یادی از بزرگان هنر سرزمینم(سیمین دانشور)

1401/12/13



سیمین در هشتم اردیبهشت 1300 در شهر شاعر پرور شیراز چشم به جهان گشود . پدرش دکتر محمد علی دانشور (احیا السلطنه) بود همان کسی که سیمین در رمان سووشون به نام دکتر عبدالله خان یاد می کند ، احیا السلطنه مردی با فرهنگ و ادب بود و عضو گروه حافظیون که شب های جمعه بر سر مزار حافظ جمع میشدند و یاد حافظ را زنده میداشتند . مادرش قمر السلطنه حکمت نام داشت. بانوی شاعر و هنرمند که نقاشی را به فرزندانش می‌آموخت و مدتی هم مدیر هنرستان دخترانه هنرهای شیراز بود سیمین سه برادر و دو خواهر داشت و در خانواده‌ای اهل ذوق و هنر پرورش یافت .
به واقع او اولین زنی است که داستان نویس بودن را به صورت حرفه‌ای پیش گرفت ، قبل از او هم افرادی بودند مانند امینه پاکروان که البته به فرانسه می‌نوشت ولی فارسی را خوب نمی‌دانست اما به شکل تثبیت شده سیمین دانشور اولین زن نویسنده ایرانی هست.او در دورة داستان‌نویسی را آغاز می‌کند که حضور زن به عنوان نویسنده امری خرق عادت بود ، کاری را که فروغ د رشعر انجام می دهد دانشور در داستان ترسیم می‌کند . اولین اثرش که «آتش خاموش » نام دارد را د ر22 سالگی نوشت ودر 27 سالگی چاپ کرد ، البته این داستان مشق اول او بود.
وقتی که آن را به صادق هدایت نشان داد ونظرش را خواست به او گفت « اگر من به تو بگویم چطور بنویس و چکار کن دیگر خودت نخواهی بود ، بنابراین بگذار دشنام‌ها و سیلیها را بخوری تا راه بیفتی من هم همین کار را کردم ».
سمین دانشور در سال 1328 موفق به اخذ مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران شد و رساله ی زیبایی شناسی «علم الجمال و جمال » را که در رابطه با ادبیات قرن هفتم است به رشته تحریر در آورد . به مدت پیج سال با متقدان بزرگی چون فاطمه سیاح ، بهمینار ، ملکی و فروزانفر کار کرد .
از جمله تالیف ها و ترجمه های دانشور عبارت انداز :

«آتش خاموش» 1327

«سرباز شکلاتی » اثر برناردشاو ،1328

«دشمنان» اثر آنتوان چخوف ، مجموعه ی داستانهای کوتاه ، 1328

«بتاتریس» اثر شنیتسلر ،1332

«رمز موفق زیستن » اثر دیل کارنگی ،1332

«کمدی انسانی » اثر ویلیام سارویان،1334

«داغ ننگ » اثر ناتا نیل هارثون ، 1334

«همراه آفتاب» اثر هارول کور لندر ، مجموعه داستانهای ملل مختلف برای کودکان ، 1337

«شهری چون بهشت »1340

«باغ آلبالو» اثر انتوان چخوف ، 1347

«سووشون» 1348

«چهل طوطی با جلال آل احمد »1351

«بنال وطن» اثر آلن پیتون ،1351

«مسائل هنرایران» ده شب ، شبهای شاعران و نویسندگان ایران ، 1356

«مجموعه داستان کوتاه» 1358

«بی کی سلام کنم ؟» 1359

«غروب جلال » 1360

« ماه عسل آفتابی »ترجمه ی از نویسندگان مختلف ،1362

«جزیره سرگردانی» رمان جلد اول ،1372

«شناخت و تحسین هنر» مجموعه مقالات 1357

«از پرنده های مهاجر بپرس» 1376

«ساربان سرگردان » 1380

8 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-03-04 15:17:44 +0330 +0330

↩ آلتـــــــِ قتاله
لازم بتوضیح هست که اینجا تالار هنر هستش و از بعد هنری خیلی چیزها بررسی میشه نه بعد سیاسی و اجتماعی.
جریان روشنفکری تو ایران رو خیلی چیزهای دیگه رقم زدن در ایران که اصلا نمیشه مقصر شناخت قشر خاصی رو بنظر بنده…
گند رو به زندگی هر کسی خودش میزنه دوست عزیز همه تقصیرهارو گردن پیشینیان انداختن میشه عذر بدتر از گناه…
یه توصیه هم دارم اگر احترام رو اول جمله میذاری حداقل بی پدر مادر و حرومزاده رو بکار نبر تو جمله ای که تایپ میکنی…
دم شما گرم و تشکر میکنم از حضورت

1 ❤️

2023-03-04 15:42:56 +0330 +0330

↩ آلتـــــــِ قتاله
اصلا منکر این نیستم تاثیرگذار بودن دوست عزیز
میگم شما که بهتر میزنی بستان بزن نه اینکه همش بگیم تقصیر اون بود …
نظر هر کسی مهمه و با آغوش باز در بحث ها شرکت میکنم اگر ادب رعایت بشه…
بچه نیستیم که مثل مدرسه بریم به مدیر بگیم بیا فلانی حرف بد زده پاکش کن رفیق…
خودمون باهم حلش میکنیم
تقدیم بهت بابت وقتی که گذاشتی
هرکه را دور کنی دُور و برت می‌آید
از محبت چه بلا ها به سرت می‌‌آید

تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت می‌آید

منِ آشفته به پای تو می‌افتم اما
مویِ آشفته فقط تا کمرت می‌آید

روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
یک نفر ضجه‌زنان پشت سرت می‌آید…

کاظم_بهمنی

1 ❤️

2023-03-04 18:31:13 +0330 +0330

در ابتدا بسیار ممنون بابت این تاپیک زیبا💛

و دوم اینکه ؛ ایشون با صادق هدایت هم صحبت بودن و از ایشون نظر خواستن، یعنی صادق هدایت رو مخالف عقاید خودش نمیدونست؛ اما دوستمون گفتن که جز روشنفکران ۵۷ هم بودن!

گمونم زندگینامه جالبی داشته باشن!

1 ❤️

2023-03-04 19:32:59 +0330 +0330

یه مشت کمونیست و چریک فدایی و مجاهد و چپی حرومزاده که اینم جزوشون بود

1 ❤️

2023-03-05 07:45:00 +0330 +0330

↩ EROTOSS
درووود بر شما و ممنون از نظرتون که خیلی زیبا بود
تقدیم
ن با تو نگویم كه تو پروانه‌ی من باش
چون شمع بیا روشنی خانه‌ی من باش

در كلبه‌ی من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این كلبه و كاشانه‌ی من باش

من یاد تو را سجده كنم ای صنم اكنون
برخیز و بیا ، خود بت بتخانه‌ی من باش

دانی كه شدم خانه خراب تو حبیبا
اكنون دگر آبادی ویرانه‌ی من باش

لطفی كن و در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار دل دیوانه‌ی من باش

مهدی_اخوان‌ثالث

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «