*wolf* مادر دوستم که بدل شد بر معشوق بی انتهایم ...

1402/11/08

سلام خدمت همه دوستان عزیز …
این اولین داستانی هست که میذارم .
امیدوارم خوشتون بیاد و اگه نظری پیشنهادی یا انتقادی داشتید خوشحال میشم برای پیشرفت قلمم ، بهم بگید …
همچنین سعیم بر این هست کمترین غلط املایی و نگارشی رو بنویسم ، به هر حال اگر اشتباهی دیدید به بزرگی خودتون ببخشید …

توضیحات اولیه : تمام اتفاقات با زن شخصیت داستان ، بجز وارد شدن به مسائل کاملا سکسی واقعیت داره و صرفا دخول ها و روابط عاشقانه ساخته ذهن مشوش اینجانب است …( اسم ها برای حفظ حریم خصوصی مستعار است )
یه مقدار طول میکشه وارد سکس بشیم .به هر حال دوست دارم یکم صبور باشید و خودتون رو کمی جای من قرار دهید تا حق مطلب ادا بشه 

خب من پیام هستم 18 سالمه . یه پسر شاد ، خوش فیس و احساسی و تقریبا دارای تناسب اندام
دوست صمیمی ای دارم به نام سورنا که یک سال ازم کوچیک تره …دوستی من و سورنا از بچگی شروع شد در دوران دبستان و الان در دبیرستان همچنان هم مدرسه ای هستیم …همچنین مادر سورنا یا همون فریال ( شخصیت اول این داستان) سالهاست همکار مامانم و تقریبا با هم رفت و آمد خانوادگی داریم . فریال همیشه از بچگی منو دوست داشت …همیشه بغلم میکرد میبوسید وهمه جوره ابراز علاقه میکرد بهم…
در مورد فریال هم باید بگم یه زن حدودا 39 ساله ، کشیده ، خوش سیما ، خوش اندام با پوستی تقریبا جو گندمی هست …
و من تا زمانی که با بلوغم اشنا نشده بودم هیچ حسی به فریال نداشتم و هر وقت اسم فریال میومد برام بازی با سورنا تداعی میشد .نمیدوستم شاید 10 سال بعد این قضیه عوض شه و هر وقت سورنا رو میبینم یاد اور فریال برام بشه … و من فقط فریال رو به عنوان مامان دوستم میدیم ، کسی که هر وقت میرفتم خونشون همیشه باهام مهربون بود …

اگه بخوام از استارت حسم بگم باید رجوع کنم به روزی که برای مامانم سر کار باید چیزی میبرد .اون روز ظهر مامانم بهم زنگ زد و گفت پوشه ای رو براش ببرم ، و منم از خونه راه افتادم که براش ببرم …اونجا که رسیدم فریال در رو باز کرد مثل همه سالهای گذشته باهام دست داد و مهربون بود و ازم خواست مدتی بشینم بعد برم ولی من عجله داشتم …سراغ مامانم رو گرفتم که فریال گفت رفته طبقه پایین کاغذ A4 بیاره … خواستم برم بشینم که متوجه شدم دستم هنوز داخل دست فریاله …با شرم یه لبخند زدم و گفتم ببخشید خاله حواسم نبود که خودش هم یه لحظه جا خورد اما چشمکی زد و گفت مشکلی نیست …بعد رها کردن دستش یه حس غریبی رو حس کردم …حسی که هیچوقت نداشتم …حس میکردم موقعی که دستش رو لمس میکردم ارامش داخل تمام وجودم شارش میشد.و بعد رها کردن یکم از خودم بی خود شدم و تو خودم رفتم . فریال گفت خاله خوبی ؟ گفتم اره ممنون یه لحظه ذهنم درگیر شد …خلاصه مامانم اومد ، پوشه رو بهش دادم باز هم مثل همیشه فریال سرم رو بوس کرد و رفتم …

من وقتی رفتم خونه به این موضوع یکم فکر کردم اما گفتم چیز خاصی نیست و برای مدتی فراموشش کردم تا دو هفته بعد حدودا…

14 روز بعد داخل مدرسه بودیم که یهویی فریال رو دیدم که از پله ها داشت میومد بالا …منم رفتم استقبالش و خیلی از دیدنم خوشحال شد و گفت برای پرسیدن وضع تحصیلی سورنا اومدم …یکم با هم صحبت کردیم که زنگ خورد و من تا خواستم برم باز هم متوجه شدم دستم رو هنوز ول نکرده …من گفتم خاله باید برم اون هم گفت برو عزیز دلم و در عملی خیلی عجیب منو هنگام بغل کردن به خودش چسبوند و به جای سرم ، این سری گونه ام رو بوسید …تنها کاری که تونستم بکنم این بود که خداحافظی کنم و سریع برم …زنگ بعد سر کلاس کاملا حواسم پیش فریال بود .
کلی سوال تو سرم بود

از دستی دستم رو ول نکرد ؟
اتفاقی گونه ام رو بوسید؟
چرا اونجوری بغلم کرد؟
و …

اون روز برگشتم خونه …موقع خواب باز هم به این موضوع فکر کردم و به خودم که اومدم دیدم کمی کیرم شق شده …
خیلی خیلی از خودم بدم اومد به خودم گفتم :
پیام ، اون جای مامانته زشته این کار ، چرا این شکلی شدی و کلی خودم رو نکوهش کردم و عذاب وجدان شدیدی گرفتم و سریعا با کتابی خودم رو مشغول کردم و بی خبر از حوادثی که فردا در انتظارم بود خوابیدم

این بود قسمت اول
امیدوارم تا اینجا خوشتون اومده باشه که پر انرژی تر قسمت دوم رو ارسال کنم …

قسمت بعد

7190 👀
6 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-01-28 18:28:24 +0330 +0330

خوب بود باهاش ارتباط برقرار کردم هنگام گرفتن دست منم داغ شدم.

0 ❤️

2024-01-28 18:50:44 +0330 +0330

↩ porsex
ممنونم

1 ❤️

2024-01-28 18:54:02 +0330 +0330

انرژی بدیدددد 😍

0 ❤️

2024-01-28 20:42:51 +0330 +0330

up

0 ❤️

2024-01-29 09:45:23 +0330 +0330

UP

0 ❤️

2024-01-29 10:05:58 +0330 +0330

کاش با منم هم مدرسه ای بودی 🙃

1 ❤️

2024-01-29 17:16:04 +0330 +0330
1 ❤️

2024-01-29 17:36:10 +0330 +0330

up

0 ❤️

2024-02-01 17:17:35 +0330 +0330

UP

0 ❤️

2024-02-05 02:18:02 +0330 +0330

شروع خوبی بود👌❤️

1 ❤️

2024-02-05 14:02:02 +0330 +0330

↩ danial629
داخل داستان ها هم گذاشتم …دوست داشتی لایک کن

1 ❤️

2024-02-06 02:03:36 +0330 +0330

↩ Wolf of persia
👍👍بله، حتما

1 ❤️

2024-02-08 18:43:15 +0330 +0330

up

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «