چیزی بگوی،احمد شاملو

1400/11/19

بیتوته‌ء کوتاهی است جهان
در فاصله‌ء گناه و دوزخ
خورشید
همچون دشنامی برمی‌آید
و روز
شرمساری جبران‌ناپذیری‌ست
آه، پیش از آن که در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی

درختان
جهل معصیت‌بار نیاکانند
و نسیم
وسوسه‌ای است نابکار
مهتاب پاییزی
کفری‌ست که جهان را می‌آلاید

چیزی بگوی، پیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی
هر دریچه‌ء نغز
بر چشم‌انداز عقوبتی می‌گشاید
عشق
رطوبت چندش‌انگیز پلشتی است
و آسمان
سرپناهی
تا به خاک بنشینی و
بر سرنوشت خویش
گریه ساز کنی
آه
پیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی
هرچه باشد

چشمه‌ها
از تابوت می‌جوشند
و سوگواران ژولیده آبروی جهانند

عصمت به آینه مفروش
که فاجران نیازمندترانند

خامش منشین
خدا را
پیش از آن که در اشک غرقه شوم
از عشق
چیزی بگوی

از دید خودم،شاعر با اینکه نگاهی ناتورالیسمی به زندگی داره،اما این دیدگاه رو به شاعرانگی و لطافت بسیار خاصی بیان کرده.

170 👀
2 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-02-08 22:29:04 +0330 +0330

نه دلگیرم از باران
نه باد های تند نالان
نه ب طرز نگاه آینه ای با چشمان غمگین
تنها!
برگ هایی ک میریزند هوس نبودن
به سرم می اندازند
خودم!

2 ❤️

2022-02-09 00:20:45 +0330 +0330

↩ Hosi_n
مرسییییی

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «