سلام بچه ها وقتتون بخیر. من شاهینم 26 سالمه چهار سال پیش یه داستانی با عنوان داستان ساک زدن های من نوشتم و الان میخوام قسمت دوم همونو براتون بنویسم. از اسم داستان مشخصه که موضوع چیه پس اگه دوست ندارین این مدل داستان هارو همینجا برگردین ک نه وقت خودتون تلف شه نه ما فش بخوریم مرسی اَه :)
اگه داستان قبلی من رو خونده باشین میدونین که من عاشق ساک زدن و تحقیر شدنم و تو این داستان میخوام براتون بهترین و در عین حال سخت ترین تجربه ساک زدنی ک تا الان داشتمو تعریف کنم. بیشتر نمیگم ازش که مزش نره. ضمنا همونطور ک داستان قبلیم هم با جزئیات کامل و همه چیزای با ربط و بی ربط نوشتم این داستان هم همینطور خواهد بود و احتمالا دو تا پارتش میکنم پس بازم اگه حوصله ندارین مرسی اَه :)
حدود دو سال پیش بود زمستون بود و هوا یکم سرد شده بود. من دو سال بود که ساک زدن رو ترک کرده بودم. اوایلش خیلی خوب بود و راضی بودم ولی کم کم هی وسوسش افتاد به جونم اما سعی میکردم خودمو کنترل کنم. اون روزای آخر دیگه خیلی حشر بدجور خفتم کرده بود و هر روز با خودم کلنجار میرفتم ک برم ساک بزنم یا نه. شاهین منطقی میگفت چه کاریه پسر آخه تو چرا باید بری واسه یه مرد ساک بزنی و تحقیرت کنه. اونیکی شاهین(که اسمشو شاهین جنده گذاشتم) میگفت تو یه جنده ای از این کار لذت میبری و هی تصاویر ساک زدن های قبلیمو میاورد جلو چشمام. صحنه هایی که کیر میرفت تو دهنم و اووق میزدم رو کیر و اشکم درمیومد. با این فکرا تحریک میشدم و کیرم سیخ میشد. اصلا حواسم نبود که کجام داشتم همینطوور با خودم کلنجار میرفتم و تو خیابون قدم میزدم که یهو خوردم به یه آقایی تو خیابون انگار از خواب پریدم به خودم اومدم ازش عذر خواهی کردم و رفت. دور و برمو نگاه کردم دیدم چهار راه ولیعصرم. پشماام من از تجریش تا اینجا پیاده اومدم. چن ثانیه از ضلع شمال غربی چهار راه خیره شدم به پارک دانشجو. زیر لب گفتم شاهین جنده تو برنده شدی و وارد زیر گذر شدم.
وارد پارک شدم ساعت حدود 5 بود و هوا داشت کم کم تاریک میشد. رفتم داخل پارک ی جای تقریبا خلوت پیدا کردم و نشستم. بهمن دولمو دراوردم و یه نخ روشن کردم. هنوز ی عذاب وجدانی ته وجودم بود که چرا دارم اینکارو میکنم ولی میدونستم وقتی تا اینجا اومدم دیگه راه فراری از دست جنده درونم ندارم. دفه های قبل هر بار که تو پارک دانشجو اومده بودم دست خالی نرفته بودم. خاطرات آخرین باری که اومدم رو یادم میومد. فک کنم رو همین صندلی یا شایدم نه رو اون کناری نشسته بودم یه آقای تقریبا 50_60 ساله داشت رد میشد از ردیف روبرو و معلوم بود ک دنبال یه نفر میگرده منم چش تو چش کردم باهاش چند ثانیه در حین راه رفتن دستشو گذاشت رو کیرش از رو شلوار و با حرکت سرش نشون داد کیرشو. منم سرمو به نشونه تایید تکون دادم. دور زد اومد پشت صندلی که من بودم منم برگشتم بهش نگاه میکردم طبق معمول استرس گرفته بودم. با دستش علامت داد بیا منم رفتم سمتش. بدون مقدمه گفت کیر میخوای منم آب دهنمو قورت دادم گفتم بله. قیافه نسبتا زشتی داشت و یه ته لهجه خاصی که نمیدونم مال کجا بود. گفت بیا بریم ی حموم عمومی هست تو ولیعصر به سمت پایین کونت بزارم جیگرت حال بیاد. بهش گفتم من فقط ساک میزنم کون نمیدم. اصرار کرد قبول نکردم گذاشت رفت گفت ساک به دردم نمیخوره. منم اعصابم خورد شد برگشتم رو همون صندلی نشستم باز. بعد چند دقیقه خودش برگشت و بازم میخواست اصرار کنه که گفتم فقط ساک میزنم اگه نمیخوای برو حوصله ندارم. یکم فکر کرد گفت این همه راه نمیام واسه یه ساک پاشو بیا بریم من اینجا یه کوچه خلوت میشناسم اونجا برام بخور. قبول نکردم ولی اصرار کرد گفت هیشکی نمیاد نترس و این حرفا. جنده درونم بازم موفق شد و قبول کردم. چند دقیقه ای راه بود تا اون کوچه که میگفت. رسیدیم دستمو کشید برد پشت یه ماشین. نشستم جلوش زیپ شلوارشو باز کرد و کیرشو دراورد. یه کیر واقعا کلفت به درازی 15 سانت. نشستم جلوش و کیرشو گرفتم دستم. نمیدونین چه استرسی داشتم. چن ثانیه مالیدم گفت بخور بابا. شرو کردم به لیس زدن و زبون زدن سرش ولی کلا اعتقادی به این چیزا نداشت سرمو گرفت گفت دهنتو باز کن. کیرشو کرد تو دهنم چن بار تا وسطاش عقب جلو کرد. یدفه فشاار داد کیرشو تا ته تو حلقم. سر کیرشو تو گلووم حس کردم و اووق زدم. بدترین قسمت این بود ک چون کمربندشو باز نکرده بود سگک کمربندش میخورد به استخون بالایی دماغم. دستامو گذاشتم رو پاهاش ک هلش بدم عقب ولی سرمو محکم نگه داشت و شرو کرد به تلمبه زدن با هر تلمبش هر گلوم داشت گاییده میشد هم دماغم و واقعا حس میکردم دماغم شکست. حتی یه لحظه کیرشو درنیاورد که بتونم بهش بگم و تند تند تلمبه میزد. فقط داشتم اووق میزدم و اشک از چشام میومد. یهویی حس کردم یه چیزی پاشیده شد تو گلووم. آبش اومدد. پرید تو گلوم و محکم اووق زدم ک کیرش از دهنم درومد. پرش های بعدی آب کیرشو نگرفت رو زمین و گرفت مستقیم توی سر و صورتم. به محض اینکه آبش تموم شد شلوارشو کشید بالا بدون اینکه یک کلمه حرف بزنه رفت. من موندم و یه گلوی گاییده شده و یه دماغ زخم شده و از همه بدتر اینکه تمام صورتم و حتی یه جاهایی از لباسام آب کیری شده بوود. همونجا کلی گریه کردم و با دستمال کاغذی تا جایی که میشد خودمو تمیز کردم. رفتم دسشویی پارک سر و صورتمو شستم و راهی خونه شدم. اونقدر اون موقع ناراحت بودم و اونقدر گریه کردم که تصمیم گرفتم دیگه ساک نزنم هیچوقت.
کل این داستان تو یکی دو دیقه از ذهنم گذشت که یهو با سوزش دستم دوباره به خودم اومدم. اصلا یادم رفته بود سیگار تو دستمه. کیرمم سیخ شده بود شدیدا. نمیدونم این داستان کجاش شهوت برانگیزه… البته میدونم دروغ چرا. تحقیر شدن واسه جنده درونم شهوت برانگیزه. سرمو چرخوندم اینور اونور دنبال یه نفر اصن شاید دوباره همون آقاهه رو دیدم و دوباره منو برد تو همون کوچه. آآخخ. اختیارم دیگه دست خودم نبود و حکمران جنده درونم بود. بعد چند دقیقه که به هر کی رد میشد تابلو نگاه میکردم تا شاید یه حرکتی بزنه و بیشتر هم انتظار اینو داشتم که یه سن بالا پیدا کنم، یه پسر 18_19 ساله ولی بدن ورزشکاری و نسبت به سنش درشت نشست کنارم و بحثو شرو کرد.
نوشته: شاهین
اگه دوس داری منم دهنتو بگام با کیر 17-18 بیا منم بگتم دهنتو
کیر هرچی شاهینه تو دهنت اسم مستعار برا کونی ها همون امیر باس باشه
جالب بود داستانی که ۴سال پیش نوشتیم الان خوندم و اونم جالب بود
و اگه کامنتمو میخونی
خصوصی پیام بده لطفا چنتا سوال دارم ازت ❤️
سلام خاله زینبم
32سالمه
یه ربات تو تلگرام زدم و فیلمای بدن خودمو میزارم توش
بدون محدودیت و هیچوقت هم فیلتر نمیشه😍❤️💋
@akbar_superbot
آیدی یا شماره طرفو برام بفرست. میخوام تجربه کنم باهاش