست تو دستمه نفهمیدم چجوری ک رو حرفش نه نیاوردم و گفتم باشه. تا پتو رو کشیدم کنار ک برم وتصویر دادم ب جندهه مامانم بیدار شد و اومد تو اتاق و لخت و شق کرده منو دید. هنگ کرد و منم بی ترس شروع کردم رو تختم کیرمو مالیدن و اومد پتو رو پرت کرد روم و گفت لباس بپوش دیووونه شدی چت شده چیییییکاااار میکنی لباس بپووووش. منم بلند شدم و بازم کیر مالیدنی و مامانم جلو دراتاقم بود رفتم جلو گفتم بدو بیرون حالم خوب نیس کار دستت میدم ک چشاشو بست رف بیرون گف بپوش بیا کارت دارم ببینم چت شده رواتی شدی آشغال. رفت بیرون منم جلو در باز اتاقم واسادم گفتم بزار جق بزنم و بعد برم که دوباره اومد جلو اتاقم وایساد پشت ب من جلو آیینه دم در اتاقم ک دید دارم جق میزنم دوباره داااد زدم سرش گفتم نگااااا نکن حالم خرابه کار دست جفتمون میدم روتو برگردون که شروع کرد کسشر گفتن بهم چته روانی بدبخت میخای تجاوز کنی بهم بی غیرت و… ک تو اوج حال کیری خودم ک دارم جق میزنم حرفاش بدتر روانی ترم کرد. وااای ک دیگه ترمز وااااقعی رو بریدم و رفتم ک بکنمش دیگه ک رفت تو آشپزخونه حواسش نبود منو ندید منم کیر ب دست رفتم پشتش جلو سینک تف زدم ب کیرمو جق میزدم و از عقب کیرمو گذاشتم لای چاک کونش گرتمش و محکم قفلش کردم و کیرمو رو ساپرت لای کونش میمالیدم و شروع کرد جیییغ زدن و گریه کردن میگف گههه خوردم اذیتت کردم چون دیشبش ناحق دعوا کرد باهام سر اشتباه زده بود تو گوشم گریه میکرد میگف گه خوردم غلط کردم بابت دیشب نکن با مامانت نکن اینکارو کسخل فک میکرد کینه دعوارو دارم ک اینکارو میکنم و منم ازش جدا شدم گفتم باید نگام کنی آبمو بیارم و هی گریه میکرد ک چاقو رو از تو ظرفشوئی بردذشت و همین ولش کرد فرار کرد چاقو رو گرفت سمتم. منم کسخل و روااانی گفتم میخام جلوت جق بزنم آبمو ببارم شکر کن ک پشیمون شدم بکنمت و اونم هی گریه میکرد و چاقو تو دستش بود و مث سگ میلرزید و گریه میکرد و منم وحشیانه جلو واسادم و تف زدم ب کیرم و جلوش وایسادم جق زدم و هی اه اه میکردم بلند تا آبم اووومد با فشار زیاد با اینکه 2 متر ازم فاصله داشت آبم با سرعت خورد رو شکم و ممه هاش و تاپ مشکیشو کلا پر آب کردو سفید شد و فرار کرد رفت بیرون از خونه و رفت زیر زمین درو بست گریه کردن. حالا ک ارض شدم تازه فهمیدم وااااااای چ گهی خوردم من ک این کارو کردم و فهمیدم بدترین اشتباه زندگیمه و مامانمو دیگه از دست دادم و همییشع و رابطه مادر پسریمونو از بین بردم. انقد از پشیم نی سرمو کوبیدم ب دیوار ک ابرو چپم و پیشونیم جر خوردن و خون میچکید از صورتم مث ابشار ک لباس پوشیدم و از خونه بزنم بیرون رفتم درمونگا نگو دیده رفتم بیرون اومده بالا تو هال خون دیده بود. ده دیقه بعد تو مطب سر کوچه مون دیدم گریه میکنه و اومد تو میگف چیکار کردی خودتو کشتی این چ حماقتیه کردی و… الان 60تا بخیه خورده ابررو و پیشونیم.
بخداااااااا اولین داستانیه مینویسم دوس ندارم خوندن و نوشتن داستانو اما این واقعیت امروزمو نوشتم ک بگم تورو هرکی میپرستین پسرا هیچ وقت حستون ب مامانتون رو از جق زدن بیشتر ادامه ندین و همون جق زدن کافیه هیچ وقت ب فکز عملی شدن کردن مامانتون نیوفتین تووورو خدا هیچ وقت مث من خر نشید و ب مامانتون دست درازی نکنید. مادر واس ما پسرا خداس عقلتون رو ب کیرتون نسپارین ک بخاطرس خدا زو مادر رو از دست ندین و خودتون رو بدبخت نکنید و بی کس و کار میشین تا روزی ک عمر دارین نمیتونین دیگ تو چشاش نگا کنید. من نرفتم خونه چون روم نمیشه برم و بعد بخیه زدنام اومدم تو ماشینم تو خیابووام الانم تو ماشبن ام 5صبحه و شد 3روز بیداری و فکر کار امروزم ک داره مخمو میخوه. بخدا رفتم غروب جاده چالوس از دره بندازم پایین ماشینو بمیرم و دیگ فکر کار امروزم با مردن تموم میش اما جرات نکردم بندازم تو دره ماشینو و هنوز ب خریتم دارم فک میکنم ک چیکار کنم ک درست شه این حماقتم.
بازم قسم میدم ب مامانتون حس دارین اوکی فقط جق بزنید تورو قرااااان حماقت منو نکنید بهش واس کردن دست درازی کنید
ک نابود میشین مث الان من ک نابود شذم و شاید دیگه هیچوقت برنگردم تو اون خونه. مرگ واقعی با دستای خودم.
واااااااااقعیه بخدا اما ای کاش واااقعی نبود ای کاش خیالات و ارزوهای ذهن یک جققییی بود فقط و حقیقت نداش. . اون جنده ک تحریکم کرد تو سایت هست داستانو ببینه میتونه کامنت بزاره و شاهد بوده چون همرو تو ویدیو کال دید.
اتفاقی ک پنجشنبه 16تیر همین دیروز افتاد. واااقعی ترین داستانی ک ای کاش خاب بود و الان یکی ی چک میزد بهم و بیدار میشدم و میگفتم اخیییش خاب بود. حیف ک واقعیه
لعنت ب شهوت
**عجب!!پسر میرفتی دسشویی جلقی میزدی از فکرت میرفت بیرون خراب کردی!اما نگران نباش مامان با بقیه آدما فرق میکنه عمرن از دستت ناراحت نمیشه چند روز دیگه عادی میشه **
یعنی خاک توی سر جقیت کنم بدبخت کدوم آشغال حرومزاده ای به مادرش دست دارزی میکنه حتی توی بلاد کفر هم رابطه با مادر قفله خاک بر سر اون بیشرفی که حتی فکر و خیال رابطه با مادرش رو داره
اگر چنین اتفاقی افتاده با نرفتن خونه و یا کشتن خودت تازه درد و ناراحتی مادرت را بیشتر میکنی ، و اگر تا حالا از دستت ناراحت هم باشه درک میکنه اوضاع روحی تو خراب بوده و باهر کار دیگه ای این دیدگاه مادرت را خراب تر نکن،
با خودت عهد کن که دیگه از ذهن خودت این فکر را برای همیشه خارج کنی و برو ازش معذرت خواهی کن و یا برو خونه ولی حرف نزن و از اتاق بیرون نرو ،هیچ چیز غیر از گذر زمان این مسیله را حل نمیکنه ،صبر کن بعد از مدتی خودش درک میکنه وضعیتت تو را و این کار را میبخشه ،
فقط کار اشتباه دیگه ای نکن که موجب بشی هیچ وقت تو را نبخشه ،
مادر دل بزرگی داره و به بچه خودش هیچ وقت کینه پیدا نمیکنه ،فعلا فقط در سکوت و بدون هیچ حرفی دراتاق خودت باش و اصلا دیگه درمورداین کار به هیچ کسی نه حرفی بزن و نه به مادرت توضیح بده،
فقط سکوت و گذر زمان راه حل تو است،
اول باخودت عهد کن و بعد با خدا و برو خونه
امکان نداره یه پسر به مادری که نجیب و پاکدامن باشه حسی پیدا کنه دیگه خودت میفهمی منظورم رو 😉
↩ Ghul
از بس که مامان هاشو دوست پسر دارن و کص تشریف دارن توی خونه هم لخت و پتی میگردن و میخوابن جلو پسر بزرگ همین میشه دیگه
امکان داره راست میگه
دقیقا حسو حال شخصی رو که به این حس میرسه رو میگه
ببین داداش من نمیدونم مادرتون چند سالشه و چه فرهنگی دارین و چجوری هستین
بروزین سنتی هستین و …
به مامانت پیام بزن بگو تو خواب دیده بودم نمیدونم جم شده بود یا از روی علاقه ای و دوسداشتنی هست که بهت دارم این حس سراغم اومد یا رد دادم .
با خودکشی و … چیزی درست نمیشه .
مادرت درک میکنه .
چون بچگی ها معمولا از روی علاقه بچه ها تا مدت ها به اندام جنسی مثل سینه یا باسن مادرشون دست میزنن و از روی علاقه ی شدیده که دوسداشتن با حس هوس ادغام میشه
↩ Ahmad913
چون نمیفهمی میگی اینو. اگه جقی بودم ک شک نکن نیاز ب گفتن نبود خودم میکردم اینکارو
↩ Ghul
مشکل مادرهای پسردار اینه که میخوان برا شوهرشون سکسی باشن ولی خوب این وسط پسره با دیدن لباسای سکسی مامان و یا صدای سکس مامانش جقی میشه.این مشکلیه که منم داشتم. و همین الان که خودم پسردار شدم دارم. من از خانمم میخوام برام سکسی بپوشه تو خونه از اون ور پسرم بهش میگه مامان این چه لباسیه یه چیز مناسب بپوش
۶۰ تا بخیه!!!؟
داداش میاوردی یه یجا رو سراغ داشتم بدون رنگ برات در میاورد.
نهایتا ده تا بخیه.
حالا یه پماد هست برای پولیش کردن روش که جاش نمونه.
من کاری به واقعی بودن و نبودن این داستان ندارم ولی قبل از این داستان یه سر به درمانگاه میزدی یه سوال می کردی یا یه تحقیق تو اینترنت می کردی میدیدی اول 60 تا بخیه از کجا تا کجا میشه بعد میومدی اینجا هی واقعی واقعی می کردی.
سلام
بعنوان تجربه عرض می کنم من ۱۰ ساله عاشق مامانم هستم
بله ده سال است که پدرم فوت کرده و من فقط بجز زمان کاری با ایشانم اما میلیمتری جلو رفتم چون می اواهم او هم عاشق من بشود نه از سر زور و ترحم .ایشان می داند که من عاشق او هستم البته ما هنوز رابطه جنسی نداشتیم ولی بشدت بهم وابسته و مونس همیم .صبح هم را بغل می زنیم و غرق بدسه می کنیم و ظهر ها هم همینطور و… ولی رابطه کانل نداشته ایم. می بینید چون فقط عشق و رعایت حد و مرز بوده نه تنها بدبخت نشده ایم بلکه عاشق شده ایم .پس اشکال کار شما اجبار ،بی برنامه بودن و توجه نکردن به احساس مامانتان بوده