در صورتی خوبه که سکس پارتنر باشین باهم که واقعا بتونه بی رحم باشه در غیر این صورت به درد نمیخوره…
شیوای عزیز، طبق اصلی که برای تشخیص اختلالات روانی گفته شده، غیر از فرعیات و استثنائات، دو شرط مهم برای نسبت دادن اختلال وجود داره؛ یکی اینکه عملکردش رو توی ابعاد مختلف زندگی مختل کنه و دوم هم اینکه باعث رنج و عذاب درونی و شخصیش باشه(یعنی حالش خوب نباشه با اعمالش)
اگه فرد با اینجور روابط، دچار اون دو مورد نمیشه، پس احتمالا نمیشه بگیم اختلال داره. فقط شاید بشه گفت که بین افراد جامعه، رایج و نرمال محسوب نمیشه.
ممنون از نظرسنجیت😍
خودم که علاقهمند هستم به این مدل رابطهها😍
اینکه تمام مردها به عنوان سلطه گر در سکس هستند کاملا صحییح و درسته ولی رفتار ناشایست و خارج از عرف که از نظر بعضی ها به عنوان ارباب در سکس خطاب بشه بهشون یک امر غیر ارادی رو تبیین میکنه.
حال اینکه اگر بخواد زن سلطه گر یا ارباب بشه در سکس واقعا خلاف تمامی اصول و قوائد (انسانی که جای خود) حیوانی است.
و در کل میتوان از اون بعنوان یک اختلاف روانی نام برد
mrphoto881
دوست گرامی، صحبتهای شما بسیار جنسیت زدهست.
به نظر شما یک زن توانایی تسلط بر دیگران (چه زن چه مرد) رو نداره؟! این همه زنانی که مدیران شایسته هستن رو ندیدین؟
سلطه داشتن همیشه به معنای خشونت داشتن نیست، هرچند که زنانی با روحیات محکم و خشن هم وجود دارن و ابدا بیمار نیستن!
در واقع سلطه گری رو چه با خشونت چه بی خشونت فرض کنیم، زنان میتونن توی قالبش قرار بگیرن و هیچ ایرادی نداره، فقط احتمالا مورد پسند تعداد زیادی از افراد نیستن.
همونطور که پسرانی هستن که دوس دارن سلطه پذیر باشن و هیچ ایرادی بهشون وارد نیست.
از نظر ما یکی از اختلالات سکسی است
با این موضوع هیچ حال نمیکنم حتی خيلی هم بدم میاد 😖😖😖
بهبه!*
به نظر من اختلال محسوب نمیشه! اما به قولی یکی که میگفت: سلایق تا جایی محترماند که به تکامل ضربه نزنند.
در کل به نظرم یه رابطهی اسامی تا اونجایی که لیمیت رابطه توسط همدیگه مشخص بشه و پاشون رو فراتر نذارن که یکی ناراحت بشه، هیچ مشکلی نداره و باعث لذت هم میشود.
خیر به نظر من اینگونه تمایلات در جهت از بین بردن یکنواختی و تکراری شدن رابطه خیلی هم مفید و به نوعی حتی ضروری هم هست
جوابم بله بود ،
چون ک بر خلاف و دور از ذهنیت اکثر ادمهاست، میشه گفت یجورایی انحرافات ذهنیه ک هم میتونه از بعضی عقده ها و هم نوعی تفاوت با دیگران برای دیده شدن سرچشمه بگیره،
به نظرم هر دلیلی داشته باشه یه نوع حقارت و کبود شخصیتیه
همش به آگاهی و اطلاعات فرد بستگی داره. ببینید، تنوع طلبی و جستجوی راههای دیگر برای لذت بیشتر یه اصل توی روابط بین دو پارتنر هست. اگر هر دو پارتنر از BDSM آگاهی داشته باشند برای هر دوشان لذت بخش خواهد بود. اما، اگر یکی از آنها بداند و آن دیگری نداند شاید اون لذت هم وجود نداشته باشد.
آخه نظر دادن نداره. بردگی خودش چیه که تو سکس هم برده باشی اونم با میل. اصلا نمیخوام در مورد این موضوعات حتی بحث کنم که مبادا بحث طولانی بشه. یه سری موضوعات رو وقتی تکرار نکنیم ، فراموش میشن.
بنطر من طبق حرفت تو وجود همه این حس حالا به مقدار کم یا زیاد هست و البته اکثرا ازش خبر ندارن یا اگرم خبر داریم میترسین قبول کنن و از سر ترس یا ابرو باهاش مخالفت میکنن
کلا نمیشه به قطعیت یه گزینه رو انتخاب کرد چون توی زندگیمون هم روحی هم فیزیکی تمایلات حداقل خفیفی به بی دی اس ام داریم.
ولی من خودم به شخصه پیرو نطریه تعادلم در هر زمینه ای
توی این موضوع میشه گفت نخواستن یا خفیف خواستن هیچ ربطی به ناهنجاری روانی نداره.
اما به نظرم تمایل هارد به این موضوع اگه نخوام بگم ناهنجاری ولی قطعا یه کنش روانی هست.
بهتر بگم یه عقده درون از گذشته و کودکی طرف چه ارباب و چه برده
با استناد به نظریات فروید که تاکید داره هرگونه اختلال روانی چه درونی چه بیرونی قطعا ریشه در اتفاقات کودکی و گذشته شخص داره میتونم بگم که افراط در این مورد یه جور بهم خوردگی تعادل روانی شخص از گذشته هست که الان نمود پیدا کرده.
البته تمام موارد بالا نظر شخصی منه و این جریان ارباب و برده رو نفی و نهی نمیکنم.
و البته اینم بگم منظورم اصلا رابطه خشن البته متعادل بین اشخاص هست نیست.
منظورم همون گزینه هارده البته بهتر بگم سوپر هارد
حتما باید لیمیت هاتون رو تعریف کنید. بدون لیمیت به هیچ عنوان وارد این روابط نشید و هیچ وقت هارد یمیت رو نشکنید!
سلام شیوا جان
به نظر من توی ایران این نوع روابط با توجه به شرایط بد اقتصادی از دست رفته میپرسید چرا؟ عرض میکنم
من خودم گرایشم دام و رولم مستر / اونر هست و واقعا از این نوع رابطه فوق العاده لذت میبرم اما اگر به آدرس کانال ها و گروههای مربوط به این موارد در تلگرام که اصطلاحا بهشون اس ام میگن سر بزنی یه عده فاحشه رو میبینی که از گرایش اسلیوها سو استفاده میکنند و بنام میستریس اونها رو میتیغن.در حالی که شأن یک مستر در سطوح بالای این نوع روابط میتونه در حد پرستش مقدس باشه.
دیگه این دنیا ارزش زندگی نداره
به دلیل اینکه در رابطه ارباب و برده، یک نفر از شکنجه های فیزیکی و روحی و فرد دیگه از آزار دادن و شکنجه کردن، لذت میبره میشه مبنای اونو رو حالات روانی سادیسم و مازوخیسم دونست. در این نوع رابطه، برده از خشونت فیزیکی به خصوص در رابطه جنسی، احساس آرامش پیدا میکنه و در مقابل ارباب هم از آزار رسوندن و قدرتنمایی خودش لذت می بره
افراد در این رابطه یا فاعل یا مفعول و یا هر دو گرایش رو دارا میباشند و متناسب با خواسته خود و توافق ایجاد شده، وارد این رابطه میشد. باید به این مسئله توجه داشت که در رابطه جنسی، درد در مقدار کم ممکنه لذت جنسی را افزایش بده این مسئله رو از نظر علمی به این صورت میشه توجیه کرد که در هنگام شادی و لذت، ماده شیمیایی دوپامین به مقدار زیاد در مغز ترشح میشه. همچنین دوپامین در پاسخ به درد هم نقش داره و شاید این مسئله تأثیری در افزایش لذت جنسی داشته باشه
🔺 البته در روابط مستر و اسلیو بسته به نوع رابطه، میزان درد ممکنه متفاوت باشه و این امر به حالات روانی فرد بر می گرده که میتونه از نظر روانشناسی روابط ارباب و برده رو مورد بررسی قرار بده❗
ببین با سکس ارباب و بردگی میشه کنار اومد که مثلا یکم خشونت داشته باشه و با دست و پای بسته و این چیزا . ولی واقععا عن خوری و شاش خوری و تحقیر شدن با فحش هایی که هیچ لذتی نداره کسشعر محضه
عالیه من عاشقشم
کاش ارباب واقعی گیرم بیاد اما فقط و فقط خانم.
راستی چطوری توی شهوانی دوست پیدا کنم؟ منظورم ارباب خانمه
اصلا نیست شیوا بانو به نظرم
باید همه جورش رو تجربه کرد دیگه هم ارباب هم اسلیو هم همه چی
فقط به نظرم جایی مشکل ساز میشه که سعی در آسیب زدن به طرف مقابل یا خودمون داشته باشیم
به نظر شخصی بنده یه نوع اختلال روانی هست،عرض کردم ابتدا نظر شخصی بنده است،و ثانیا بنده یه مقدار کمی در زمینه بیماری های اعصاب و روان تخصص دارم ،و بنا به معلومات اندکی که دارم عرض کردم اختلال هست
ما در جوامع انسانی برای تمامی انسان ها حرمت و کرامت انسانی و حقوقی بنام حقوق بشر داریم که در تقسیمات پایین تر جوامع هرکس در حیطه شغلی ضمن اینکه حقوق و کرامت انسانی برابر همه دارن ،از طرفی هر شخص بنا به نوع شغل و سمت هم طبقه ای از حرمت و شخصیت ایجاد میشه ،و در ضمن از نظر ادیان هم این موضوع همیشه مورد تاکیید بوده که انسان و کردار و رفتارش مورد کرامت و احترامه مگر زمانی که هنجاری شکسته بشه،در موضوع مورد بحث که باز کرامت انسانی به کوچکترین حالت و یکی مانده به آخرین حالت که حالت احترام انسان خودش بخودش هست در زمینه سکس ارباب و برده یکنفر بنا به توافق دو طرف برده میشه و یکی ارباب در زمان سکس و هم آغوشی به دلیل اینکه هرومون های جنسی به اوج خودشون میرسن اگر انسان از قبل اختلالاتی داشته که در مان نشده و یا اصلا متوجه اون اختلال نشده در زمان بیشترین میزان آزادسازی هورمون که باعث از خود بی خود شدن میشه مثلا افرادی که بیشتر در انزوا بسر میبرن و یا افراد خجالتی در این بزنگاها به علت عدم وجود عزت نفس کافی در نقش برده ایفای نقش میکنن،و یا افرادی که در جامعه همیشه دوست داشتن نقش رهبر ،مدیر ،و یا زن سالاری یا مرد سالاری و گاها حتی خود خواهی و حتی خود برتر بینی جنسی نسبت به فرد مورد نظر در قالب ارباب ظاهر میشن،البته این نظر و تجربه بنده بود و اصلا قرار نیست درست باشه
بنظرم خیلی سخته بخوای بگی یجور اختلاله روانیه ، نسبیه ، یه جاهایی از دید من یه تمایل جنسیه و از دید شما اختلال
من خودم تجربه کردم با پارتنرم ، تا چند روز درست نمیتونست بشینه اما همینکه اوکی میشه باز خواستارش میشه گرچه نه من خودمو سلطه گر میدونم ونه پارتنرم خودشو سلطه جو یه لذت دو طرفست
شایدم دیوونه ایم خودمون نمیدونیم 😉 😀
من خیلی زودتر از اینکه به سن بلوغ برسم و میل جنسی داشته باشم، درباره درد کشیدن، شللاق خوردن، تحقیر شدن … خیالپردازی میکردم!
همیشه فکر میکردم یه ایراد بزرگ دارم. از وجود خودمم خجالت میکشیدم. ۲۷-۲۸ سالم بود که بالاخره رفتم پیش روانشناس. بهم گفت مازوخیسم داری و باید درمان بشی و … که البته هیچوقت این میل از بین نرفت.
از ایران اومدم بیرون و سالها بعدش باز رفتم پیش مشاور. اینبار بهم توضیح داد که مازوخیسم تنها در صورتی بیماریه که شدتش به سلامتم آسیب دایمی بزنه. که همه آدمها (نه بعضی، همه) تا حدی سادیسم یا مازوخیسم درشون وجود داره. که باید از احساسم و تمایلاتم لذت ببرم. که باید خودمو دوست داشته باشم. که تا امروز هیچکس دلیل اصلی وجود این تمایلات نمیدونه و هیچ راهی (یا لزومی) برای از بین بردن این تمایلات وجود نداره.
