قشنگ بود ولی زیادی رویا پردازیه

ممنون عزیز ? ? ?

متوجه رویاپردازی نشدم!!

محال فاعلی.

؟؟

کپی کپیه

این نقاشی پیکاسو رو اممم… خودم کپی کشیدم…

درود بر تو که اینقد هنرمندی ? ?

اما…

من از اوناییم که اخرش توو جووب میمیرم … بعدشم میگن مشکل روانی داشت… معتاد بود…

ی چیزی شبیه به این مایه ااا

مگر که اینجا شما برای من احترام قائل شی و بگی هنرمند …

بازم ممنون عزیزم ?

خیلی کارت درسته، مراقب خودت و هنرت باش عزیز

امیدوارم توی کارت خیلی خیلی موفق بشی ? ? ? ?

ولی واقعیت چیز دیگست

ی چیزایی یهویی ذوق میکردم و میکشیدم… با اینکه همه مسخره کردن و مخالفت

الان دیگه هیچی…

الان دیگه فقط میگذره

راستش دوس دارم زودتر همه چی تموم شه

اما تموم نمیشه و با انواع و اقسام کاردستیا میگذرونم

ی دونه مساویم ندارم

غیر این نمیگذره

اینجا شاید ی جوری خاص به چشم بیام

اما بیرون بی خاصیت به چشم میام

انگار هیچ کاری از دستم بر نمیاد

نمیدونم کپی چی کپی کی

عزیز من نمیخام اینجا بشم یه ناصح برای تو

مطمئن باش کسایی که موفق هستن هیچ وقت دیگران رو به سخره نمیگیرن و تنها کسایی میخوان هنر دیگران رو ناچیز جلوه بدن که خودشون هنری نداشته باشن و بیشتر حسادت ورزی میکنن، که از این دست آدما توی جامعه ما فراوانه،

پس به خودت و هنرت بیشتر از هرچیزی اعتماد داشته باش و از اینی که هستی لذت ببر، همین ? ?

میفهمم

اما من گم شدم

هنرمندای واقعی توو طبیعت قایم شدن

توو ابران با حرکت دادنشون

توو همه جا هستن

خسته ام خیلی

من نمیدونم اونا کین چین

اما خیلی هنر دارن

من احساس میکنم ی ارتباط ژنتیکی بینمون باید باشه

اخه خیلی واقعین

ببخشید زیاد حرف زدم

فقط خاستم بگم این ادما هیچ کاره ان

اصل کاریا اونان که نمیفهمم چجور ارتباطی مابینمون وجود داره

نویسنده فرض را بر این قرار داده است که از هر نقاشی فقط یک نسخه تولید می شود. و حتی سازنده اثر هم نمی تواند از آن نسخه های بعدی تولید کند. بعد هم فرض دوم بر این گذاشته شده است که نقاش حال و حوصله تولید یک اثر بدیع جدید نداشته است. فرض سوم هم بر این گذاشته شده است که تولید اثر جدید در برابر همگان صورت گرفته است. فرض چهارم هم سال تولید این اثر را ندیده گرفته است. فرض پنجم همه واحد پول همه کشورها را به دلار حساب نموده است. فرض ششم هم این که فقط نام پیکاسو در این داستان وجود دارد و بقیه نام ها مخفی مانده است.
در برابر خیال انسان هیچ محدودیتی وجود ندارد.

برای این گفته کپیه، چون فکر و ذهینتی که پشت کشیدن این نقاشی بوده برای اون مردی بوده که ازش درخواست کرده، در نقاشی اول پیکاسو تفکر خودشو روی نقاشی پیاده کرده برای این میگه اون اصله و صاحب اون نقاشی منم

نقاشی دوم قلابیه و مال پیکاسو نیس چون پیکاسو اینو متناسب با تفکر خودش نکشیده،
یه مثال: شما فرض کن یه کتابو از روی علاقه خودت میخونی و یه بار فرض کن اون کتابو برای یه مصاحبه که به خوندن این کتاب نیاز داری میخونی، آیا واقعا تو توی هر دو حالت یه جور کتابو میخونی؟ با یه تفکر؟

راستش وقتی من این نقاشی رو کشیدم

خیلی اتفاقی و بدون هیچ زمینه و هدفی

بعدها چندسال بعدش ی دو تا فنچ پرنده گرفتم یکی سفید که نر بود و اون یکی ماده

ماده مرد… ی مدت این نر سفیده تنها بود

رفتم واسش ماده بگیرم

ی فنچای جدید قهوه ای رو دیدم

ی نر و ماده از اونا گرفتم انداختم کنار این سفیده

این سفیده به جای اینکه با ماده جفتگیری کنه

همش میپرید روو سر اون نره … راستش اون نره هم راحت راا میداد… با هم عشق بازی میکردن

که یهویی توو این تابلو این علایم رو دیدم

همه ی اونا واقعی بود

انگاری پیکاسو کشیده بود واسه الانه من

و اون گوشه سمت چپیه با نقاشی پیکاسو فرق میکنه

اونم بی اختیار اونجوری کشیدم

من نمیفهمم چه ارتباطی شکل میگیره گاهی جاهایی چجوری

این زن و مرد توو تصویر هم انگاری جنسیت های خودمه

اون موقعی که کشیدم همچین تصوراتی نداشتم

این نقاشی ماله 9 ساله پیشه

من تخصصی توی نقاشی ندارم اما خیلی کیف کردم از این دیدن این هنر زیبات، خیلی کارت درسته عزیز، با قدرت ادامه بده ، موفق باشی عزیز

من این داستان رو وقتی داشتم یه کتاب میخوندم به عنوان یه مثال تیو اون کتاب دیدم، اسم کتابم نوشتم توی تاپیک، نمیدونم داستان چقد واقعیه، اما من برام مهمتر از واقعی بودن داستان، نگاهیه که در داستان وجود داره و من نکته مثبتی توی این داستان دیدم

در کنار همه اینا از قدیم گفتن بار اثبات مدعا بر عهده مدعیه، اگه اینقد فیک بودن این داستان برات مهمه اثبات کن که فیکه، بازم میگم برای شخص من اون چیزی که مهم بود تفکری بود که در این داستان تهفته بود،

پویان عزیز هنرت واقعا عالیه، کم نبوده‌اند هنرمندانی که پس از مرگشان، آثارشان کشف و درک شده و مورد توجه قرار گرفته است (البته تو همیشه تندرست و پاینده باشی)

بسیار جالب بود برادر؛
نکته قابل توجه این است که پیکاسو خود خالق هر دو اثر بوده و دومی را کپی می‌داند در حالیکه این روزها شاهدیم که هنرمندانی شعر، متن، آهنگ، میمیک اجرا، تون صدا و… را عینا و بدون حتی اعمال کمترین تغییرات، بدون اجازه و ذکر نام منبع، با همان فرمت اقتباس شده، به نام خود معرفی می‌کنند.

وقتی این مطلبو خوندم به خودم فک کردم، به اینکه چقد کپی هستم،

خیلی سخته تو این روزا اورجینال باشی، خیلی:)

خوشحالم که اینقد خوب تاپیکو تفسیر کردی ?

خیلی خیلی ممنونم ?

نمیدونم چی باید بگم… ?

البته این نقاشی کار خودمه 100×80 رنگ روغن

اینم 8.9 سال پیش کشیده بودم

متاسفانه بنده در مورد هنر زیاد اطلاعات و سررشته کافی ندارم اما اینطور برداشت میکنم: منظور آن است که هر اثر هنری و در هر شاخه از هنر اوریجینال و اصلش آن جرقه و ایده‌‌ای است که برای نخستین بار به فکر و ذهن خالقش زده می‌شود و او نیز آنرا با توجه به نوع هنرش جاودانه می‌سازد، یعنی نسخه اصل همان خلق اولی به حساب می‌آید و همانند اثر انگشت به تعداد یکی و منحصر به فرد میباشد. بنابراین نسخه های بعدی چون اولین نیستند پس کپی محسوب می‌شوند.

اینکه ادم بخااد کار خودش رو کپی کنه حتا توو جرئیات… دیگه اون اشتیاق نیست

طرح اول از روی ذهنیتی پدید میاد… اما کپی اون طرح برای خود طراح خیلی بیخودی به نگاهش میاد

اما میشود که من نوعی ی طرح از پیکاسو به عنوان مثال… چنان ذوق و اشتیاقی در من بوجود بیاره برای خلق اون طرح حتا اگر کپی… که ذهنیتهایی رو در من ایجاد میکنه

با اینکه من کپی کار کردم

اما راستش اصلن اشتیاقی ندارم که نقاشی که خودم کشیدم یا طرحی که خلق کردم رو بخاام دوباره با جزئیات کپی بکشم و یا…

انگار طرح اول ادم توو خودش نیست و قطعن بی اختیار خلق میکنه

اون چیزی که تو ذهن من بود این بود که هر کدوم از ما که اینو میخونیم متناسب با درکی که از زندگی فردی و اجتماعیمون داریم تفسیرش کنیم.

از تفسیر شمام لذت بردم ? ? ?

جهنم را با نیات خوب فرش کرده اند نه با فیک. با همین نیت های خوب بود که حکومت کمونیستی در روسیه ایجاد شد. میلیون ها نفر قربانی آرمان های خوبی شدند که در کتاب های مارکس و انگلس شرح داده می شد. و خیلی ها آن را نقل می کردند و آرزوی آن را داشتند. به طور مثال گورکی از دیدن دست آوردهای رژیم شوراها به گریه در آمد. ولی اخرش چی؟ به کجا رسیدند؟ قرار نیست هر چیز زیبا و تفکری قابلیت عمل داشته باشد.
نیت خوب باید جای عمل داشته باشد. این نیت نیازی به اثبات ندارد. فقط ظرف و مظروف باید به هم بخورند. با این همه تناقض بر سر یک مطلب به ظاهر تفکرگرایانه امکان فعلیت آن وجود ندارد. فقط نوعی** کلاه برداری از اخلاق و آرمان گرایی** است. و گرنه هیچ نقاشی در جهان وجود ندارد که بخواهد از اثرش یک بار دیگر توسط خودش کپی برداری نماید. اگر این کار را بکند به معنی این است که خلاقیت ایجاد یک اثر جدید را نداشته است. نقاشی که خلاقیت نداشته باشد نمی تواند نقاش مطرح و صاحب سبک دانسته شود. مهم ترین عامل موفقیت یک نقاش ارائه اثار جدید است. یعنی نگاهی غیر معمول به پدیده های معمولی , که به این خلاقیت گفته می شود.

من فکر میکنم توو سطر اخر اینطور جمله رو به کار میبردید

نمیشود که نگاهی غیر معمول باشد و بخااهد پدیده های معمولی را سرمشق کند

نگاه غیر معمول برای پدیده های غیر معمول

و نگاه معمول برای پدیده های معمول

و در هر دو صورت هر دو خلاقیت به شمار می اید

حتی اگه خط خطی و یا دایره و یا نقاشی خیلی پر تکنیک قلم زنی

در هر صورت نقاشی ست

نقاشی که بتواند با روح مخاطب و خود شخص ارتباطی روحانی و یا تفکر گونه ایجاد کند

حتاا اگه خیلی ساده هم باشد… میشود ان را خلاقیت نام برد

نگاه اشخاص نگاه ادما فقط نمایانگر طیف های اذهان گونه های انسان هاست که در کنار هم به هم رنگ و معنا میدهند.

عزیز من خیلی ساده بهت گفتم این متن از یه کتاب برداشته شده که نویسنده این کتاب یه نویسنده معروف هستش، اگه لازمه تا از صفحه کتاب عکس گرفته بشه تا از طرف من مطمئن بشی، درباره اینکه این نویسنده اشتباه کرده چنین داستانی گذاشته یا نه، من خیلی ساده بهت میگم به جای تفسیر میتونی دلیل ثبت شده ای بیاری که این داستان واقعیتی در تاریخ نداره، همین خیلی ساده، اونوقت هم میتونیم به نویسنده این داستان ایمیل بزنیم که این داستانی که توی کتابت گذاشتی واقعیت نداره و هم اینکه من به احترام شما که اینقد با این داستان مشکل پیدا کردین تاپیکو حذف میکنم، اما من باز بهت میگم هدف من از گذاشتن این داستان برداشتی بود که از مفهوم داستان کردم و اون برام جالب اومد.

این نکته رو هم در نظر داشته باش، هنرمند همیشه در طول تاریخ خیلی مظلوم واقع شده، شاید خیلی هنرمندای بزرگی بودن که در راستای امرار معاش زندگیشون این چنین کاری کرده باشن، هنرمندایی که شاید ما بشناسیمشون و شاید هیچوقت شناخته نشن

انسان- افتاب- آسمان- زمین- کوه- دریا- کشتی- ساختمان و… همه جزیی از پدیده های معمولی هستند که نقاش با نگاهی غیر معمول از آنها باعث تولید یک اثر بدیع می شود. همه زندگی را می بینند و لمس اش می کنند. فقط کسانی که نگاهی غیر معمول به این زندگی دارند صاحب سبک و اثر می شوند. خواه این اثر هنری باشد یا علمی یا فنی. همگان افتادن سیب را دیدند ولی نیوتن بود که به فکر فرو رفت و گرانش را از آن استنتاج نمود. منظور من از پدیده های معمولی این است. مگر این که شما نگاهی دیگری داشته باشید. به هر حال مفهوم خلاقیت یک مفهوم کلی است که می توان را برای هر شاخص از علم بومی سازی نمود.

دوست من این پدیده های معمول که نام بردی

نقاشی که این پدیده های معمول رو میکشه خب نگاهش معمول بوده

کجاش غیر معمول بوده؟