روزگار جوانی به منزل خواهران طیبه و طاهره ای با یکی از دوستان مشرف شده بودیم برای دعا پر فیض ندبه.
القصه بعد از چند صفحه خسته شدیم و مقداری تنقلات حلال میل کردیم و ایشان روایتی بکردند بحر ادخال سرور
چینین فرمودند که
خدا شما رو خیرتون بده…
هم در تفسیر توانایید و هم در ترتیل به غایت مراقبه و مراعات میکنید
از حد همراهان فراتر نرفته و به سر دویدن خستگی به همراهان تحمیل نمیکنید
دیشب برای دعا پیشگاه پیره مردی مومن بودم و مهربانی بودم که علاوه بر زیارت عاشورایی که خوانده شد التماس دعای توسل داشت…ایشان انقدر در تفسیر و فصاحت و بلاغت زیاده روی نمود که شب را به سپیدی صبح کشاند و با نمایان شدن آفتاب همور در کار میکوشید.
ایشان تا حس میکردند وضوشان احتمال باطل شدن دارد دوباره دست نماز میگرفتند.
کاسه ای پر از یخ کنارشان بود و دو دقیقه یک بار آلت مبارک را در جام غسل میدادند و دوباره روز از نو و روزی از نو.
لختی خندها برفت و خشتک ها بدرانیدیم از این لطایف الحیل که بشنیدیم از او
روزگار جوانی به منزل خواهران طیبه و طاهره ای با یکی از دوستان مشرف شده بودیم برای دعا پر فیض ندبه.
القصه بعد از چند صفحه خسته شدیم و مقداری تنقلات حلال میل کردیم و ایشان روایتی بکردند بحر ادخال سرور
چینین فرمودند که
خدا شما رو خیرتون بده…
هم در تفسیر توانایید و هم در ترتیل به غایت مراقبه و مراعات میکنید
از حد همراهان فراتر نرفته و به سر دویدن خستگی به همراهان تحمیل نمیکنید
دیشب برای دعا پیشگاه پیره مردی مومن بودم و مهربانی بودم که علاوه بر زیارت عاشورایی که خوانده شد التماس دعای توسل داشت…ایشان انقدر در تفسیر و فصاحت و بلاغت زیاده روی نمود که شب را به سپیدی صبح کشاند و با نمایان شدن آفتاب همور در کار میکوشید.
ایشان تا حس میکردند وضوشان احتمال باطل شدن دارد دوباره دست نماز میگرفتند.
کاسه ای پر از یخ کنارشان بود و دو دقیقه یک بار آلت مبارک را در جام غسل میدادند و دوباره روز از نو و روزی از نو.
لختی خندها برفت و خشتک ها بدرانیدیم از این لطایف الحیل که بشنیدیم از او