خیلی طول کشید ولی بالاخره با کسی ازدواج کردم که تمایلاتمو قضاوت نمیکنه. بالاخره با خودم کنار اومدم.
پی نوشت: کیرم تو هرچی مشاور و روانشناس مذهب زده و کیریه. اول از همه دکتر هلاکویی، بت یه مشت کسخل
من خودم دوست ندارم. در موردش هم هیچ مطالعه ای نکردم.
تنوع گرایی جنسی میباشد و بنظر دیگران باید احترام گذاشت البته بدون اسیب جسمی وروحی
مبحث(BDSM)نوعی گرایشه که از باتوجه به تحقیقات علمی صورت گرفته از بدو تولد در انسان هست ولی باتوجه به شناخت نداشتن از خود،(BDSM)و نداشتن اطلاعات کافی باعث شده تمام کسایی که اولین بار با مبحت بی دی اس ام اشنا میشن اون رو بیماری یا اختلال یا انحرفا تلقی کنند.
مبحث بی دی اس ام تمام علایق و خصوصیات یک انسان رو در برمیگره چرا که انسانها از بدو تولد یا سادیسم هستند یا مازوخیسم و یا هر دو که باتوجه به شدت سادیسم و مازوخیسمشون گرایششون و علایقشون متفاوت هستش و یا بصورت سوییچ و یا در حد کم یا همون خنثی هستن.
در علم روانشناسی بی دی اس ام بیماری و اختلال نیست ، زمانی اختلال یا بیماری به حساب میاد که از کنترل خارج شه ، قابل کنترل نباشه ، به خود یا دیگران باعث مزاحمت یا اذیت شه. وگر نه اگه به دیگرات صدمه یا اذیتی ایجاد نکنه اختلال یا بیماری محسوب نمیشه. اطلاعات بیشتر خواستید در خدمت هستم.
هر شخصی فانتزی خودش رو داره ،،در زمینه روانشناسی باید گفت هر نوع فانتزی انحراف جنسی نیست ،،برای مثال اگر شخصی صبحانه املت دوست داره و ما دوست نداریم قرار نیست بهش انگ اختلال بزنیم ، بلکه فقط اون شخص سبک زندگیش و لذت زندگیش اینه ، عدم آگاهی باعث میشه به افرادی که شبیه ما فکر نمیکنند برچسب بزنیم
به هیچ وجه ناهنجاری یا اختلال روانی محسوب نمیشه چون این نوع رابطه یه جور علاقه وفانتزی محسوب میشه که با میل ورضایت هر دوطرف انجام میشه و هر دو از این کار لذت می برن . وبعد از انجام چنین رابطه هر دو فرد زندگی عادی خودشون رو دارن
نه تنها نابهنجاری اشتباه است بلکه یکی از انواع مازوخیسم وخطرناک ترین نوع خود اذاری در عین دگر آذاری که در واقع هردو از مازوخیسم شدید رنج میبرندنمونه معروف این گونه بیمار روانی خانم خواننده سرشناس انگلیسی که در ۲۰۰۲ درسن ۲۳ سالگی (امی واندهایم)
متاسفانه با خواندن بعضی از نظرات خواسته بودند با آوردن کلمات شیک و باکلاس این بیماری روانپریشی را انتخاب و تمایل و در قالب کلمات شیک به جماعت احمق تر از خود قالب کنند
از نظر روانشناسان امریکا ک در DSM5نوشتن جزو انحراوات روانی
به نظر من افرادی در تعداد سکس افراط میکنن، در ارضا شدن مشکل پیدا میکنن و مجبور میشن به روش های جدید اتکا کنن. نه میشه گفت اختلال روانیه و نه میشه گفت عقده. مانند اعتیاد به مواد مخدر که فرد اگر زیاده روی کنه، استفاده از مواد قوی تر رو ترجیح میده.
چه نظرسنجی خوبی و چه آمار خوبتری!😁
فقط چرا کسی کامنت نذاشته؟ این عجیب تره.
بنظرم نمیشه به طور مطلق گفت اختلاله یا انحرافه یا غلطه یا درسته یا… ولی از یه حد و مرزی خارج بشه عواقب روحی و جسمی بدی داره. من خودم به شخصه نمیپسندمش و نظر شخصیم اینه که انحرافه. تاکید میکنم نظر شخصیم اینه. دوستان بی اس فن پارهمون نکنن با تشکر!😁❤