اولین رابطه گی در ۲۳ سالگی (۲)

1401/11/13

...قسمت قبل

تو قسمت قبلی آشنایی خودمو با حمید واستون گفتم و ساک زدن تو ماشین و حالا به در خواست چندتا از دوستان که مطلب رو خونده بودن و خوششون اومده بود میخوام ادامه همون خاطره واقعی با حمید رو واستون بگم.
حدود یک هفته بعد حمید اس ام اس داد مکان دارم میتونی بیای منم نوشتم ببینم میتونم از خدمت جیم بشم یا نه (اگه یادتون باشه گفتم من در حال گذراندن خدمت سربازی بودم) چندبار پیام داد منتظرم سعی کن بیای. راستش منم خیلی دوسداشتم شبو با حمید باشم چون سری قبل ارضا نشده بودم و یه جورایی با اس ام اسش خیلی حشری شدم. خلاصه با هر طرفندی بود تونستم برم و حمید اومد دنبالم باهم رفتیم یه واحد تو مجتمع رفاه . رفتیم داخل و از پشت درو قفل کرد با شنیدن صدای قفل شدن در حشرم صدبرابر شد به طوری که بدنم شل شد . معلوم بود قبل من تو خونه تنها بوده یه پتو وسط حال پهن بود با چندتا متکا درست روبروی تلویزیون و بساط میوه و چایی و تخمه. از اونجایی که من لباسهام راحت نبودم همینطور که داشت وسایل تو حال رو جمع میکرد گفت الان لباس توی خونه واست میارم منم چون اونجا خیلی گرم بود شروع کردم به دراوردن لباسهام و با یه شرت رو مبل نشستم . آومد منو دید لختی نشستم با بدن ترکه ای سفید و صاف حشرش زد بالا گفت اگه اینجوری راحتی لباس نیارم منم که از اون بدتر گر گرفته بودم گفتم باشه ولی اگه لامپها رو خاموش کنی راحت ترم. اونم لامپارو خاموش کرد و خودشم لباسشو درآورد و بایه شورت رو پتو جلو تلویزیون دراز کشید و تلویزیونم روشن کرد روی یکی از شبکه های فارسی زبان ماهواره گفت بیا توام دراز بکش تا چایی دم بکشه منم رفتم کنارش دراز کشیدم بغلش کردم شروع کردیم لمس کردن همدیگه که دیدم کیرش بلند شده اونم فهمید کیرشو دیدم دستمو گذاشت روش منم انگار که رو هوا بودم صورتمو بردم جلو از رو شرت بوسش کردمو شروع کردم دندون زدن بعد چند لحظه از تو شرت درش اوردم گذاشتم دهنم وااااای چقدر خوشبو و خوشمزه بود در عین اینکه راست شده بود یه نرمی و لطافت خاصی داشت اونم دستشو به بدنم میکشید از گردنو سینه و کمر تا ران و کونم. بعدش صورتمو اوردم رو به سینه و گردنش و شروع کردم خوردن مسه مار بهم پیچیده بودیم بعد دمر خوابید رفتم پشتش بهش چسپیدم کیرمو گذاشتم لای پاهاش از اونجایی که هردومون خودمونو سافت معرفی کرده بودیم نمیخواستم بیشتر پیش برم و ازش درخواست دیگه ای بکنم بعد جامونو عوض کردیم من دمر خوابیدم اون اومد رو من کیرش مسه سنک سفت شده بود یکم لای کونم جلو عقب کرد بلند شد نشست روش یه تف انداخت روی سوراخ کونم سرکیرشو فشار داد روش میخواست بفهمه واکنش من چیه منم که داشتم رو ابرا پرواز میکردم یه لحظه گفتم حمید بزار برم توالت رفتم خودمو تمیز کردم داخل کونمو با شیلنگ اب شستم اومدم دراز کشیدم اونم نشست رو کونم فهمید خودمو اماده کردم واسه دادن یه تف دیگه انداخت رو سوراخمو دوبار سرکیرشو گذاشت روش منم کونم دل دل میکرد تا اون کیر خوشکلو تو خودش جا بده با دستام لای کونمو باز