آقا معلم زنو بچتو گاییدم...!

1403/01/15

این یه خاطرس بیشتر تا داستان سکسی اگه دنبال حشری شدنی نخون :)

آقا معلم زنو بچتو گاییدم…! این جمله شاید برای تو دوران مدرسه برای بقیه فحش محسوب میشد ولی برای من خاطرس
سال 93 دوم دبیرستان بودیم یه معلمی داشتیم ترک بود ازین آذریای خوشگل و زاغ و بور و سفید کلا ژنشون خوشگل بود این معلم ما رضا بود اسمش ، مادر بچه هارو گاییده بود و خیلی بهمون سخت میگرفت انقدی که کینه گرفتیم بریم یه بلایی سر ماشینش بیاریم زنگ اخر که مدرسه تعطیل شد رفتیم سراغ ماشینشو هر چهار چرخشو پنچر کردیم و رفتیم دنبال دختر بازیمون جلو مدرسه دخترونه وقتی برگشتم سمت خونمون دیدم هنوز جلو مدرسه وایساده منم که کرم داشتم رفتم خسته نباشید گفتمو با یه نیشخندی گفتم چیشده اقا هنوز نرفتین خونه گف یه بی پدر مادری همه چرخامو پنچر کرده گفتم خب بیا من میرسونمت سوار شد و راستش قصدم این بود خونشو پیدا کنم نه خایه مالی ، دم خونشون دست کرد تو جیبای کتش و گفت که یادش رفته کلیداشو از تو ماشین برداره ایفونشونم خراب بود تو رودروایسی از دیوار حیاطشونم رفتم بالا و پریدم تو حیاط دیدم روی بند رخت سوتین دخترونس و ازش یه عکس سریع گرفتم و درو باز کردم براش و ازینجا قصه ما شروع شد . عکس شرت سوتین زنو بچه ی اقا رضا عین بمب تو مدرسه ترکید و همه داشتنش کم کم به گوشش رسید و دنبال کسی میگشت که از تو حیاط خونش این عکسو گرفته ، بگزریم این قضیه گزشت تا من تو دوران دانشگام مغازه موبایل فروشی زدم و یروز اتفاقی این اقا رضای قصه ی ما با دوتا دختر و یه زن اومد تو مغازه و بعد کلی حال و احوال گف که میخاد گوشی دخترشو عوض کنه و براش یه ایفون مدل بالاتر بگیره و میخاست که اطلاعاتش به گوشی جدید منتقل شه خلاصه منم برای اینکه فرصت از دستم نره گوشیو با قیمت خرید دادم بهش و گوشی قبلیو گزاشتن برای انتقال اطلاعات و گفتم ک بعدازظهر میتونه بیاد ببرتش از فضولی داشتم میمردم به محض اینکه پاشونو از مغازه گزاشتن بیرون رفتم توی گوشیو بگردم و راستش توقع دیدن اون همه پورن و سکس چت و نود و … از دخترشو نداشتم و وقتش بود که تلافی سه سال شلنگ و خطکش و تنبیه های جور واجور پدرشو جبران کنم ، تا اینجا پیش خودت میگی چقد عوضی بودم و کینه ای ولی ناموسن یه دبیرستان 400 نفری از دستش مینالیدن حتی بچه هایی که قبلا تو اون مدرسه درس خونده بودن از این رضا مینالیدن ، بگزریم موقع تحویله گوشی رضا نیومده بود و فقط دخترا با مادرشون اومده بودن از دخترش شمارشو برای نصب تلگرام واتساپ و… گرفتم و حفظ کردم شبش پیام دادم و مخشو به راحتی زدم راستش ترس داشتم و فکر نمیکردم به این راحتی پا بده ، قرارای توی ماشین یا مغازمون تبدیل شده بود به سکسای منظم و هفتگی منو پریسا که نود هاش رو میزارم ببینین



درسته یکم لاغر بود ولی حاجی پرده نداشتنش اپشنی بود که یه دختر مجرد میتونست داشته باشه یروز پریسا بهم گفت که بیا خونمون بابام رفته شهرستان برای ختم فامیلشون و منم رفتم ولی چیزی که توقع نداشتم ببینم این بود که مامان پریسا (فرشته) و ابجیش (آویسا) هم خونه باشن و تعجب بیشتر اینکه خیلی ریلکس و با لباسای باز نشسته بودن و جوری رفتار میکردن که انگار از اول داستان منو پریسارو میدونستن یکم گرخیده بودم منتظر بودم الان مامور بریزه ببرتم یا باباش از اتاق بپره بیرون کونمو پاره کنه ضربانم رو هزار بود بعد یکم قلیون کشیدن پریسا دستمو گرفت برد طبقه بالا و طبق معمول سکس و وقتی برگشتیم دیدم فرشته شیر موز اورد و گفت بخور خسته ای بنظر خیلی ریلکس میومدن و این اذیتم میکرد حس میکردم یه کاسه ای زیر نیم کاسس ولی از یه طرفم دوست داشتم وضعیتو هزار جور فکر تو سرو کلم میپیچید تا وقتی که از خونشون اومدم بیرون باورم نمیشد که اتفاق بدی نیوفتاده ، این چندروزی که رضا نبود ترسم ریخت از رفت و آمد به خونشون ، یجورایی پاتوق شده بود تا اینکه سه و هفت فامیلشون گزشتو رضا برگشت و این بار نوبت اونا بود بیان خونه من ، هر روز کارمون شده بود اینکه شاگردمو بزارم مغازه با اینا برم خونه به قلیون کشیدن و مشروب خوردن تا اینکه شب افسانه ای رسید و باز رضای بدبخت باز رفت شهرستان و رفتم خونشون اونشب انقد مست کردیم که یه شب خاطره انگیزی ساختیم

هنوز یه لیتر هم از عرقارو نخورده بودیم که فرشته رفت برای تگری و وقتی بعد نیم ساعت دیدم برنگشته نگران شدم رفتم و دیدم که اینطوری خابش برده دخترام انقد مست بودن که اصن یادشون نمیومد مادرشون کجاست


وقتی فرشته رو بردم تو اتاقش بخوابونم دیدم بین راه انگشتم کرد خندیدیم و منم ک دیدم سر شوخیو باز کرده با خودم گفتم اینو امشب نکنم پررو میشه برگشتم یه سرو گوش اب بدم ببینم دخترا در چه حالن دیدم اویسا که دمر افتاده چشاشو بسته پریسا هم زیر لب اهنگ میخونه و برا خودش میرقصه حاجی ادعا نداره که هممون مست پاره بودیم با همون یه لیتر پاچیده بودیم ولی قصدم این بود کسی از اون شب چیزی یادش نمونه دوباره اویسارو بلند کردم و شروع کردیم به خوردن
آخرین پیک از خانواده اول عرقا بود که دیدم اویسا دویید تو اشپزخونه و یه تگری تو سینک ظرفشویی زد و حال مارو هم بهم زد با خودم گفتم امشب من تا سه تاتونو نگام از این در بیرون نمیرم رومو کردم به اویسا و با فاز مهربانانه گفتم خوبی عزیزم دیدم رو پا نمیتونه وایسه و بردمش تو اتاقش گفتم دمای بدنت بالاست حالت بد میشه لباساتو در بیار لخت بخواب خودمم نمیدونم این کسشر چجوری به مغزم رسید ولی راه خوبی بود برای لخت کردنش گف نمیتونم سرم داره گیج میره که کمکش کردم و لخت مادرزادش کردم


فک کن داری کمک میکنی شلوارشو در بیاری یهو یه همچین چیزی بیوفته بیرون واکنشت چیه ؟ خب منم خیلی دلم میخاست همون لحظه بکنمش ولی هنوز یه نفر تقریبا هوشیار بود که باید از دور مسابقات خارج میشد 😁 😁 😁
رفتم و خیلی عادی ادامه دادم به خوردن شیشه ی دوم که دیدم بعله پریسا خانوم هم لفت داد و همونجا سکس خشن رو استارت زدم انقد مست بودم که سوراخو دوتا میدیدم ولی حس میکردم به مقصودم رسیدم و به ازای هر شلنگی که رضا خان کف دستم زده بود یه تلمبه محکم که تخمای خودم درد بگیره به کص پریسای بیچاره میزدم بیست دیقه ای گزشت و نفسام به شماره افتاده بود و دیگ توان کردن نداشتم همونجوری که دمر خوابیده بود کیرمو در نیاوردم و خوابیدم روش صداش زدم گفتم خوبی؟ ارضا شدی ؟ دیدم جواب نداد فهمیدم وسط کار خانوم خوابش برده الکی تلاش میکردم پاشدم و رفتم سمت اتاق آویسا درو که باز کردم دیدم نفساش تندتر شد و انگار اضطراب یا استرس داشت پرسیدم بیداری دیدم تکون نمیخوره خودشو انگار زده به خواب نفساش نا منظم بود داخل اتاق موندم و در اتاقو بستم دیدم یهو بلند شد منو که دید شوکه شد چون فک میکرد رفتم بیرون و درو بستم دیدم دستو پاشو گم کرد و گفتم چیشده دیدم داره تو مستی کسشر میگه هی میگه بخدا ازقصد نگا نکردم چشمم افتاد فهمیدم داشته سکس منو پریسارو نگا میکرده یه نیشخند زدم گفتم چیشد دلت خواست ؟ گف ن دیوونه این حرفا چیه گفتم اگه میخای من اوکیم به پری و فری هم نمیگیم دیدم حرفشو قط کرد در که بسته بود چراغم خاموش کردمو به بهونه ی تاریکی چراغ قوه گوشیمو روشن کردم ولی اون نمیدونست که دارم فیلم میگیرم و یه اسکرین شات از اون فیلم میشه این شاهکار


فیلم کاملو نزاشتم چون فیس ها پیدا بود خلاصه ما کم کم ترسمون ریخت داشتیم محکم تلمبه میزدیم داشتم ارضا میشدم بدنم داشت منقبض میشد حرکاتم تند تر میشد اومدن ابمو حس میکردم که در یهو باز شد جفتمون قلبمون اومد تو دهنمون دیدم یکی تو چارچوب در وایساده تلو میخوره و هی سرش گیج میره نور پشت سرش نمیزاشت قیافشو تشخیص بدم تا دقت کردم دیدم مامانشه حالا فک کن من داگ استایل کیرم تو کص اویسا جفتمون گردنمونو چرخوندیم عین بز زل زدیم به مامانش هیچ حرکتی نمیکنیم چندثانیه غرق تو سکوت بودیم که مامانش سکسکه کرد با صدای خمار و بی حال گف هوووووش گوساله صداتون کل خونه رو برداشته یواااااش منم چیزی برای گفتن نداشتم گفتم چ چ چش چششمم درو بست یه نفس کشیدم چشامو بستم دوباره درو باز کرد دستشو گرفت به دیوار و در که بتونه تعادلشو حفظ کنه وایسه گف در ضمن پسره ی پرو کارت تموم شد بیا اتاق من کارت دارم و درو باز گزاشت و تلو تلو رفت منم که کیرم خوابیده بود نشستم لبه تخت دیدم اویسا پاشد درو بست و اومد شرو کرد به خوردن و ادامه دادن ولی من چون استرس افتاده بود به جونم لذتی نمیبردم همش چشمم به در بود که کم کم شق شدو ادامه دادم به کردن ولی بدون شهوت تا ناله ی اویسارو در اوردم و اینجوری ریختم تو صورتش


اقا دستم خسته شد اگه موافق باشین بقیشو تو تایپیک بعدی بگم یادته اول داستان گفتم رضا دنبال کسی میگشت که عکسارو پخش کرده ؟ تایپیک بعدیو دنبال کن داستان جالب میشه
راسی فیلم گروپ منو مادر دخترا هم هست که بستگی به لایکای قشنگتون داره موافق باشید اونم بزارم براتون

صاد،،،messaf81012

10 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-04-03 22:13:33 +0330 +0330

↩ eruiluvatar
عه سلام اقا معلم شمایی ؟ چرا فشار میخوری گله من ؟ سلام بنده رو خدمت خانواده ابلاغ بفرما 😂

0 ❤️

2024-04-03 23:16:17 +0330 +0330

عکس آخری باز نمیشه چرا

1 ❤️

2024-04-03 23:29:19 +0330 +0330

ولی کتک های آقا معلم کار ساز بوده قشنگ نوشتی بدون غلط املایی

2 ❤️

2024-05-01 16:01:04 +0330 +0330

آفرین ادامه بده

1 ❤️

2024-05-08 11:04:13 +0330 +0330

اخ اخ ، تو تمام کارایی ک ما میخواستیم رو معلما و معاونا انجام بدیم انجام دادی استاد 🤣🙏🏻

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «