وسوسه های شیطانی قسمت نوزدهم

1401/03/01

به اصرار ناهيد خانم رفتم حموم ،
گاييدن كوس نازي مثل ناهيد خانم با اون هيكل وحشي و سكسي كه كير رو طلب ميكنه انرژی خاصي بهم داده بود ،
تو مدت زمان كمتر از 24 ساعت گاييده شدن فريبا و بعدشم كوس كردن مشتي مامي سيامك يكي از بهترين مسافرتهامو برام درست كرده بود ،
همش تو ذهنم كيرمو ميديم كه لاي پستونهاي بزرگ ناهيد عقب ،
جلو ميشه و فوران آبم كه گردن و صورتشو دربرميگيره ،
با صداي در حموم به خودم اومد ،
ناهيد خانم ميخواست ببينه چيزي لازم دارم يا نه ،
از حموم كه بيرون اومدم و مشغول تعويض لباس شدم سيامك برگشت و باهاش رفتيم بيرون و گشتي تو شهر زديم ،
چند روزي كه گرگان موندم خيلي خوش گذشت فقط با اومدن پدر سيامك آزادي عمل ما كم شده بود ،
شب آخر خانواده سيامك براي ديدن پدر بزرگشون ميخواستن برن كردكوي ،
قرار شد چون باران شديدي هم ميباريد من و سيامك با فريبا و فرشته بريم و بقيه خونه بمونن ،
فريبا خانم رانندگي ميكرد و سيامك هم كنارش نشسته بود ،
تو راه فرشته به بهانه صحبت با سيامك وسط صندلي ميومد و خودشو كاملا به من ميچسبوند ،
ورودي كردكوي بد شانسي سراغمون اومد و ماشين پنجر شد ،
زير باران وحشتناكي كه ميومد اول من و سيامك و بعدشم فريبا و فرشته خيس خيس شديم ،
پدر بزرگ سيامك خيلي خوش برخورد و صميمي بود و حسابي ازمون پذيرايي كرد ،
به خاطر خيس شدن لباسامون مجبور شديم عوضشون كنيم ،
تونستيم لباسي جور كنيم و بپوشيم ،لباسهايي بزرگ و گشاد ،
فريبا پيراهني پوشيده بود كه دكمه هاي بالايي نداشت و راحت سوتين و سينه خوشگلش ديده ميشد ،
به خاطر شرايط بد آب و هواييو با اصرار پدر بزرگشون قرار شد صبح زود برگرديم ،
خونه پدر بزرگ سيامك به صورت آپارتماني بود كه عمه سيامك قبل از رفتنش به اروپا طبقه بالا زندگي ميكرده ،
سيامك كليد بالا رو گرفت و همگي رفتيم اونجا ،
چون مدت زيادي بود بالا كسي زندگي نميكرد خونه خيلي سرد بود و به پيشنهاد فريبا همگي رفتيم تو يك اتاق كه بخاري داشت ،
1 ساعت اول همگي چون خيس هم شده بوديم ميلرزيديم ولي بعدش كم كم هوا خوب شد ، لباسامون كه خيس بود ،
حدود ساعت 11 شب سيامك به سرش زده بود و به سر و كول فريبا و فرشته ميپريد ،
تو همين اوضا به خاطر گير دادنش به فرشته دكمه هاي پيراهنش پاره شد و هيكل مانكني و زيباش تو چشم اومد ،
ولي سيامك ول كنش نبود و اينجا بود كه متوجه شدم سيامك مرتب سينه و كوس و كون فرشته رو به بهانه هاي مختلف ميماله ،
فريبا زير چشمي به من نگاه ميكرد و ميخنديد ،
منم هم ديد ميزدم و لذت ميبردم كه فريبا رو به سيامك گفت : ديونه لباسشو پاره كردي .
سيامك فرشته رو ول كرد و به طرف فريبا رفت و گفت : خوب كاري كردم ،
ميخواي از تو هم پاره كنم ؟
جمله آخري رو با حالت خاصي گفت و باعث خنده همه شد كه فريبا گفت : پيراهنم ميگي ديگه ؟
سيامك نگاهي به من كرد ، كاملا ميشد شيطنت رو توش ديد ،
سيامك رو به فريبا گفت : پيراهن ، شلوار ، و ووووو
فرشته بلند خنديد و گفت : اگه مردي از بهزاد رو پاره كن
سيامك بهم نگاهي كرد و گفت : پاره نه ، ولي اراده كنم از تنش در ميارم
فرشته كه نشون ميداد از فريبا تو شيطوني كم نمياره ادامه داد : لباساشو ديگه ؟
فريبا با لحني پر شيطنت گفت : امكان نداره ، نميتوني
سيامك : شرط ببنديم ؟
فريبا : باشه
من با لبخند گفتم : ببخشيدا ،
حالا چرا سر من شرط بندي ميكنين ،
از خودتون مايه بزارين
سيامك : شرط چي ؟
فريبا : هر چي تو بگي
سيامك : پس هر چي من بگم انجام ميدينا ؟
فريبا و فرشته با لبخند سرشونو به علامت تاييد تكون دادن .
سيامك به طرفم يورش برد ،
واقعيت اين بود هر چقدر هم مقاومت ميكردم فقط آسيب بيشتري ميديم ،
ولي اجازه دادن بهش هم صلاح نبود ،
به سر و كول هم افتاديم و زياد طول نكشيد اول شلوارم و بعدشم پيراهنمو درآورد ،
من كه از قبل تحريك شده بودم يكم كيرم تكون خورده بود ولي خوشبختانه بي جنبه نبود ،
سيامك به سمت فريبا و فرشته رفت و گفت :
خوب حالا نوبت اجرا دستورات من توسط شما 2 نفره
فريبا و فرشته بيشتر تو نخ من بودن ، فريبا گفت : خوب بگو
سيامك نيم نگاهي به من كرد ومثل فرمانرواها دستشو جلو آورد و گفت : ببوس
من خنده كنان گفتم : چي ؟
سيامك به طرف برگشت و قبل از اقدامي خودم جلو رفتم و دستشو ليس زدم ،
اونم محكم به كتفم كوبيد ،
درد زيادي تو دستم پيچيد و روي زمين نشستم ،
همونطور كه همه ميخنديديم فرشته به طرفم اومد و كنارم نشست ،
از كنار سينه هاي خوشگل فرشته توي سوتينش خيلي ديدني بود ،
فرشته بهم لبخندي زد و گفت : دردت گرفت /؟
اين پسره ديونه هستش
سيامك به فرشته گفت : نوبت تو هستش ، بايد برامون برقصي
فرشته : آخه ديونه بدون آهنگ
فريبا موبايلشو گرفت و يك آهنگ خارجي گذاشت و گفت : بهانه نگير اينم آهنگ
فرشته كه لوندي از سر و صورتش ميباريد بلند شد و شروع به رقصيدن كرد ،
پيراهن بدون دكمه باعث ميشد بدنش ديونه كننده تر بشه ،
فريبا به طرفش رفت و پيراهنشو درآورد ،
بدون هيچ مقاومتي فرشته با اندام جادوي شروع به رقص كرد و لحظه به لحظه فضا رو داغتر ميكرد ،
سيامك به فريبا اشاره كرد و اونم اومد وسط و به فرشته اضافه شد ،
فرشته با دستاش به فريبا فهموند كه اونم بايد لخت بشه ،
اولش اخم كرد ولي با اشاره سيامك فريبا رقصي رو انجام داد كه من نتونستم مقاومت كنم و دستور آماده باش به كيرمو صادر كردم ،
فريبا همونطور كه خودشو پيچ و تاب ميداد پيراهنشو درآورد ،
ديدن اون سينه هاي گنده و خوشگل تو سوتين فانتيزي حكم نهايي راست شدن رو به كيرم داد ،
من براي اينكه راست شدن كيرمو پنهون كنم روي زمين نشستم كه سيامك به طرفم اومد و گفت : بلند شو ببينم ، يالا
من : چيه ؟
سيامك : تو هم بايد برقصي
من : من الان نميتونم
سيامك مچ دستمو گرفت و قصد بلند كردنمو داشت كه من بهش اشاره كردم و خيلي يواش طوري كه بقيه نفهمن گفتم : ديونه شرايطم درست نيست
سيامك انگار حرف منو نشنيد و با زور كشوندمه وسط ،
كيرم كه از زير شورت كاملا بلند شدنش تابلو بود تو ديد فريبا و فرشته قرار گرفت ،
نميدونم چرا با اينهمه كوس و كون و سينه ديدن چرا بازم نميتونستم خودمو كنترل كنم ،
فريبا به فرشته چشمكي زد و لبخندي زدن ،
ولي به رقصشون ادامه دادن ،
فرشته به طرف سيامك رفت و خيلي با احساس دستشو گرفت و آوردش وسط ،
سيامك آروم گفت : فقط بچه ها آرومتر
و به طرف كليد برق رفت و چراغ خواب رو زد و لامپهاي وسط رو خاموش كرد ،
نور كمي تو اتاق بود ولي به راحتي ميشد اندام سكسي دو تا خواهر رو ديد ،
فريبا از پشت به سيامك چسبيد و بدون مشكل لباسشو درآورد ،
يكم كه گذشت فريبا پشتشو به سيامك كرد و كونشو بهش چسبوند ،
فضا كاملا سكسي شده بود ،
سيامك بدون اينكه حضور من و فرشته براش مهم باشه فريبا رو از پشت گرفت و به خودش چسبوند و دستشو زير سينه هاش گذاشت ،
رقص دو نفره سكسيشون من و فرشته رو هم تحريك ميكرد ،
سيامك فريبا رو به طرف من آورد و از جلو بهم چسبوند ،
كير راست شده من به كنار رون فريبا ميخورد ،
با عادت كردن چشمام به نور كم بهتر ميشد چشماي خمارشون رو ببينم ،
دستامو روي شونه هاي فريبا گذاشتم و تو همين احوال دست فريبا روي كيرم قرار گرفت ،
چشمامون بهم گره خورد ، فريبا لبخند شهوت باري زد و كيرمو ماليد ،
سيامك فريبا رو با من تنها گذاشت و به سمت فرشته كه محو ما بود رفت و بغلش زد و بلندش كرد ،
فرشته پاهاشو دور كمر سيامك حلقه كرد ،
دستهاي سيامك زير كون فرشته مشغول ماليدن بود ،
كير گنده سيامك از روي شلوار هم خودنمايي ميكرد ،
تو بر لاس زدن فرشته و سيامك بودم كه دست فريبا از زير شورتم رد شد و كيرمو گرفت ،
ديگه نتو نستم تحمل كنم و سرمو لاي سينه هاش گذاشتم و بوسيدم ،
سيامك فرشته رو روي زمين گذاشت و خيلي خشن برش گردوند ،
دستاشو دو طرف شورت فرشته گذاشت و تو يك حركت پايين كشيد ،
وايييييييييييييي كون سفيد و خوشگلش برقي تو اتاق ايجاد كرد ،
سيامك شلوار و شورت خودشم با هم درآورد ، كير گنده سيامك مثل فنر بيرون افتاد ،
سيامك كيرشو لاي چاك كون فرشته ميماليد ،
فريبا جلوم زانو زد و كيرمو بيرون كشيد و همشو تو دهنش كرد ،
فرشته هم دور زد و كير سيامك رو شروع به خوردن كرد ،
واي كه چه حرفه اي كير ميخوردن ،
سيامك يكم كه گذشت فرشته رو بلند كرد و كنار تخت به شكم خمش كرد ،
سرشو برد لاي كون فرشته و حسابي براش ليس زد ، فريبا هم از ساك زدن كيرم دست برنميداشت ،
سيامك سر كيرشو دم سوراخ فرشته گذاشت و با يك فشار فرو كرد ،
تكونهايي كه فرشته به خودش ميداد معلوم بود درد همه وجودشو گرفته ،
فريبا منو ول كرد و به طرف سيامك رفت و با عقب كشيدنش باعث شد كير سيامك بيرون بياد ،
بعد رو به من كرد و گفت : تو بكنيش براش قابل تحملتره
من به طرف فرشته رفتم و كيرمو لاي كونش كشيدم ، سيامك و فريبا فقط نظاره گر بودن ،
همينطور با سوراخش بازي ميكردم كه فرشته برگشت و گفت : بكن ديگه
كيرمو دم سوراخش گذاشتم و خيلي آروم سرشو فرو كردم ،
فرشته ناله اي كرد و با نگاهي پر شهوت به عقب تقاضاي ادامه كار رو داشت ،
فرو رفتن كيرم تو كون ناز و سفيد فرشته به آهستگي و در مقابل ديدگانه سيامك و فريبا ادامه داشت ،
سيامك پشت سرم اومد و دستاشو پشت كمرم گذاشت ،
يكمرتبه با فشار محكم سيامك به كمرم همه كيرم تو كون فرشته رفت و با ناله بلندش همراه شد ،
بي حركت موندم تا سوراخ فرشته عادت كنه ،
بعد شروع به تلمبه زدن كردم ،
فريبا به سيامك چسبيد و كيرشو ميماليد ولي چشمهاي جفتشون به كير من بود كه مسير رفت و برگشت سوراخ كون زيباي فرشته رو طي ميكرد ،
به سرعت گاييدنش اضافه كردم و محكم تو كونش ميكوبيدم .
فريبا بهمون نزديك شد و كون فرشته رو ماساژ ميداد و ميگفت : لذت ببر ، از سكست لذت ببر ،
از كون دادنت لذت ببر ،
از كير خوشگلي كه داره كونتون پر ميكنه لذت ببر
اومدن آبم با صحبتهاي فريبا نزديكتر شد و انگار فريبا فهميده بود كه رو به من گفت : تو كونش خالي كن ،
فرشته عاشق آب كيره ، همشو تو كونش بريز
فوران آب كير من همراه با صداي جون جون من كون خوشگل فرشته رو فرا گرفت .
فريبا با ولع هر چي بيشتر كير سيامك رو ميخورد ،
فرشته كنار ديوار نشسته بود و با كوسش بازي ميكرد ،
سيامك مثل وحشيها سينه هاي فريبا رو چنگ ميزد ،
من با اينكه انرژي زيادي رو براي گاييدن فرشته مصرف كرده بودم ولي كم كم كيرم باز داشت بلند ميشد ،
فريبا دستشو رو سينه سيامك گذاشت و خوابوندش و خودشو روش كشوند ،
كير گنده و وحشتناك سيامك رو با كوسش تنظيم كرد با تمام وزنش نشست ،
كير سيامك راه كوس خوشگل فريبا رو پيمود و فرو رفت ،
صحنه خيلي زيبايي بود ،
فرو رفتن كير تو كوس از پشت هم خيلي ديدن داره ،
فريبا خودشو پيچ و تاب ميداد و بالا ، پايين ميكرد ،
بيشتر فعاليت از فريبا بود و سيامك فقط دستاشو زير كون فريبا گذاشته بود و كمكش ميكرد ،
به فرشته نگاهي كردم كه حريصانه گاييدن خواهرشو ميديد ،
فرشته چهار دست و پا به طرفشون رفت و سرشو روي سينه سيامك گذاشت و با دستاش سينه هاي فريبا رو ميماليد ،
فريبا همونطور كه به شدت حركاتش اضافه ميكرد به فرشته گفت : واي نميدوني چه حالي ميده
فرشته با لبخند گفت : ميخواي منو هيجاني كني ؟