کردم قنبل کردم اونم چون کیرش کلفت نبود با یکم جلو عقب سرشو کرد تو خیلی درد داشتم یه داد زدم نگه داشت پرسید درد داری گفتم خیلی یکم ارومتر اونم اروم جلو عقب کرد تا بعد چند دقیقه همش جا شد من هنوز درد داشتم اه و ناله میکردم ولی صدبرابرش لذت میبردم اونم مسه قحطی زده ها خودشو میکوبید بهم بعد چند دقیقه تلمبه زدن کیرشو کشید بیرون گفت برگرد برگشتم به پشت پاهامو گذاشت رو شونه هاش دستاشو ستون کرد بدنشو کشید روم طوری که پاهام جم شده بود تو سینه ام دستمو بردم کیرشو گذاشتم رو سوراخ کونم تا خایه کردش تو طوری که سر کیرشو تو شکمم حس میکردم دوباره شروع کرد به تلمبه زدن صدای تلمبه زدنش تمام خونه رو پرکرده بود بعد چند دقیقه بعد از چند ضربه محکم بدنش لرزید نگاش کردم فهمیدم ارضا شده همون حالتی کیرشو کشید بیرون با بیرون کشیدن کیرش خلاء توی شکممو حس کردم بعدش هوای سرد رفت جاش وقتی خودشو کشید عقب بدنو پاهامو گذاشت زمین چون هنوز کونم بسته نشده بود آبش از تو کونم ریخت رو پتو که با دستمال کاغذی جمش کرد بعدش به شکم دراز کشید که من خودمو ارصا کنم منم رفتم پشتش کیرمو گذاشتم لای کونش چون حسابی حشری بودم کمتر از یک دقیقه لاپایی زدم ارضا شدم اب منم از لای پاش ریخت رو پتو رفتم توالت وقتی دست زدم به سوراخم دیدم حسابی گشاد شده به زور جمش میکردم خودمو شستم اومدم بیرون حمید خودشو تو حموم شسته بود پتو رو هم انداخته بود تو حموم یه پتوی دیگه پهن کرده بود دراز کشیده بود گفت بیا تو بغلم گفتم نه حمید اگه میشه منو برسون سرخدمتم یه جور حس عذاب وجدان یا حقارت داشتم گفت امشب تنهام بمون تا صبح تو بغل هم باشیم گفتم نه من برم بهتره اونم اصرار نکرد لباسهامونو پوشیدیم منو رسوند و خداحافظی کردیم حدود دو هفته بعدش دوباره پیام داد که من نتونستم برم و بهش پیام دادم نمیتونم بیام کاردارم بعداز اون دیگه تلفنش خاموش شد هنوزهم شمارشو دارم چندماه یبار زنگ میزنم ولی حمید دیگه نبود خیلی دوسدارم بدونم کجاس و چیکار میکنه . الانم اگه این داستان منو میخونه اومیدوارم با من تماس بگیره چون خیلی دلم واسش تنگ شده. ممنونم که داستان قسمتی از زندگی منو تا اخر خوندین.

نوشته: بهزاد


👍 6
👎 1
10201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

913291
2023-02-02 03:34:31 +0330 +0330

کسخولیدا برای یکیم که کیس خوب پیدا میشه هار میشه
کسکش کونت میخارید پیچوندیش که اینجا خایمالی کنی پیداش کنی

1 ❤️

913310
2023-02-02 06:50:36 +0330 +0330

عزیزم من هم حمیدم چه فرقی میکنه اون باشه یا من. شماره بدم زنگ بزنی؟

0 ❤️

913313
2023-02-02 07:26:50 +0330 +0330

خیلی خوب نوشتی حس دادن رو

0 ❤️

913367
2023-02-02 19:15:55 +0330 +0330

عزیزم تاپیکامو نگاه کن فرض کن من حمیدم بیا پیش خودم

1 ❤️

913375
2023-02-02 19:54:41 +0330 +0330

به نمایندگی از تمام همشهریهام ممنونم 😘

0 ❤️

913535
2023-02-03 23:57:07 +0330 +0330

منم بکن اولمو هیچوقت فراموش نمیکنم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها