غرور من در ابدیت رنج من است
تابه هر سلام و درود شما
منقار کرکسی را بر جگرگاه خود احساس میکنم
نیش نیزه یی بر پاره ی جگرم، از بوسه ی لبان شما
مستی بخش تر بود.
چراکه از لبان شما
هرگز سخنی جز به ناراستی نشنیده ام
و خاری در مردمک دیدگانم ، از نگاه خریداریِ تان صفابخش تر
بدان خاطر که هیچ گاه نگاه شما در من،
جز نگاه صاحبی به برده ی خود نبوده
از مردان شما ، آدم کُشان را
و از زنانِ تان ، به روسپیان مایل ترم
من از خداوندی که درهای بهشت اش را بر شما خواهد گشود ، به لعنتی ابدی دلخوش ترم
هم نشینی با پرهیزکاران و هم بستری با دختران
دست ناخورده ، در بهشتی آن چنان
ارزانیِ شما باد
من پرومته ی نا مُرادم
که کلاغانِ بی سرنوشت را از جگر خسته
سفره ای جاودانه گسترده ام
گوش کنید ای شمایان که در منظر نشسته اید
به تماشای قربانی بیگانه ای که منم
با شما ، مرا هرگز پیوندی نبوده است.
عاشق پاییزم، ولی یکی از مزخرف ترین هفته هارو گذروندم و همچنان باید بگذرونم.
کامنت اول تاپیک رو اگه خوندید؛
این حرفم به این دلیل بود که پام شکسته بود و همچنان قرار بود تا دوهفته دیگه تو گچ باشه ولی امروز دیگه بریدم و کم آوردم، گچ رو با اره باز کردم. تصمیم دارم از فردا به زندگی عادی برگردم،
البته همچنان لنگ میزنم و پام رو زمین میزارم درد میگیره.