یه پسر توی کوچه بنبست توسط اونوقلی قزوینی گیر افتاد.
بلند گفت الان چیکار کنم خدایا
اونوقلی گفت:ببم جااان از خدا چرا مپرسی خودم بشد مگم ببم
سه راه داری عزیز جان
بشی کبوتر پرواز کنی
بشی مارمولک از دیوار صاف بری بالا
یا دسدده بزنی به دیوار توکل به خدا بکنی ببم جان
یه پسر توی کوچه بنبست توسط اونوقلی قزوینی گیر افتاد.
بلند گفت الان چیکار کنم خدایا
اونوقلی گفت:ببم جااان از خدا چرا مپرسی خودم بشد مگم ببم
سه راه داری عزیز جان
بشی کبوتر پرواز کنی
بشی مارمولک از دیوار صاف بری بالا
یا دسدده بزنی به دیوار توکل به خدا بکنی ببم جان