فريبا : كوس دادن خيلي حالش بيشتره
فرشته : اي ، پس منم ميخوام
و بعد سرشو به طرف سيامك گردوند و گفت : منم كير ميخوام
سيامك : تو كه الان كير خوردي دختر
فرشته : نه ، كوسم كير ميخواد
فريبا همونطور كه كير سيامك رو تو كوسش ميچرخوند رو به عقب برگشت و به من گفت : از ديدن خوشت مياد ؟
من : خيلي ، تا حالا سكسي به اين قشنگي نديدم
فريبا روي سينه سيامك دراز كشيد و گفت : سيامك من 2 تا كير ميخوام
سيامك : چي ؟ 2 تا كير ؟
فريبا : آره ، ميخوام ببينم اونايي كه با 2 تا كير گاييده ميشن چه حالي دارن
و بعد دستشو روي سوراخ كونش كشيد و رو به من كرد و گفت : بيا ، بكن توش
من كه دوباره كاملا مست كرده بودم منتظر نشدم و رفتم پشتش و با انگشتام با سوراخش بازي كردم ،
سيامك بهم گفت : يواش تو كونش كن
من با چشمام جوابشو دادم و با آب دهانم سر كيرمو خيس كردم كه فرشته بلند شد و تو دهنش گذاشت و حسابي برام خورد ،
حالا ديگه كيرم آماده ورود تو كون فريبا بود ، سرشو با كمك فرشته دم سوراخ فريبا گذاشتم ،
فريبا همونطور كه همه كير سيامك تو كوسش بود بيحركت شد ،
خيلي آروم سر كيرم فرو كردم ، فريبا يك تكوني خورد و گفت : اوه ،
ولي 2 تا كير درد داره ها
من : ميخواي ادامه ندم ؟
كه تا فريبا رفت جواب بده ،
فرشته دستشو پشت كمرم گذاشت و همون كاري كه فريبا در موردش انجام داده بود و تلافي كرد
و با فشار باعث شد من نتونم تعادلمو حفظ كنم و بيشتر كيرمو تو كون فريبا جا بدم ، فريبا ناله اي كرد و گفت : وايييي جر خوردم
ديگه جاي تعمل نبود ،
شروع كردم تو كونش تلمبه زدن و يكم كه گذشت سيامك هم شروع كرد ،
ناله هاي فريبا بيشتر به ذجه زدن تبديل شده بود و مشخص ميكرد درد زيادي رو تحمل ميكنه ،
من و سيامك با شدت تو كون و كوسش تلمبه ميزديم كه سيامك گفت : بلند شو داره آبم مياد
من بلند شدم و سيامك كيرشو از كوس فريبا بيرون كشيد و با جلو رفتم فرشته روي سينه ها ش ريخت ،
ولي كير من همچنان تب كون و كوس فريبا رو داشت ،
فريبا برگشت و به حالت چهار دست پا شد و من دوباره كيرمو تو كونش كردم ،
همه توانمو بكار بردم و تلمبه ميزدم ،
يكم كه گذشت از كونش درآوردم و تو كوسش كردم ،
فريبا سرشو برگردوند و گفت : آره تو كوسم بزار ، كوسم بيشتر كير ميطلبه
من : اوه ، چه حالي ميكنم من ،
چه كوس و كوني داري فريبا
اونقدر تو كوسش كوبيدم كه آبم اومد و وقتي از كوسش بيرون كشيدم همشو روي كمرش خالي كردم .

ادامه دارد

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-05-22 04:05:59 +0430 +0430

چقد هیجان داره داستانات

1 ❤️

2022-05-22 04:48:24 +0430 +0430

اوهوووم عالیه … 💋 💋 💋 💋 💋

1 ❤️

2022-05-22 13:41:01 +0430 +0430

خیلی جالب شد مرسی واقعا

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «