تمام داستان واقعی هست اما اسم ها رو عوض کردم
اول از خودم بگم من تازه وارد دانشگاه شده بودم و ترم ۲ بودم که کرونا شد و دانشگاه ها تعطیل شد کلاس ها مجازی شد و همه با گوشی و لپ تاب سر کلاس بودن . من اون موقعه ۲۴ سالم بود و تا اون موقعه سکس نداشتم
یک روز استاد سر کلاس سوال پرسید و من خیلی زود جواب دادم جوری که استاد از من تعریف کرد سر کلاس . خودم خیلی حال کرده بودم خداییش از خود تعریف نباشه درسم خوبه بود
بگذریم
همون روز بعد کلاس دیدم یه هم کلاسی ها به نام لیلا بهم پیام داده که آره شما تمرین های استاد رو حل کردین
منم گفتم آره حل کردم براش فرستادم
گفت من نمیتونم حل کنم میتونید کمک کنید
منم هول بازی در اوردم گفتم بله من جواب ها رو می‌فرستم
از اون جایی. استاد خیلی سخت گیری داشتیم و قرار. بود ۶ سری تمرین بفرسته و لیلا آنقدر درسش خوب نبود که بتونه جواب بده مشخص بود این رابطه اینجا تمام نمیشه
خلاصه بعد از فرستادن جواب ها خود لیلا شروع کرد به پیام دادن و صحبت کردن منم گرم گرفتم ولی امیدی نداشتم و اصلا فکر نمی‌کردم بتونم با این سکس کنم
تا اینکه تو صحبت هامون گفت متاهلم و یه بچه ۴ ساله دارم دیگه اونجا گفتم خوب پس این هیچ فایده نداره
اما لیلا خیلی خوب گرم می‌گرفت و شوخی های سکسی میکرد من خودم اصلا بلد نبودم اینکار ها رو فقط اون انجام میداد
گذشت تا اینکه راضی شد اولین تماس تصویری رو با هم بگیریم من خودمم خیلی خوب مرتب کردم و تماس گرفتم
اول خونه شو نشونم داد بعد بچه شو و منم همین طور اتاقمو و چیز های دیگه
تو تماس تصویری چاک سینه هاش پیدا بود من به عمد تیکه انداختم گفتم چقدر بزرگه گفت چی گفت اون سینه ها بعد خندید گفت آهان اینا آره بزرگه
من که حسابی شق کرده بودم و یه دستم به کیرم بود و داشتم مالشش میدادم یهو بهم گفت پاشو وایسا و دوربین بزار یه گوشه اتاق و برو عقب ببینم قدت چقدره
منم گفتم باشه تا رفتم عقب کیر شق شدم تو شلوارم پیدا بود تا دید خندید گفت این چیه گفتم دیگه خودت می‌دونی چیه گفت آره فقط نمی‌دونم چرا شق شده گفتم دیگه. دیگه
گفت در بیار ببینمش منم بی درنگ درش آوردم یه چند ثانیه داشت میدیدش و چیزی نگفت بعد گفت اندازه ش چقدره گفتم ۱۶ سانت گفت بهش نمیاد این صحبت ادامه پیدا کرد تا اینکه شوهرش در خونه رو زد و تماس قطع شد
فرداش دوباره عصر تماس تصویری گرفتیم این سری گفتم باید سینه ها تو ببینم می‌گفت نمیشه دخترم اینجاس جلو اون زشته
تا این که راضی شد بره تو اتاق خواب در بیاره سینه هاش خدایی خوب بود و کار ما شده بوده هر روز تماس تصویری بگیریم و من یه جق بزنم
انگاری سکس چت رایگان داشتم البته هر روز نزدیک به ۴-۵ ساعت با هم تلفنی صحبت میکردیم و اون از زندگیش می‌گفت و وقت من بگا می‌رفت
تو سری های بعدی ازش خواستم کل لباس ها شو در بیاره و کامل لخت شو می‌دیدم و جق میزدم
گذشت و گذشت تا اینکه گفتم لیلا من می‌خوام باهات سکس کنم تا کی جق بزنم می‌گفت نمیشه من متاهلم تو جوابش گفتم خوب منم مجردم
گفت دخترمو چیکار کنم گفتم خوب بزارش خونه مامانت
خونه مامانش خیلی نزدیک بود بهشون
چند باری اصرار کردم و گفتم خونه میگیرم نزدیک خونه تون که بتونی سریع بیای اونجا و چند ساعتی سکس کنیم
می‌گفت نه نمیشه به اینا اعتماد. کرد ممکنه تو خونه ها دوربین کار گذاشته باشن و خلاصه نمیومد
تا این یه روز گفت برات سورپرایز دارم گفتم چی گفت احتمالا پس فردا بهت بگم بیای خونه مون
من که اصلا باورم نمیشه. خیلی خوشحال شده بودم و این اولین تجربه سکس من بود
اون روز دخترشو گذاشت خونه مامانش بعد آمد خونه خودش شوهرش که ناهار رو خورد رفت سر کار به من گفت راه بیفت منم راه افتادم و نیم ساعت بعد رسیدم
یادم رفت بگم صبح اون روز آنقدر شهوت. داشتم که مجبور شدم یه دست جق بزنم و حالا که داشتم میرفتم اونجا دفعه دومی بود که میخواستم ارضا بشم
وقتی وارد خونه شدم دیدم یه لباس زیر مشکی و لباس خواب توری پوشیده بود که خیلی سکسی بود
برام شیر موز درست کرده بود و برام آورد نشستم روی مبل و داشتم می‌خوردم که آمد گردنمو بوس کرد و شروع کرد به خوردن گوش م کیرم حسابی راس شده بود دستشو کشید به کیرم و خیلی سکسی و هات رفتار میکرد شیر موضوع گذاشتم کنار و شروع کردم لب گرفتن ازش و اونم با دستش کیرمو گرفته بود
تو همون لب خوری لباس هامو در آورد و کیرمو گرفت دستش و برد به سمت اتاق خواب گفت بخواب رو تخت منم خوابیدم
داشتم به تک تک حرفاش گوش میکردم
یه جوری شروع کرد به سام زدن که پشمام ریخت سام پر تف میزد برام و من داشتم حسابی لذت می‌بردم نزدیک ارضا بشم که کیرم کشیدم عقب خودش فهمید و ادامه نداد آمد دوباره ازم لب گرفت و منم حسابی لب ش رو خوردم و با دستش برام داشت میزد و من دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و داشتم ارضا میشدم که بهم گفت جلشو نگیر بزار ارضا شی
و ابم در نهایت آمد من حتی کیر مو تو کوس اش نکردم و آبم آمد
بهش گفتم ببخشید نمی‌دونم چرا آنقدر زود ارضا شدم گفت طبیعی سری دوم دیر تر ابت میاد
اونجا بود که فهمیدم باید برم راند ۲
البته تو اون روز ۳ مین باری میشد که میخواست آبم بیاد
آمدیم بیرون از اتاق خواب شیر موز دوباره خوردم یه نیم ساعتی تو خونه صحبت کردیم که دیگه داشت کیرم دوباره راس میشد البته از حق نگذریم آنقدر هیکلش سکسی بود که آدم تا می دید سریع تحریک میشد
خلاصه راند ۲ رو شروع کردیم این سری هم دوباره برام خورد وسطش گفتم لیلا بیا ۶۹ گفت نه ولش کن منم اصرار که می‌خوام ۶۹ بریم آخر قبول کرد و آمد با اون حجم کون نشست رو صورت من و منم شروع کردم به خوردن کص ش
صدای آه آه ش می‌رفت بالا و جوری شد که دیگه نمیتونست بخوره برام لب کص اش داشت میومد یهو بلند شد گفت بکن توش برام منم بی درنگ کردم توش
آه بلندی کشید و منم شروع کردم تلمبه زدن و محکم میزدم و اصلا انگار قرار نبود ارضا بشم و محکم و سریع داشتم تلمبه میزدم و روش بودم و لب هاشو می‌خوردم یه چند دقیقه گذشت حسابی عرق کرده بودم چون با سرعت داشتم تلمبه میزدم بهش گفتم برگرد داگی بشو تو پوزیشن داگی که شد کامل پاهامو گذاشتم بالا و محکم ولی آروم تلمبه میزدم دیدم داره ارضا میشه بهم گفت سریع تر بزن و منم شروع کردم سریع تر زدن دیگه داشت آبم میومد که دیدم ارضا شد و آب سفید رنگی از کص ش آمد بیرون و آه بلندی کشید منم ثانیه آخر کیرمو کشیدم بیرون و ریختم روی سینه هاش با.دستش کیرمو گرفت و فشار داد تا آخرین قطره آبم بیاد و بعدش خوابیدیم پیش هم
یکم بغل کردیم همو یه چند دقیقه که گذشت تلفنش زنگ خورد و شوهرش بود که گفت اسنپ قراره یه چیزی رو بیاد تحویل بده دم خونه و تو اونا بگیر از اسنپ اونم گفت باشه من تو این این رفتم دست شویی و کیر و خایه مو شستم و یکمی آب زدم به صورتم این ۳ مین بار بود که ارضا میشدم
لیلا رفت دم در بسته رو تحویل گرفت و آمد همین طور لخت رفت دم در و فقط چادر پوشیده بود پشمام ریخته بود از این حرکتش.
من دوباره شیر موز خوردم و دوباره یکمی شروع کردیم حرف زدن و از خاطراتش گفتن
یه چند دقیقه ای که گذشت شوهرش زنگ زد گفت رخت ها مو آماده کن الان میام خونه می‌خوام برم جایی تا اینو شنید به من گفت سریع برو که داره میاد منم سریع فلنگ رو بستم و فرار کردم البته نیم ساعت بعدش شوهرش رسید
این اولین سکس ما بود
و این شروع داستان منو لیلا بود
طوری که هر هفته تو یک روز ۳ بار سکس میکردیم
به غیر از اون سکس تصویری های که داشتیم
این داستان نزدیک به ۶ ماه ادامه پیدا کرد

این. داستان ادامه دارد…