بعد جیران، سارا

1402/01/17

سلام من اسمم سیاوش کوهساریه
قبلا داستان سکسم با همکارم جیران رو نوشتم و خیلی مورد استقبال قرار گرفت تصمیم گرفتم باقی داستان رو بنویسم و باید بگم که این داستان همچنان به شدت و خیلی خیلی واقعیه😆
بعد از یه مدت رابطه با جیران، دیدم اخلاقش باز مث سابق شد و جفتک انداختنش شروع شد . جواب ندادن و بی‌محلی کردنش شروع شد و بعدا فهمیدم با یه لاشی به اسم ناصر رفیق شده. ناصر خیلی خرپول بود و پولش حسابی به جیران مزه کرده بود. منم که دیگه حالمو کرده بودم و دیدم اینجوریه گفتم کون لقش و بیخیالش شدم .
چند سالی گذشت و منم چند باری رفتم تو رابطه و در اومدم.
یه روز که سرم خیلی درد میکرد تو مسیرم رفتم یه داروخانه که قرص بگیرم . وارد داروخانه شدم گفتم یه بسته نوافن بدین لطفا که گفتن برو از صندوق بگیر . بی توجه به همه جا رفتم صندوق . کارتمو دادم و رمزو گفتم. دختره قرص رو گذاشت جلوم و موقع دادن کارتو که اومدم از دستش بگیرم دیدم محکم گرفته و نمیده.
با تعجب سرمو آوردم بالا دیدم ساراست و چشمای سبزشو ریز کرده و با یه خنده ملیح داره نگاهم میکنه. اولش خشکم‌ زد، سرم هم درد میکرد نمیفهمیدم چی شده. یهو به خودم اومدم گفتم عه سارا تویی !! حالت چطوره ؟ اینجا چه میکنی؟
سارا گفت کار ! یکی دو سالی هست اومدم اینجا. تو خوبی آقا سیاوش؟
گفت سرم خیلی درد میکنه یه لیوان آب میاری قرصو بندازم؟ زود رفت و با یه لیوان آب اومد. قرصو انداختم بالا و آبو سر کشیدم و گفتم دستت درد نکنه سارا.
لیوان رو که اومدم بهش دیدم جای رژش رو لیوانه
نگاهش کردم دیدم با شیطنت داره بهم لبخند میزنه. اون موقع یبار برای حرص دادن جیران بهش نخ داده بودم ولی زیاد جلو نرفته بودم و توجه زیادی هم بهش نداشتم. الان که به خودم اومدم دیدم سارا عجب چیز آسیه و با این کارش هم حسابی رفتم تو نخش.
گفتم سارا چه خبر چی شد اومدی اینجا؟
گفت حقوقش بیشتر بود و ساعت کارم کمتر منم از خدا خواسته. تو چرا دیگه برنگشتی داروخونه؟ گفتم خوب کاری کردی
منم دیگه حوصله سر و کله زدن با مردم رو ندارم و الان راضیم. گفت اره میبینم چقد اومدی رو فرم و بعد براندازم کرد . منم گفتم توام خوب خوشگل شدیا شیطون. دستشو آورد بالا حلقه‌شو نشونم داد که دیدم ریدم . داشتم فکر میکردم پس این رژه چی بود که یهو گفتم اووو مبارکه پس شوهر ساخته بهت که ترکید از خنده و گفت آره چجورم.
دیدم دیگه باید برم. ازش خداحافظی کردم و آرزوی موفقیت و این کسشرا و رفتم. اومدم بیرون دیدم از پشت صدام کرد و کارتمو آورد .خندیدیم با هم و تشکر کردمو رفتم.
تو راه برگشت گفتم حیف کاش شماره ش رو میگرفتم که گفتم کصخل شوهر داره بیخیال. شب رفتم از سوپرمارکت خرید کردم و اومدم حساب کنم دیدم شماره تلفن رو کارتم نوشته که فهمیدم کار ساراست. دندونام ریخت گفتم اسکلم کرده حتما
خونه نشسته بودم که گفتم چکار کنم چکار نکنم گفتم بذار یه تکست بدم. شماره ش رو سیو کردم تو تل . عکس مو باز و با خنده زیباش گذاشته بود پروفایل. یه استیکر سلام فرستادم. خبری نشد تا نیم ساعت بعد دیدم پیام اومد ازش.
نوشته بود
سلاااااام سیا جون
نوشتم سلام سارا کارم داشتی شماره دادی؟
گفت میخواستم ببینمت دوباره خب . توام که اونهمه اونجا بودی شماره نگرفتی ازم
گفتم ببخشید آخه شوهر کردی درست نیست شماره ازت میگرفتم و در تماس باشیم.
گفت بابا شوهرو ولش کن .مگه میخوای چکار کنی باهام؟
جای جدید خیلی بهم سخت میگیرن یکم به کمکهات و راهنمایی تو نسخه پیچی نیاز دارم . البته اگه سختت نیست و مزاحم نیستم.
گفتم نه اشکالی نداره هر وقت کمکی خواستی بگو
دیدم جواب داد مررررسی سیا جون . جیران همیشه میگفت تو مهربونی…
نمیدونم اینو چرا گفت. جیران دیگه چیا گفته بود.
از اون شب دیگه داستان ما شروع شد و وقت و بی وقت زنگ میزد و تکست میداد و سوال میپرسید. منم تا جایی که میشد کمکش میکردم . کم کم صمیمی‌تر شد و درد و دل میکرد و از شوهرش میگفت که عجب آدم کصخلیه . میگفت مردک تو یه شرکت عجیب غریب کار میکنه که نفهمیدم منظورش چیه . کم کم از خودش عکس میگرفت و میفرستاد میگفت نظرت در مورد لباسم امشب با این میخوام برم مهمونی. تعریف که میکردم خیلی حال میکرد و مدام عکساش سکسی‌تر میشد .
یه روز زنگ زد گفت سیا میتونی امروز بیام خونه‌مون یکم تو نسخه خونی کمکم کنی؟ گفتم خونه زشته بابا شوهرت میاد بد میشه برامون
گفت نه اون امشب شیفته تا صبح نمیاد
دیدم انگار دیگه سارا هرجور هست میخواد بده که گفتم باشه .
غروب آدرس فرستاد و رفتم . رسیدم به ادرس و رفتم بالا. داخل که شدم دیدم یا یه تیپ عادی تی‌شرت گشاد و شلوارک اومد که یه لحظه گفتم نکنه قراره واقعا کار یادش بدم و خبری نیست و ایسگامون کرده. با هم دست دادیم و گفت خوش اومدی سیا جون بیا بشین برات چایی بریزم . رفت سمت آشپزخونه نگاهش کردم دیدم تو همین لباسهای معمولی هم اندامش حرف نداره .
با دوتا چایی اومد و یه ظرف بیسکوییت. تعارف کردم بیسکوییت بردارم . یدونه که خوردم دیدم عجب چیز خوشمزه‌ایه . گفت عجب چیزیه برندش چیه؟ گفت گرجی
گفت نوش جونت بخور من برم نسخه‌هارو بیارم. بعد چند ثانیه با یه دسته نسخه اومد و نشست کنارم که پیش خودم گفتم جدی جدی کارم دراومد. یه نسخه داد دستم و گفت اینو میخونی؟
نسخه رو ازش گرفتم و خوندم دادم بهش . یکم نگاه کرد و یکی دیگه داد. داشتم نسخه رو میخوندم که یهو پاهای لخت شو انداخت رو پاهام و لم داد رو مبل و مشغول چایی خوردن شد. منم کم نیاوردم و ادامه دادم. یه نسخه دیگه داد . دیدم کم کم پاهاش داره حرکت میکنه و میماله به کیرم. دوباره یه نسخه دیگه . کیرم بلند شده بود و اونم پاهاشو میمالید بهش. یکدفعه دیدم پرید رو پاهامو کمر و شلوارمو باز کرد و کیرمو دراورد و کرد تو دهنش
دیگه نسخه رو انداختم کنار و گذاشتم کارشو بکنه . خیلی حرفه ای میخورد. رژش همه کیرمو قرمز کرده بود. از زیر سینه.هاشو میمالیدم . زیاد بزرگ نبود ولی خوش‌دست بود. بلندش کردم تی شرتشو دراوردم و خودمم شلوارمو کامل کشیدم پایین و دوباره نشستم . دوباره مشغول خوردن شد . سوتین سفیدشو باز کردم از پشت و کمرشو دست میکشیدم. با ولع ساک میزد. یهو پاشد و شلوارشو دراورد و از روبرو با یه شرت سفید نشست تو بغلم و دست انداخت دور گردنم . مشغول لب گرفتن شدیم. کیرم افتاده بود لای پاشو و مدام خودشو میمالید بهش. خودش دست انداخت زیر و از کنار شرتش فرستاد تو کصش. سارا بالا و پایین میکرد و رو ابرا بود. انقدر ادامه داد که ارضا شد و شل شد افتاد تو بغلم. من آروم آروم تو کصش تلنبه میزدم . سر حال شد گفت ممنون سیاوش خیلی وقت بود حال نکرده بودم.
گفتم سارا شوهرت نیاد یوقت؟
همینطور که آروم در رفت و آمد بودیم گفت نه اون کص‌کشو ول کن خیالت جمع نمیاد.
دیگه سرشو کشیدم تو بغلم و خودم تند تند انقد تو کصش تلنبه زدم تا اینبار دوتایی با هم ارضا شدیم.
گفتم سارا ریخت تو . گفت عیب نداره قرص میخورم نگران نباش. خلاصه یکم که حالش جا اومد پاشدیم جمع و جور کردیم . نسخه هارو هم گفتم جمع کن برای امروز بسته که زد زیر خنده
گفت من برم شام بیارم . گفتم سارا شغل این شوهرت چیه انقد فحشش میدی؟
گفت بابا ولش کن اون مادرجنده رو. تو یه شرکت نمیدونم چی کار میکنه . میره تو سایت شهوانی هرکی داستان مینویسه میره تو نظرات فحش مینویسه خارکصده ، آخرشم پولشو نمیدن.
گفتم بابا بیخیال اونم شغلشه . شامو بیار بزنیم
شام سبزی پلو با ماهی بود که خیلی چسبید . بعد شام گفت راستی میدونی جیران طلاق گرفت ؟ گفت واقعا برای چی؟ گفت مث اینکه شوهرشو مست کردن تو قمار هرچی‌ داره از دستش دراوردن بدبخت شدن. جیران هم ازش طلاق گرفت. حق داشت بیچاره .
گفتم اره بیچاره حق داشت…

نوشته: سیاوش کوهساری


👍 6
👎 11
36901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

922044
2023-04-06 00:17:35 +0330 +0330

اولا سیاوش پنج سنگی بود نه کوهساری!! دوما سیاوش؟؟ تو فضلی فوضول هم نیستی!! 5 توپ سلمان خان تو کونت که اینقدر خالی نبندی!!

2 ❤️

922047
2023-04-06 00:22:27 +0330 +0330

خیلی کسشعر بود داستانت سیاوش کونساری چاقال

1 ❤️

922048
2023-04-06 00:24:51 +0330 +0330

اگه ناصرالدین شاه بفهمه خواجه ات میکنه 👌 👌 👌

1 ❤️

922061
2023-04-06 00:58:06 +0330 +0330

برای تیکه مفتی که آخرش به برخی از اهل فحاشی نویس نوشته بودی خیلی خندیدم ، دمت گرم

0 ❤️

922065
2023-04-06 01:16:30 +0330 +0330

درضمن بچه داهاتی که به عمرت از صد کیلومتری شهر هم رد نشدی! شرکت یه محیط اداریه و روزا بازه! طرف شبا میرفته خونه شما!!

2 ❤️

922096
2023-04-06 04:51:46 +0330 +0330

منک فحش نمیدم ننتو میگام

3 ❤️

922100
2023-04-06 05:10:26 +0330 +0330

كير همه ى شاهان قاجار تو كس نننت حرومىً

2 ❤️

922112
2023-04-06 06:39:49 +0330 +0330

بیشتر از خلق داستان به تو خلق کار واسه شوهر سارا چسبید که مدافع تو بشه . چه کار پر زحمتی هست که فقط باید بیاد روزی ده باری پیام بده ،
عجبا عجب
مردک مجلوغ کصخول انتظار داری چرت بنویسی بعد کسی چیزی نگه بهت پوفیوز

1 ❤️

922113
2023-04-06 06:56:14 +0330 +0330

داستان بعدی رو بنویس بعد جبران و سارا ، شوهر سارا خشکه گذاشت کونم . آقای بشردوست اشتغال زا

1 ❤️

922168
2023-04-06 19:06:42 +0330 +0330

کستان قبلی خیلی بهتر بود

0 ❤️

922328
2023-04-07 11:48:13 +0330 +0330

کیری فیس این چه کسشعری بود نوشتی

0 ❤️

922349
2023-04-07 14:52:41 +0330 +0330

آخه شماها تو کدوم سیاره زندگی میکنید که طرف همیشه با لنگ باز منتظر یه دسته بیله تو سیاره ما یارو اومده تو خونه واسه دادن تا اشکت رو در نیاره نمیده آخرش هم میگه فقط زیر پتو من خجالت میکشم

0 ❤️

922374
2023-04-07 19:03:59 +0330 +0330

بالاخره یه داستان خوندیم که باعث شده بود شاه ایکس نظر بده🤣

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها