با باران رفتیم که لباس ورزشی جدید بگیریم برای باشگاه رفتنش
دیگه باران کلا جلو چشم صاحب مغازه میومد و میرفت یه لباس دیگه ازش میگرفت و امتحان میکرد
یا صداش میزد یه مدل دیگه براش میاورد
ممه هاش هم که کلا بیرون بودن
ولی من زیاد نمیتونستم عکس بگیرم چون صاحب مغازه کلا رو به رومون بود
اون عکس ها هم باران میگفت بگیر نشونم بده ببینم چطوریه که تونستم بگیرم
یه بار هم اون سرهم قهوه ایه از ممه هاش نمیومد بالا صاحب مغازه اومد براش آورد بالا که ممه هاش بیوفته تو لباس و پشت گردنش براش گره زد
نظراتتونو بنوسید و کاکولد ها بگید همچین وقتی چه حسی دارید
کاکولد ها بگید که چه کارهایی کردید با هات وایفتون
هر نظری دارید بگید یا هر عکسی دوس دارید بفرستید از همسراتون یا عکس کیراتون که باران نگاه میکنه
عالی این شد یک داستان سکسی واقعی به معنی واقعی کلمه
ممنونم ب راهتون ادامه بدید
واقعا بهتون تبریک میگم که تونستین به این خوبی انجامش بدین ،منو همسرم هم خیلی دوسداریم انجامش بدیم ،موفق باشین عزیزم
یعنی هیچکسی به اون فروشگاه نمیومد که باران سینه های گاویش رو لخت کرده بود 😀
جوووونم به این اندام و ممه ها کیر من که حسابی خیس شد واسه باران جان و اون ممه ها و اندام
بی نهایت لذهت بخشه و آخر هیجان و لذته منم فلشینگ داشتم با خانومم اما نه در این حد این آخرشه
↩ Amirjolay
در حد مثلا جوراب بلند بالای رون زیر مانتو میپوشید خانومم تو پارک میداد بالا عکس میگرفتیم اما جای خلوت پارک