افسانه جون سلام
خوبی ؟
دیروز خواستم پست بذارم نشد
شاید قسمت بوده حالا که دلت واشده و شادی ببینمت
عزیزمی

:D :D [quote=مهندس گل پسر][quote=sahell90][quote=مهندس گل پسر][quote=sahell90][quote=مهندس گل پسر][quote=افسانه۲۰][quote=مهندس گل پسر][quote=افسانه۲۰][quote=مهندس گل پسر]تاپیک جدید مبارک :D
چرا همه عزا گرفتن؟ :D[/quote]
کاش منم حال تورا داشتم.!.!.![/quote]
شکست عخشی خوردی؟ :D
توم یکم دلتنگی بکش تا باورت شه که عشق کشکه ;)[/quote]
نه عشقی داشتم.
نه به کسی علاقه دارم.
نه شکستی و نه جدایی هیچی!
امروز نمیدونم چرا دلم گرفته!!![/quote]
پس احتمالا ترس از “ترشیده شدن” علت اصلی دل تنگیته :D[/quote]
بابا پارسا فکر کردی قراره همه مثل خودت بترشن که غمش رو بخورن…
افسانه اجی تو که چشمات اينقد قشنگه،رنگشون اينقد عجيبه!!
تو چلا دلت گلفته اجی؟[/quote]
تو باز از راه رسیدی و به من توپیدی؟ :D
مثه اینکه یادت رفته که : “مهندس ترشی ناپذیره” :D
“تو چلا دلت گلفته اجی؟”
هوووووووووووووووع :sick:[/quote]
جل الخالق…
پارسا اخه اين چه حرفيه؟
مگه ميشه تو باشی و دل من بگيره عزيزم.
پارسا جونم تا وقتی ميشه به تو خنديد ديگه دل گرفتگی معنا نداره؟
برو بابا…بو ترشیت تا تو خونه ما هم ميادا…[/quote]
خب تو دیگه جزء معدود خرشانسایی هستی که از گروه ترشیجات بیرون رفتن :D
درضمن برو به عمت بخند :D
یه اصل دیگه رو هم فراموش کردی
“پسر ها میتوانند که دخترها را ترشی کنند ولی هیچگاه خودشان ترشی نمیشوند”
محض یادعاوری :D[/quote]
خواهشا نقل طولانی نزن
چند بار باید تذکر بخوری
آدم سر گیجه میگیره از اون بالا تا پایین میاد . گاه فقط به خاطر یه کلمه
تو سرگیجه نگرفتی
ضمنا ممکن بود بشه گفت پسرا نمیترشن اگه این یه مورد وجود نداشت

[quote=شیطان پارس]عاقا سلامون علیکوم :D
اپسانه بانو تاپیک جدید مبارک :D
باز چی شده؟ :|
دلت واس چی گرفته؟ :|
VIPیتو ازت گرفتن؟ :D
خیلی درد داری چاه بازکن هستا :D[/quote]
نه من vipسرجاشه.
خوش عومدی به محفل ما.

[quote=mamany]افسانه جون سلام
خوبی ؟
دیروز خواستم پست بذارم نشد
شاید قسمت بوده حالا که دلت واشده و شادی ببینمت
عزیزمی[/quote]
خوش امدی مامان کیارش عزیز.
عاره امروز بهطرم

از سوشا عزیز بخاطر پست های زیباش تشکر میکنم.

بخشش را “بخش کن”… محبت را “پخش کن” …

• غضب “پریشانی” است… نهایتش “پشیمانی” است …

• “به طرف” گوش بده… “بی طرف” نظر بده …

• شکیبایی… بر هر “دعوایی”، “دواست”…

• هر چه “بضاعتمان” کمتراست … “قضاوتمان” بیشتر است…

• وقتی “عصبانی” هستم … “لب به لبخند” نمی زنم!

• با “خویشتنداری” … “خویشاوند داری” …

• “بخشش” … پاک کن “رنجش” …

• به “خشم” … “چشم” نگو …

• در اینکه با هم “تفاوت داریم”… با هم “تفاهم داریم”!؟

• موقع عصبانیت… “داد نزن” خود را “باد بزن”!

• سوء تفاهم، “تیر خطایی” است… که از “گمان” رها می شود!

• انسان “خوشرو” … گل “خوشبو” ست.

• “آتشنشان” باش … “آتشفشان” نباش …

• از دورویی “دوری” کنیم… جای “دوری” نمی رود!

• وقتی “دور هم” جمع نشدیم … “دور از هم” منها شدیم!

• از “تنفر” … “متنفرم” …

• “می توانست” اینطور نباشد… “می توانم” اینطور نباشم …

روزی میــرسَد

بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم

دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد

مَـــن کـــه غَریبـــــم
چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم

همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است…

بگذار اعتراف کنم، امروز صبح به طلوعت نیاز داشتم. به گرمای وجودت.

مثل زمانی که وجودت من را در خود حل میکند . مثل زمانی که با نگاهت

به اوج یکی شدن میرسم. و چقدر امروز به خلوتی خالی نیاز داشتم.

خدای من !!! کمکم کن و دستم را بگیر تا قطره فاصله ها بزرگ نشود.

کمکم کن پاکنی برای پاک کردنش پیدا کنم

خدای من !!! به تو نیاز دارم تا فرشته نگهبانی که برایم فرستاده ایی را از

دست ندهم…

آمین!!!

[quote=Sousha][quote=افسانه۲۰]از سوشا عزیز بخاطر پست های زیباش تشکر میکنم.[/quote]

سلام آبجی
امروز خوبی؟
خواهش میشه
کاری نکردم گلم
خودمم دلم سبک شد :-)[/quote]
سلام.
خوبم شما خوبین؟
اختیار دارین شما چند ساعت پرچم دار تاپیک بودین.

به به ببین کی اینجاست
اسـتـادABRAخوش امدین

[quote=افسانه۲۰]به به ببین کی اینجاست
اسـتـادABRAخوش امدین[/quote]

سلام افسانه دیدم زدی تو تریپ غم
گفتم چندتا پست بذارم یه کم روحیه بگیری
دی :همراه با دوچشمک

[quote=ABRA][quote=افسانه۲۰]به به ببین کی اینجاست
اسـتـادABRAخوش امدین[/quote]

سلام افسانه دیدم زدی تو تریپ غم
گفتم چندتا پست بذارم یه کم روحیه بگیری
دی :همراه با دوچشمک[/quote]
مرسی شما لودف دارین.
شکلک خندون با یه چشمک

بچه ها خدایی اول تاپیک ک افسانه از نومیدی حرف زده بود میخواستم ترکش کنم.چون هیچ موجود زنده ای ما نا امید نداریم نا امید اونکه دیگه مرده باشه.
همون لحظه ی اس برام اومد ک منو یاد چیزی انداخت بخدا اشک تو چشام جمع شده نمیدونم چرا نمیاد پایین تا راحت بشم اونم شاید

من نا امید نیستم
دیروز دلم گرفته بود :-(

افسانه جـــــــــــــــــــــون
دیروز اومدم کسی خونه نبود
انگاری امروز هستید-کم پیدا شدی افسانه جون-قبلا همه جا میدیدمت اما این اواخر فعالیتت کم شده

[quote=Parsi Sexi]افسانه جـــــــــــــــــــــون
دیروز اومدم کسی خونه نبود
انگاری امروز هستید-کم پیدا شدی افسانه جون-قبلا همه جا میدیدمت اما این اواخر فعالیتت کم شده[/quote]
سلام پارسی جان
خوش امدی
این اواخر مشکلاتم بیشترشده کمتر وقت آزاد دارم.

[quote=افسانه۲۰][quote=Parsi Sexi]افسانه جـــــــــــــــــــــون
دیروز اومدم کسی خونه نبود
انگاری امروز هستید-کم پیدا شدی افسانه جون-قبلا همه جا میدیدمت اما این اواخر فعالیتت کم شده[/quote]
سلام پارسی جان
خوش امدی
این اواخر مشکلاتم بیشترشده کمتر وقت آزاد دارم.[/quote]
ای مشکل گفتی؟از در و دیوار بدبختی و بدشانسی واسم میریزه
واقعا خیلی اوضاع بده-بد

میگم جریان این موضوع پستهات چیه؟
نکنه جریان همون ج.ش.okباشه ناقلا-ها؟؟؟

[quote=شیطان پارس]خيال‌ خام‌ پلنگ‌ من‌ به‌ سوي‌ ماه‌ جهيدن‌ بود
…و ماه‌ را ز بلندايش‌ به‌ روي‌ خاك‌ كشيدن‌ بود
پلنگ‌ من‌ – دل‌ مغرورم‌ – پريد و پنجه‌ به‌ خالي‌ زد
كه‌ عشق‌ – ماه‌ بلند من‌ – وراي‌ دست‌ رسيدن‌ بود
O
گل‌ شكفته! خداحافظ، اگرچه‌ لحظهِ‌ ديدارت‌
شروع‌ وسوسه‌اي‌ در من‌ به‌ نام‌ ديدن‌ و چيدن‌ بود
من‌ و تو آن‌ دو خطيم‌ آري، موازيانِ به‌ ناچاري‌
كه‌ هر دو باورمان‌ ز آغاز، به‌ يكدگر نرسيدن‌ بود
اگرچه‌ هيچ‌ گل‌ مرده‌ دوباره‌ زنده‌ نشد، اما
بهار در گل‌ شيپوري‌ مدام‌ گرم‌ دميدن‌ بود
شراب‌ خواستم‌ و عمرم‌ شرنگ‌ ريخت‌ به‌ كام‌ من‌
فريبكار دغل‌پيشه‌ بهانه‌اش‌ نشنيدن‌ بود
O
چه‌ سرنوشت‌ غم‌انگيزي‌ كه‌ كرم‌ كوچك‌ ابريشم‌
تمام‌ عمر قفس‌ مي‌بافت‌ ولي‌ به‌ فكر پريدن‌ بود[/quote]
شیطان میبینم زدی به شعرو شاعری .
نکنه عاشق شدی؟ :-D
تُرشیده :-D

زمانه وار اگر مي پسنديم كر و لال
به سنگفرش تو اين خون تازه باد حلال
مجال شكوه ندارم ولي ملالي نيست
كه دوست جان كلام مناست در همه حال
قسم به تو كه دگر پاسخي نخواهم گفت
به واژه ها كه مرا برده اند زير سوال
تو فصل پنجم عمر مني و تقويمم
بشوق توست كه تكرار مي شود هر سال
ترا ز دفتر حافظ گرفته ام يعني
كه تا هميشه ز چشمت نمي نهم اي فال
مرا زدست تو اين جان بر لب آمده نيز
نهايتي ست كه آسان نمي دهم به زوال
خوشا هر آنچه كه تو باغ باغ مي خواهي
بگو رسيده بيفتم به دامنت ? يا كال ؟
اگر چه نيستم آري بلور بارفتن
مرا ولي مشكن گاه قيمتي ست سفال
بيا عبور كن از اين پل تماشايي
به بين چگونه گذر كرده ام ز هر چه محال
ببين بجز تو كه پامال دره ات شده ام
كدام قله نشين را نكرده ام پامال
تو كيستي ؟ كه سفركردن از هوايت را
نمي توانم حتي به بالهاي خيال

[quote=Parsi Sexi]میگم جریان این موضوع پستهات چیه؟
نکنه جریان همون ج.ش.okباشه ناقلا-ها؟؟؟[/quote]
این وسله حا به ما نمیچصبه .
ج. ش.,چیه دیگه

اپسانه تف تو روحت :D
پارسی داداش نگرفتم :?
///////////////////////////
زمانه وار اگر مي پسنديم كر و لال
به سنگفرش تو اين خون تازه باد حلال
مجال شكوه ندارم ولي ملالي نيست
كه دوست جان كلام مناست در همه حال
قسم به تو كه دگر پاسخي نخواهم گفت
به واژه ها كه مرا برده اند زير سوال
تو فصل پنجم عمر مني و تقويمم
بشوق توست كه تكرار مي شود هر سال
ترا ز دفتر حافظ گرفته ام يعني
كه تا هميشه ز چشمت نمي نهم اي فال
مرا زدست تو اين جان بر لب آمده نيز
نهايتي ست كه آسان نمي دهم به زوال
خوشا هر آنچه كه تو باغ باغ مي خواهي
بگو رسيده بيفتم به دامنت ? يا كال ؟
اگر چه نيستم آري بلور بارفتن
مرا ولي مشكن گاه قيمتي ست سفال
بيا عبور كن از اين پل تماشايي
به بين چگونه گذر كرده ام ز هر چه محال
ببين بجز تو كه پامال دره ات شده ام
كدام قله نشين را نكرده ام پامال
تو كيستي ؟ كه سفركردن از هوايت را
نمي توانم حتي به بالهاي خيال

طوف تو روه خودط
میبینی داری میترشی غم باد کردی شعرهای عشقولانه میگی :-D

نور را پیمودیم ، دشت طلا را درنوشیتم .
افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم .
کنار شن زار ، آفتابی سایه بار ، مارا نواخت . درنگی کردیم .
بر لب رود پهناور رمز ، رویاها را سر بریدیم .
ابری رسید ، و ما دیده فرو بستیم .
ظلمت شکافت ، زهره را دیدیم ، و به ستیغ بر آمدیم .
آذرخشی فرود آمد ، و ما را در نیایش فرو دید .
لرزان ، گریستیم ، خندان ، گریستیم .
رگباری فرو کوفت ، از در همدلی بودیم .
سیاهی رفت ، سر به آبی آسمان سودیم ، درخور آسمان ها شدیم .
سایه را به دره رها کردیم . لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم .
سکوت ما بهم پیوست . و ما ((ما)) شدیم .
تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید .
آفتاب از چهره ی ما ترسید .
دریافتیم ، و خنده زدیم .
نهفتیم و سوختیم .
هرچه بهم تر ، تنها تر .
از ستیغ جدا شدیم
من به خاک آمدم ، و بنده شدم
تو بالا رفتی ، و خدا شدی

[quote=افسانه۲۰]طوف تو روه خودط
میبینی داری میترشی غم باد کردی شعرهای عشقولانه میگی :-D[/quote]
کصافط من دارم میترشم یا تو :D

[quote=شیطان پارس]نور را پیمودیم ، دشت طلا را درنوشیتم .
افسانه را چیدیم ، و پلاسیده فکندیم .
کنار شن زار ، آفتابی سایه بار ، مارا نواخت . درنگی کردیم .
بر لب رود پهناور رمز ، رویاها را سر بریدیم .
ابری رسید ، و ما دیده فرو بستیم .
ظلمت شکافت ، زهره را دیدیم ، و به ستیغ بر آمدیم .
آذرخشی فرود آمد ، و ما را در نیایش فرو دید .
لرزان ، گریستیم ، خندان ، گریستیم .
رگباری فرو کوفت ، از در همدلی بودیم .
سیاهی رفت ، سر به آبی آسمان سودیم ، درخور آسمان ها شدیم .
سایه را به دره رها کردیم . لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم .
سکوت ما بهم پیوست . و ما ((ما)) شدیم .
تنهایی ما تا دشت طلا دامن کشید .
آفتاب از چهره ی ما ترسید .
دریافتیم ، و خنده زدیم .
نهفتیم و سوختیم .
هرچه بهم تر ، تنها تر .
از ستیغ جدا شدیم
من به خاک آمدم ، و بنده شدم
تو بالا رفتی ، و خدا شدی[/quote]
:-D

جریان ج.ش.okمیشه همون
جمعه شب خوبه
جمعه شب دیگه
حالا جریان این موضوع پست های شما هم نکنه همون باشه!

[quote=Parsi Sexi]جریان ج.ش.okمیشه همون
جمعه شب خوبه
جمعه شب دیگه
حالا جریان این موضوع پست های شما هم نکنه همون باشه![/quote]
دهنت سرویس :D
نه بابا جریان خاصی نداره :|

[quote=Parsi Sexi]جریان ج.ش.okمیشه همون
جمعه شب خوبه
جمعه شب دیگه
حالا جریان این موضوع پست های شما هم نکنه همون باشه![/quote]
عجب حرف مفت زنی هستی تو :-o

من چيستم؟
<strong>افسانه</strong> اي خموش در آغوش صد فريب
گرد فريب خورده اي از عشوه نسيم
خشمي كه خفته در پس هر زه خنده اي
رازي نهفته در دل شبهاي جنگلي
من چيستم؟
فريادهاي خشم به زنجير بسته اي
بهت نگاه خاطره آميز يك جنون
زهري چكيده از بن دندان صد اميد
دشنام زشت قحبه بدكار روزگار
من چيستم؟
بر جا ز كاروان سبك بار آرزو
خاكستري به راه
گم كرده مرغ دربه دري راه آشيان
اندر شب سياه
من چيستم؟
تك لكه اي زننگ به دامان زندگي
وز ننگ زندگاني،آلوده دامني
يك زجه شكسته به حلقوم بي كسي
راز نگفته اي وسرود نخوانده اي
من چيستم؟
لبخند پر ملالت پائيزي غروب
در جستجوي شب
يك شبنم فتاده به چنگ شب حيات
گمنام وبي نشان
درآرزوي سر زدن آفتاب مرگ...

<strong>دكتر علي شريعتي</strong>

[quote=شیطان پارس][quote=افسانه۲۰]طوف تو روه خودط
میبینی داری میترشی غم باد کردی شعرهای عشقولانه میگی :-D[/quote]
کصافط من دارم میترشم یا تو :D[/quote]
طو :-D