سلام این اولین خاطره من که اینجا براتون مینویسم من یه پسر خوشگل و قدبلندم و فیسم بچه گونه است و تو دل برو این اتفاق برمیگرده به دو سال پیش زمانی که داشتم از خونه عمه ام از تهران برمیگشتم مشهد.
وقتی سوار قطار شدم با دو تا مرد هیکلی هم کوپه بودم. اول که سلام کردم متوجه شدم که عربن. من مثل همیشه به خودم رسیده بودم از همون اول متوجه نگاهاشون شدم. یکیشون کنار پنجره بود و اون یکی کنار در. ناچار صندلی وسط نشستم. تابستون بود و هوا هم خیلی گرم بود. لباسمو در آوردم و دراز کشیدم.
نصف شب گرمای عجیبی پشتم احساس می کردم. چشامو که باز کردم دیدم یکیشون از پشت بغلم کرده. خواستم داد بزنم که یکیشون یه چاقو گذاشت رو گردنم و با دست دیگش لبامو گرفت. پشتی شروع کرد به بوس کردنم از پشت دکمه های شلوارمو باز کرد شلوارمو کشید پایین. همه چیز داشت خیلی سریع اتفاق میافتاد نمیدونستم چکار کنم. همزمان جلوییم آلت سیاه و بزرگشو در آورد و گذاشت رو لبام و یه چیزی به عربی میگفت و چاقو رو بیشتر فشار میداد.
به ناچار لبامو گذاشتم دور آلتشو شروع کردم به ساک زدن براش. آلتش انقدر بزرگ بود که راه نفس کشیدن نداشتم. آلتشو تا ته میکرد تو حلقمو در میاورد. حالم داشت بد میشد که یهو یه حس خوبی بین پاهام حس کردم. پشت سریم که کچل هم بود و به نظر مهربون تر میومد آلت کلفتشو لای پاهای نرمم جلو عقب میکرد و همینطور از پشت بوسم میکرد.
کم کم داشت خوشم میومد. به شکم خوابوندنم بعو کچله که هیکلی تر هم بود دستامو از پشت گرفت شرت لیمویی رنگمو در آورد وقتی کون لخت و سفیدمو دید یه چیزی به عربی گفت و لباشو چسبون به سوراخ صورتی و تنگم. بازبونش کاری کرد که داشتم دیوونه می شدم. بی اختیار به آه و اوه افتادم و یه تف داغ انداخت رو سوراخ تنگ ام. سر آلتشو پشتم حس میکردم که با ملاحظه و یه کم فشار کرد تو. اشک تو چشام بود و یه جیغ خفه کشیدم. گردنمو بوس میکرد و دلداریم میداد.منم که دیگه کم کم خوشم اومده بود کون سفیدمو دادم بالا. آلت کلفت و داغ شو داخل سوراخ تنگم حس میکردم.
شروع کرد به تلمبه زدن آروم یه حس خوبی داشت. کم کم سرعتشو زیاد کرد جوری که به نفس نفس افتادم. بعد چند لحظه یه فشار زیادی داد و بی حرکت موند. سرمو چرخوند لبای نازکمو میخورد. حس میکردم همه ی سوراخای بدنم پر شدن. آلتشو که از کون سفید و تنگم درآورد. توی سوراخم احساس خالی بودن میکردم.انگار جا باز کرده بود. عاشق کونم شده بود حتی بعد از ارضا شدنش هم سرشو گذاشت بین پاهام و با زبونش با سوراخ صورتیم بازی میکرد.
کارش که تموم شد از کوپه رفت بیرون. نوبت به دوم رسید که خشن تر هم بود. از پشت خوابید روم و شکم گندشو توی گودی کمرم انداخت کیر کلفتشو با عجله جا کرد توم.
جیغم داشت در میومد. با یه دستش سرمو به زور چرخوند و شروع کرد به خوردن لبام یه دستشم رو شکمم بود. سرعتشو بیشتر کرد دیگه داشتم دیوونه میشدم. زبونمو و لبامو میخورد کیر کلفتشو تو سوراخ صورتیم تا ته میذاشت.
بعد چند لحظه کیرشو درآورد. نشوندم رو زانوهام و کیرشو به زور کرد تو حلقم. منم از ترس شروع کردم دوباره به ساک زدن. جوری کیرشو میکردم تو حاقم و در میآوردم که چاقو رو گذاشت کنار و موهامو گرفت تو دستاش تا ته میکرد تو حلقم. از ساک زدنم خوشش اومده بود نشست جلوم یه چندتا لب اساسی ازم گرفت. منم حالا که تنها شده بودیم ترسم کمتر شده بود و روم بازتر شده بود. بدون اینکه چیزی بگه خودم کونمو به طرفش کردم و رو زانو هام نشستم و سرمو چسبوندم به زمین اونم که از من مشتاق تر سرشو کرد لای پاهام زبونشو میکرد تو زبونش اندازه یه کیر کوچولو و کلفت بود بعد چند لحظه کیر کلفتشو خیلی روون جا داد تو و شروع کرد به عقب و جلو کردن موهامو گرفت تو دستش از پشت و میکشید و تند تند تلمبه میزد تا اینکه آبش اومد و ریخت توم. بعد ازون جا هم داستان داشتیم که اگه خوشتون اومد بعدا مینویسم.
بازم بنویس،،،، خواستی خصوصی بده یه خاطره هم با کیر من داشته باشی اگه تهرانی
یعنی هر وقت از یک عرب حرف میزنن گنده کیر سیاه دراز این چرندیات چیه ذهن سازی های الکی میکنین واس ملت همچنین چیزی هم نیس…این همه عرب داریم سیاه هم نیستن چطوریه که التشون همیشه باید سیاه باشه؟؟
اینا همش کس شعرایی که دوست داری برات اتفاق بیوفته چاقال مشهدی.
خسته نباشی عزیزم ، از این به بعد خواستی جائی بری با هواپیما برو
قشنگ بود کیرمو سیخ کرد لب نازک . تو حس داستانت بودم که 1000 بار خوندم عرب و سیاه ولی چرا کلید آلت کامپیوتر رو بردی فیس خوشکله .یعنی کونیت کردن رفت آخه نازی لب نازک بده بالا بکنیم توش
این داستان تخیلی ست و زاییده ی ذهن و تخیل نویسنده ست.
کمتر دروغ بگو کونی پولی
داستان دروغین امام جالبی بود من که سیخ کردم خصوصا اونجا که گفتی “احساس کردم تمام سوراخ های بدنم پر شده”
خوب و سکسی نوشته بودی و این هنریه که خیلیا ندارن
…اونقدر چرت و پرت وپیشنهادات مسخره خوندم که میترسم بگم بهم پیام بدی مبادا فک کنی واست راست کردم…اما اگه تو هم مث من دوس داشتی در زمینه داستان نویسی با هم ارتباط داشته باشیم بهم پیام بده
کیر تو مغزت! چرا الکی مینویسی!
کی گفته عربا سیاهن؟؟ بابا ننویسید کیر تو مغزتون آبرو عربا بردید
هرکی خواست بکنمش از خوزستان به من پیام خصوصی بده
فدای چشات! آخه اینکه دیگه بهش تجاوزنمیگن که! تجاوز به حالتی گفته میشه که طرف مقاومت زیادی بکنه واصلا راضی به اینکارنباشه! عزیزم،توکه ازخدات هم بود والانم هست که چندنفری روت مهمونی بشه و کونتو پاره بکنن!
سلام من سینا 26 از مشهدم .منم زیاد با قطارمیرم تهران و خیلی هم دوست دارم یه بار تجربه کنم
بنظرممیتونه درست باشه
ولی کاش چاقو و گردن نمیگفتی
همون بزور خودش خوب بود
یعنی خاک تو سرت با این داستان چرت و پرتت،حیف اون ثانیه هایی که برای نوشتن این پست میذارم تا فقط یه جمله بهت بگم…کس نگو حاژی! (dash) (dash) (dash)