حکایتی هست که روزی مردی زن و پسر کوچکش علی رو میبره به دشت و بیابون برای گردش و تفریح. شب هنگام طرف شدیدا هوس قاقا لی لی میکنه! و به زنش گیر میده که خانم جان بیا بعععله! زنه هم همش نه و نو و اکراه که بابا جان زشته و اینجا بیابونه و بچه بیدار میشه و حموم نیست و… مرده که ول کن نبوده, میگه اصلا نگران نباش! علی که الان خوابه! فردا هم علی رو میفرستم از چشمه آب بیاره برای حموم، در همین لحظه علی کوچولو سرش رو از زیر پتو بیرون میاره و میگه **ننه جون خودتو به باد ندی که علی آب بیار نیست!**😁 🙄
داستان ساده ای به نظر میاد, نه؟ سعی کنین شخصیت های واقعی این داستان استعاری رو جایگزین کنین! 😁
.
.
.
.
.
.
و اما کشف رمز!
بابا: حکومت ایران!
ننه: ایران خانم خودمون!
**علی: **مردم ایران!
زیر پتو بودن علی: ساکت و بی سر و صدا بودن مردم
کارهای خاک بر سری: جنگ!
**آب آوردن: **آمادگی برای جنگ!
پ.ن. اصل این جوک رو کاربر محترمی زیر یکی از تاپیکهای من نوشتن که جرقه این استعاره رو توی ذهنم زد که اینجا نوشتم!
ای کاش مردم ما هم بیدار بشن و سرشون رو از زیر پتو بیارن بیرون و به ننه بگن که خودش رو بباد نده! چون ما مردم دیگه آب بیار نیستیم! 😁
از اینکه باعث شادی آن بانوی محترمه, “شادی”, گشتم مشعوفم! 😁
درباره تحلیل سیاسی هم که همه گیر شده باز یه جوک بگم ؟ (تکراری بود ببخشید)
یکی میره دکتر براش آمپول تجویز میکنه . میره بزنه یارو میگه چپ بزنم یا راست . جوابش میده لطفا کون رو داخل سیاست نکن بزن وسطش بره.
بله تغییراتی درش دادم که برای همه دنبال کردنش راحت تر باشه...
عه سلام! خوبی؟ چه خبرا؟ پیدات نبود...
عه سلام! خوبی؟ چه خبرا؟ پیدات نبود…
سلام بر شما^_^دیگه شهوانی اون شهوانی سابق نیس:(حقیقتا دیگه حال نمیده،اینم اکانت مشترکه..
میدونم...اما خوب شماها باید یه تکونی بدین بهش آدمایی مثل منم کمک میکنیم...