تا دير نشده توبه كنيد
آخ من همیشه سکس مامان بابامو از زیر در و جاکلیدی میبینم
خوش به حال بابام
مامانم مثل پورن استارا بهش حال میده
منم میخوام :(
inqad az injur did zadana dashtam k nemishe bgam ama bishtaresh marbut b 2ta 2khi amam o ye ame kochekam ba ye khale ke 5 sal azam bozorgtare ba zan dayim
[quote=bib bib]inqad az injur did zadana dashtam k nemishe bgam ama bishtaresh marbut b 2ta 2khi amam o ye ame kochekam ba ye khale ke 5 sal azam bozorgtare ba zan dayim[/quote]
دیده بانه خونواده بودیا :D
rajebe did zadana o sexha age kasi dus dare ba yeki dar meyun bzare pm me
vaqti khodeshun lebas lukhti mipushan haminjuri shaq mikoni dge avayel a did zadana azab vojdan dashtam ama bada fahmidam k moshkel az man nis moshkel az una o tarze posheshune!
حرف دلمو زدی
مامانم وقتی تنهاییم با یه پیرهن توری نازک میگرده که پستوناش همیشه معلومن مخصوصا نوکشون اونوقت انتظار دارن دیدشون نزنیم؟ [(
اولين ديد زدنم مربوط به ١٢ سال پيش كه ٨ سالم بود اون موقع خاله… پستونشو در آورد كه به بچش شير بده منم ديد ميزدم سينه بزرگ با نوك درشت داشت يه خال خيلي ريز هم رو قسمت صورتي سينش بود :-D
اونموقع خاله حدودا ٢٠ سالش بود
يه بار هم خاله بزرگترم كه كم پيش اومده سينه هاشو ببينم خوابيده بود رو زمين و ميخوند منم جلوش نشستم و سينه هاش كه كامل ديده ميشد و هي ديد ميزدم اين يكي سينه هاش زياد تو دل برو نبود اما بعدش رفتم و به پسر خالم گفتم كه تونستم ديد بزنم :-D
طبيعتا اسم واقعيش نيست اما اينقد باهاش خاطره دارم كه …
يه شب خونه اسما بودم كه همه جمع بوديم داشتيم حليم ميخورديم اسما جلو من بود
يه دفعه چشام به سينه هاش خورد كه بدجور خودنمايي ميكردن خيلي بزرگ سفيد بودن
طوري نشسته بود كه زانوش زير سينه هاش بود و سينهاشو زده بود بيرون خاله هما (مستعار) هم داشت نگا ميكرد اونم منو ديد كه ميبينم و خنديد :-D دگه منم بيشتر نگا نكردم و رفتم بيرون اسما ٥ سال ازم بزرگتره اون موقع ١٣ سالم بود
pesaresh taze 12 saleshe :-D dge a did zadan in yeki khalam das kshidam :-))
چقد پستون دروبرت ریخته واسه دید زدن :D
منم 15 سالم بود رفته بودم خونه پدربزرگم یه شهر دیگه، شبا اتاق عمم میخوابیدم دوتامون رو زمین روبه روی هم دراز میکشیدیم اونم یه لباس خواب نازک میپوشید میومد جلو چشام داز میکشیدو پستوناشو به نمایش میزاشت
اون روزا ما که بچه بودیم زیاد چیزی حالیمون نبود وگرنه منم براش یه چیزی به نمایش میزاشتم :’’(
حالا یه چیزی بگم متفاوت از همتون :D
یمدتم که اونجا بودم حس میکردم یکی حواسش بهمه،یروز حمام میکردم باز همین حسو داشتم،سرمو چرخوندم
ای دل غافل همون عمه داشت منو دید میزد :))
از بين عمه ها تنها يكيو ديد ميزنم
اينجا سر همون قضيه كه ميگم بد ميپوشن ما مجبور ميشيم ديد بزنيم چون بارها سعي كرد نگا نكنم اما خب از بس لباساش بد فرمه هميشه ٢تا هلوشو ميبينم كه بالاخره به جايي رسيد كه لذت بخش شه واسم بارها و بارها بيشمار سينه و پستوناشو ديدم دستمو تصادفي و عمدا به پستوناش زدم و فشار دادم بارها هنگام خواب باسنشو ماليدم
تو يه خونه زندگي ميكرديم اونم ٩سال ازم بزرگتره
سينه هاش خيلي بزرگن و كونشم همينطور يه بار هنگام خواب عكسشو گرفتم خواستم بزارم تو سايت اما دگه يه حسي نزاشت بزارم
تو حموم يه بار ديدش زدم آخه در حموم بالاش شيشه ايه تنها شرت تنش بود
از امروزم بگم كه وقتي رفتم خونشون دكمه هاش باز بود و فكر كنم بدش نمياد كير برادر زادشو تو كونش كنه
ميگم كه مشكل از پوششونه وگرنه كسي كه پوشش خوبه كمترين نگاه شهوتي بهش نميكنم
بارها هم ديدمش كه راجب جلق زدن تو اينترنت سرچ كرده حالا نميدونم واس تحقيق بوده يا…
هنوزم ازدواج نكرده !
راستي يه بار بچه بودم خيلي بچه بودم
داشتم اذيت اين و دختر عمم كه ٢ سالي از اين عمه كوچكتره بكنم محكم سينه هاشونو فشار دادم كه با كبريت پشت دستمو داغ كردن
منم وقتی بچه بودم 12 تا 13 سال یه خونه قدیمی بود که خیلی بزرگ بود کنجش دوتا اتاق مامانم اینا داده بودن به دختر عمم که تازه عروسی کرده بود حمامشون هم جدا بود
حمومه نورگیرش یه دونه اجر بود که تو دیوار تعبیه شده بود و کنار حموم یه نخل قدیمی و بلند بود من من بیش از صد بار دید زدم یبار متوجه شد چند بار گفت کیه کیه یبار هم با شوهرش داشت سکس میکرد از عقب ولی من در رفتم یبار هم بابام متوجه شد من پشت تنه درخته قایم شدم شانس اوردم کنجکاویش گل نکرد بیاد نزدیک ولی هیکلی داره ها قد 185 وزنم 90 تایی میشه موقعی که تو پراید میشینه کپ میکنه ولی نژاد ما تو کار خیانت نی حتی تصورشم که بخواد بده غیر ممکنه البته دوران بچکی بود این کرم کاریاش
یبار هم زن عمومو دید زدم یبارم دخترش البته اون کوچیک بودیم گفت بیا دودلتو نشونم بده خودشم نشون داد حیف بچه بودم نمیفهمیدم العان بیاد بگه حالی میکردم العان شوهر کرده که بچه بودم یبارم دوست دختر عمم رفت حموم اونو دید زدم یادمه سوتینش مشکی بود همش همین
من وقتى ١٢ سالم بود دختر داييم تازه به دنيا امده بود زن داييم هميشه جلو من بهش شير ميداد واقعأ سينه هاش بزرگ بودن
مامانت چن سالشه اسمش چیه
لذت نگاه کردن ادمایی ک مامانمو توو خیابون یا مهمونی دید میزنن خیلی از دید زدن بیشتره
با یه زن دوست بود پسرش سوم راهنمایی بود دخترش سوم دبستان
میرفتم خونشون پسرهوازم باج میگرفت پول میدادمو خوراکی میرفت بیرون دختره بچه خوبی بود منو مامانشون هم میرفتیم اتاق
بچه ها الانم بهم میگن عمو
توام دقیقا مثل من احال میکنی ایول
واقعا وقتی بقیه مامانمو دید میزنن خیلی لذت بخشه البته مامانمم بی تقصیر نیست