گی با معلم ریاضی و شاگرد اولی2

1403/02/21

قسمت دوم

همه ما میدونیم چرا اینجاییم پس خجالت نکشید اینا معلماتون هستن و اگه اینجا هستین یعنی یه حال اساسی به معلماتون دادین و مطمعن باشید کسایی که اینجا هستن شاگرد اولای مدرسه ما هستن اینم بگم هر چی اینجا پیش بیاد بین خودمونه مگر اینکه خودتون برید بگید
بعد حرفش احمدی رو چرخوند و لب احمدی رو کرد تو دهنش و دستشو گذاشت روی رون پاش
معلما هم هر کدوم یکی از بچه ها رو برداشتن و هر کدوم یجور مشغول شدن
باور کردنی نبود اینجا چه خبره معلوم بود همه بچه ها هنوز خجالت میکشیدن و گاهی یواشکی نگاه همدیگه میکردن
چند دقیقه ای گذشت و هر کی یه دانش آموز رو پاش بود و در حال مالیدن یا لب گرفتن بود… منو آقای جمالی هم حسابی مشغول بودیم تا اینکه معلم ورزشمون نجفی رو بغل کرد و برد تو اتاق و به خنده گفت با اجازه منو خانومم بریم رو تخت… آقای جمالی هم گفت جووون این خانومتو بده ماهم یه دور با لباش بزنیم
کلا بساط شوخی و متلک بینشون به راه بود ولی هنوز کسی دانش آموزی رو لخت نکرده بود تا اینکه آقای ناظم احمدی رو لخت کرد… چقدر احمدی سفید بود حسابی آقای ناظم داشت میخوردش تا اینکه بلند شد و گفت خب بچه ها منم این عروسکمو ببرم حموم که تو راه بوده حسابی خستس و باهم رفتن حموم
این وسط کم کم ما هم لخت شدیم و روی مبل شروع کردیم مالیدن و خوردن لب هم، بقیه هم دونه دونه لخت شدن و اونا هم به نوعی مشغول بودن تا اینکه صدای ناله و آییییی آی نجفی از تو اتاق اومد بیرون… معلوم بود داره درد میکشه چون مدام میگفت آییییی آقا درد داره ترو خداااا یواش آخخخخخخ آقاااااا… یکی از معلما که معلم زبانمون بود گفت جووون عزیزم و به اون بچه خوشگلی که رو پاش بود گفت بعدیش نوبت توعه هاااا خوب کونتو چرب کن
یواشکی نگاه کیرش کردم… چقدر گنده بود و سوراخ کون پسره چقدر کوچیک بود حسابی ترس به دلم افتاده بود به آقای جمالی یواش گفتم آقا قراره شما هم منو از کون بکنین؟ یه لب ازم گرفتو گفت قرار شد بهم اعتماد کنی…
یکم خیالم راحت شد
صدای ناله نجفی هم بند اومده بود و فقط صدای جیر جیر تخت میومد و معلوم بود معلم ورزشون حسابی داره تلمبه میزنه
چشمم به شریفی افتاد که روی پای معلم هنرمون بود و داشت خودشو رو کیرش عقب و جلو میکرد و لبش تو دهن معلم هنرمون بود
چند دقیقه ای گذشت تا اینکه معلم هنرمون شریفی رو بغل کرد و برد دم در حموم و در زد… ناظمموم درو باز کرد و اونم به شوخی گفت مهمون نمیخواید آقای ناظمم گفت چرا نمیخوایم خوش‌ اومدین
از لای در کیر ناظممونم دیدم… لعنتیا همه خرکیر بودندو هر کدوم سایزشون اندازه مچ دستام میشدن
نیم ساعتی گذشته بودو معلم ورزشمون کارش تموم شده بود و اومده بودن بیرون و و معلم زبانمون رفته بود تو اتاق رو تخت و صدای ناله پسره کل خونه رو گرفته بود انقدر جیغ و داد کرد که در نهایت زد زیر گریه
معلم ورزشمون گفت ماشالله کیر آقا محمد بدجور کلفته قشنگ جر میده و به نجفی گفت ببین اگه جای اون بودی چکار میکردی… نجفی هم لخت با اون کون گندش نشسته بود کنار معلم ورزشمون و داشت ساک زدن منو نگاه میکرد… صدای جیر جیر تخت و ناله های پسره بیشتر آدمو حشری میکرد تا اینکه بالاخره آبشون اومد و چند دقیقه بعد اومدن بیرون
پسره هنوز چشماش خیس بود و میلنگید و حالا نوبت ما بود که بریم تو اتاق
آقای جمالی گفت خب بالاخره نوبت من و عروسم شد معلم ورزشمون گفت عه نکنه صفره هنوز
آقای جمالی هم کونمو چنگ زد و نشونشون داد و گفت صفره صفره فقط انگشتم رفته توش تازه میخوام پرده عروسمو بزنم و خندیدن
حسابی ترسیده بودم یکم مکث کردم و گفتم آقا ما دردمون میاد بخدا
ولی آقای جمالی گفت درد نداره چون من بلدم چجور بکنمت
خلاصه با هر ترس و لرزی که بود رفتم تو اتاق و خوابیدم روی تخت
به آقای جمالی گفتم میشه درو ببندین
گفت نترس بهت گفتم اعتماد کن عروسکم… و اومد نشست پایین پام و شروع کرد کونمو خوردن
تا انگشتشو کرد تو کونم گوزیدم… حسابی از خجالت آب شدم
گفت پاشو برو هم خودتو تخلیه کن هم با آبگرم سوراختو باز کن و بهم گغت چجوری اینکارو کنم
تو اتاق دستشویی داشت و رفتم و همینکارو کردم و اومدم دوباره خوابیدم
انقدر ترس داشتم که هنوز داشت با کونم ور میرفتم که گفتم آقا تو رو خدا یواش… یه دونه زد رو کونموگفت فقط شل کن اگه سفت بگیری خودت دردت میاد و سرکیرشو چرب کرد و گذاشت رو سوراخم و شروع کرد مالیدن
بهم گفت دوطرف لپای کونتو بگیر و بکش تا بیشتر باز شه
مو به مو انجام میدادم تا اینکه شروع کرد فشار دادن
با هزار زور و زحمت سرش پرید تو
منم بی اختیار داد زدم و خودمو کشیدم جلو اما کیر آقای نجفی در نیومد از اونور هم با صدای داد زدن من معلم زبانمون گفت جوووون مبارک باشه عروس خانم بالاخره پردتو زد بعد چند ماه
فهمیدم این چند وقت همه میدونستن من با آقای نجفی تو ارتباطم
شروع کردم قسم دادن اما آقای نجفی مدام میگفت نفس عمیق بکش تا دردش بخوابه
خوابیده بود روم و اصلا راه در رو نداشتم
اونم هی بیشتر فشار میداد از بس آیییی گفتم یکم مکث کرد
حالا صدای من بود که کل ویلا رو برداشته بود
چقدر میسوخت و درد داشت به غلط کردن افتاده بودم
نصف اون کیر گنده رفته بود و میدونستم وسطش دوباره کلفت میشه سانت به سانت اون کیرو میشناختم
یکم آروم بودم ولی دوباره دادم تو هوا بود تا اینکه بالاخره کامل بهم چسبید و شروع کرد گوشمو خوردن… انقدر درد داشتم که حتی اگه نفس میکشیدم دردم بیشتر میشد اما به طرز معجزه آسایی بعد چند دقیقه کونم شل کرد و حالا آقای جمالی آروم داشت اون دسته بیل رو تو کونم عقب و جلو میکرد
یه ربع بیست دقیقه ای گذشت و سرعتشو بالا برد و به حدی محکم تلمبه میزد که میخواست تخت بشکنه
صدای ناله های منم هنوز میومد ولی بیشتر از روی شهوت بود
بدون اینکه پوزیشن عوض کنه بکوب تلمبه میزد و قربون صدقم میرفت انقدر تو اوج شهوت و لذت بودم که خودمم اون زیر ارضا شدم و بعد از چند دقیقه بالاخره آبش اومد و برای اولین بار کونم پر از آب منی شد
چند دقیقه ای خوابید روم و کیرشو کشید بیرون یه دستمال کاغذی لوله کرد و کرد تو سوراخم گفت بزار خوب جذب شه بعد برو بشور
وقتی پاشدم زیرم خیس بود… اول فک کرد آبش پس داده بعد فهمید آب منه
حسابی تعجب کرد و خندید و گفت یعنی انقدر حال کردی که آبت اومد
صدامونو از اونطرف میشنیدن
یباره معلم ورزشون گفت چیشده؟
گفت عروسمم زیر کون دادن ارضا شده ما نه ماه دیگه یه بچه داریم
حسابی از این حرفش خجالت کشیدم
وقتی رفتیم بیرون معلم ورزش و زبانم بهم تبریک گغتن که پردتو باز کرده
صحنه باحالی بود سه تا مرد گنده لخت با سه تا پسر نوجون لخت تو بغل هم
چند دقیقه ای نشستیم تا اینکه در باز شد و آقای ناظم با احمدی و معلم هنرمون با شریفی اومدن بیرون
معلم ورزشمون گفت چیشد تموم شد
گفت ما که نه ولی نمیدونی این دوتا عروسک چجوری همو میخوردنو میکردن ما هم فقط نگاه میکردیم
اصن باید یه برنامه بزاریم اینا همو بکنن ببین چه صفایی داره
آقای جمالی گفت حالا به نظرم بهتره این عروس خانما برن و لباسای خوشگلشونو بپوشن
یه پلاستیک گذاشتن وسط و بهمون گفتن هر کی یه لباس برداره بپوشه که این لباسا واسه این چند روزتونه
شریفی پلاستیکو باز کرد و چیزی که میدیدیم واقعا کیر آدمو سیخ میکرد
کلی شرت و سوتین و تاپ و دامن جوراب سکسی
هممون خجالت میکشیدیم تا اینکه آقای ناظم یه دونه زد رو کون احمدی و گفت یالا تو که خوب واسه من تو خونه میپوشیدی و یه ست صورتی تاپ و شرتک لی داد بپوشه به نوبت هر کدوممون با انتخاب معلمای خودمون که کردنمون لباسامونو انتخاب کردن
به منم یه دامن کوتاه تا زیر کونم و یه تاپ و یه شرت رسید
بچه ها انقدر سکسی شده بودن که دلمون میخواست کون هم بزاریم مخصوصا نجفی با اون کونش
آقای ناظم متوجه دستمالی که تو کونم بود شد به خنده گفت مگه پریودی
آقای جمالی هم با خنده گفت نه اینو گذاشتم آبم جذب کونش شه باورت میشه زیر کیرم ارضا شد؟
آقای ناظم گفت الکی نگو یعنی کیرت تو کونش بود؟ گفت آره
آقای ناظم گفت شاید داشتی میمالیدیش
گفن نه بخدا فقط داشتم بکوب میکردم تو کونش یهو زیرم لرزید
گفت حاجی این اصن خود دختره و اومد بغلم کرد و لبمو شردع کرد خوردن
گفت اینو من باید یه دست ببرم حتما رو تخت
آقای جمالی گفت بنظرم تشک بندازیم همین وسط و بیفتیم به جون این عروسکا
خلاصه چند تا تشک انداختن وسط و به ما گفتن برید وسط و قرار شد اول ما بچه ها با هم ور بریم
چه حس توپی بود مخصوصا اینکه شریفی و نجفی و احمدی واقعا با دختر مو نمیزدن البته نظر اونا هم مطمعنا نسبت به من همین بود
شروع کردیم ور رفتن و حسابی کیر و کون همو ساک میزدیم و لب میگرفتیم
آقای ناظم گفت شروع کنید دو به دو کون هم بزارید
منم فوری اومدم پشت نجفی و از رو دامنی که پاش بود کیرمو مالیدم لای قاچ کونش بعدشم کیرمو تا ته کردم توش و شروع کردم تلمبه زدن
بقیه خم همینکارو کردن که یهو دیدم همون پسره که اسمشو نمیدونستم از پشت بغلم کرد و یه تف مالید به کیرش و تا ته کرد تو کونم
یکم سوخت ولی درد آنچنانی نداشت
چند دقیقه ای گذشت که یکباره معلم ورزشمون اومد کنارمون و شروع کرد از احمدی لب گرفتن و انگشتشو تو کونش میکرد
آقای جمالی گفت بچه ها نبینم ارضا بشید وگرنه حستون به کون دادن کم میشه و بلند شید و بربم یه ناهار درست کنیم

بلند شدیم و هر کدوممون گیر کاری شدیم و تا آماده شدن غذا یخمون هم باز شد و شروع کردیم کم کم حرف زدن با هم
احمدی میگفت من دوساله با آقای ناظم و معلما کون میدم نجفی و شریفی هم که یکی دو ماهی بود
اون پسره هم اسمش اشکان بود و شش ماهی بود که معلم ورزشمون به بهونه فوتبال مخشو زده بود و میکردتش
به احمدی گفتم پس واسه همینه نمره هات همیشه بیسته
خندید و گفت آره دیگه من با چند تا از معلما رابطه دارم
به نجفی گفتم تو چجوری اومدی تو کار
گفت منو شریفی که کلا باهم ور میرفتیم اما آقای ناظم یهو آوردمون دفتر و گفت شنیدم با شریفی یه کارایی میکنین و اگه میخوای به خانوادت نگم باید همه چی رو بهم بگی… منم همه چی رو گفتم اونم کم کم مخمو زد بردم خونشون بعدم با کونم ور رفت منم شل شدمو بهش دادم بعدم بهم گفت شریفی رو بکن تا من بیام بالا سرتون… هم تو خونه من میتونین سکس کنین هم راحتین و کلا دیگه کسی هم نمیفهمه نمرتونم همیشه بیسته
الانم که اینجاییم
اونا هم ازم پرسیدن تو چجوری اومدی
منم تعریف کردم که آقای جمالی چجوری مخمو زد
هممون کیرامون شق کرده بود و احمدی گفت همیشه دوست داشتم تو رو بکنم الانم که تو این لباسی اصن عاشقت شدم
خندیدیم و هممون واقعا حس دخترونه گرفته بودیم با لباسامون
بهشون گفتم بچه یه چی میپرسم راستشو بگین
حستون نسبت به کون دادن چیه؟
احمدی گفت من که خودم میرم به آقای ناظم میگم میخوام
شریفی و نجفی هم گفتند ما که اصن قبلشم حس دخترونه داشتیم و همیشه دعوامون سر این بود که کی اول کون بده
اشکانم گفت منم حس خوبی دارم مخصوصا وقتی هم دارن میکنن منو هم همزمام میخورنم
منم گفتم قبلنا حس خوبی نداشتم ولی الان انگار حس میکنم اگه کون ندم یه چیزیم کمه
نجفی گفت راست میگن آبت زیر کون دادن به آقای نجفی اومد؟
گفتم آره اولش که جر خوردم ولی بعدش که باز شد حس میکردم زنشم واقعا و داره کصمو میکنه که یهو نمیدونم چیشد آبم اومد
حرفامون واقعا حال میداد تا اینکه معلم ورزشمون اومد گفت عروسکای خوشکلم پاشید بریم ناهار
رفتیم ناهار خوردیم و جالب بود هر کدوم از معلما واسه خانم خودش لقمه میزاشت دهنش
بعد ناهار هم سه تا قلیون گذاشتن و دایره ای نشستیم و هر کی کنار بکن خودش نشست
آقای نجفی منو از پهلو کشید کنار خودش و شروع کرد کونمو از زیر دامن چنگ زدن و تعریف دادن
گفت یعنی بهترین کونیه که تا حالا کردم اصن کون این عروسک مکش داره باورتون میشه و انگشتشو میمالید رو سوراخم
گاهی هم یه پک میزد و دودشو میکرد تو دهن من و همزمان لب میگرفت
انگشت وسطشو کرد تو دهنم و چشماشو بست و گفت آتیشه این پسر و منم داشتم انگشتشو میک میزدم تا اینکه انگشتشو درآورد و از کنار شرت دخترونم گذاشت دم سوراخم و فرو کرد تو
یکم صورتمو جمع کردم و هموم موقع شروع کرد لبمو خوردن
انگشتشو در آورد و بو کرد و گفت لعنتی بوی بهشت میده
با اینکارش معلم زبانمون که بغلم بود دستشو گذاشت رو رون پام و گفت این عروسکو با این سفیدی و لب قرمزش باید یه گروپ بریم
آقای ناظم گفت نه گناه داره اذیت میشه اول یکم نوبتی با زمان زیاد بریم بعد
انقدر مست انگشت کردنم بودم که زیاد دقت نمیکردم که چی میگن فقط دیدم آقای ناظم داره از اشکان لب میگیره و نجفی هم داشت واسه معلم ورزشمون ساک میزد
شریفی هم داشت با معلم زبانمون لب بازی میکرد
چشمم به کیراشون که میفتاد ترس عجیبی به دلم میفتاد
یباره دیدم صدای ناله اشکان اومد
سرمو چرخوندم دیدم آقای ناظم داره اون کیر دسته بیلشو میکنه تو کونش
پشمام ریخته بود
چجوری اون کیر میخواست بره تو کون اشکان
کونش کوچیک بود و هر جور حساب میکردی باید تا زیر نافش و تا شکمش میومد
آقای جمالی بهم گفت کیرمو بخور… شلوارکشو دادم پایین و دوباره بوی لذت بخش کیرش خورد به مشامم
با ولع شروع کردم به خوردن ولی صدای داد اشکان دوباره سرمو چرخوند اشکان از درد خودشو میکشید جلو مدام
آقای ناظم گفت تحمل کن دیگه مگه خودت سری قبل نگفتی میخوام کیرم اندازه شما بزرگ شه باید کیر بزرگ بره تو کونت
یکم که گذشت معلم زبانمون گفت بزار تا یکم من بازش کنم و یه چشمک به آقای ناظم زد
کیر اونم دست کمی از کیر آقا ناظم نداشت
آقای ناظم گفت خب من میخوابم بیا بغلم و تو هم از پشت بکنش
آقای ناظم خوابید و بغلش کرد و شروع کرد لب گرفتن و کونشو سمت معلم زبانمون گرفت و برای معلم زبانموم بازش کرد اونم به نجفی گفت با اینجا رو سوراخ اشکان یه تف بکن
نجفی هم یه تف کرد و اونم کیرشو تا نصفه کرد تو کون اشکان
اشکان دوباره دادش رفت هوا اما آقای ناظم بغلش کرده بود و داشت لبشو میخورد وکلا دیگه راه در رو نداشت
بعد چند دقیقه آیییی و اوی گفتن اشکان بالاخره کیر معلم زبانمون تا ته رفت تو و شروع کرده بود تلمبه زدن
بعد به آقای ناظم گفت اینم سوراخ عروسک تحویل شما
آقای ناظمم از همون زیر کیرشو کرد تو کون اشکان و شروع کرد تلمبه زدن
به آقای جمالی یواش گفتم آقا ما اینطوری خیلی دردموم میاد و نمیتونیم
یباره معلم ورزشمون گفت تو نگاه به اشکان نکن اون هم کونش کوچیکه هم سوراخش تنگه
کون تو ماشالله بزرگه و چیزی که من میبینم اذیت نمیشی مث نجفی اونم راحت ما سه تایی کردیمش
بعدشم قبل اینکه تو رو گروپ بکنیم میبریمت حموم با آب گرم بازن میکنیم نمیزاریم که اذیت شی عسلم
یکم آقای ناظم تلمبه زد و آقای جمالی رفت
کون اشکان دیگه باز بود و راحت روش تلمبه میزدن اما باز آقای ناظم واسشون گرفته بودش و کونشو میکشید
آخر سر هم خوابوندنش و دوتا دوتا میکردنش یعنی یکی اشکان واسه یکیشون ساک میزد و اون یکی میکردتش و در نهایت بعد از اومدن آبش جابجا میکردن
کون اشکان مث غار بود دیگه و حتی بعد اومدن اب همه معلما نمیتونست از زمین بلند شه و همونجا خوابید
ما هم رفتیم بیرون و بچه ها از خاطرات سکسیشون میگفتن
آخرای شبم قرار شد هر کی یه دانش آموز برداره و ببره به رختخواب

2540 👀
0 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-05-10 10:22:47 +0330 +0330

یکی از اینا گیر ماهم کاشکی بیاد همیشه 20 که هیچی 200 میشم

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «