داستان صوتی سکسی
من دو تا خواهرزن دارم که آخری 27 ساله و هنوز مجرده… ارشد پرستاری قبول شده بود و مسیر اتوبوسش اصلا به شهر ما نمیخوره.چون اول باید بره اصفهان بعد بره یاسوج- باز همون اتوبوس اصفهان هم باید بریم شهر مجاور که سوار اتوبوس عبوری بشه… خلاصه… برنامه ریزی شد که باید مثلا ساعت 2 ظهر فلان شهر باشه که سوار اصفهان بشه…و چون پدر خانمم مریضه …سیما که خانم من باشه گفت اگر میشه من ببرمش که حدود یک ساعت راهه…منم داماد بزرگ خانواده که 35 سالمه و همه جوره خانواده خانمم از من حساب میبرن… بدم نیومد که ببرمش چون واقعا دختر خوشگل وخوش مشربی هست و با من خیلی راحته… گفتم زودتر راه بیفتیم و زدیم به جاده… خودش نشست جلو… و سر صحبت رو باز کردم… یه تیری تو تاریکی انداختم که خورد به هدف…از دوست پسرش پرسیدم که اول انکار کرد…گفتم منکه میدونم.خودت بگو …الکی گفتم که خانمم همه چی رو به من گفته… خلاصه یه دستی زدم…اونم لو داد که اره چند ماهه با یکی از همکلاسی ها هستم… گفتم خب …شیطونا تا کجا پیش رفتید… گفت یعنی چی…گفتم یعنی دستمالی فقط یا گوشتی هم به گوشت رسوندین؟؟…یه خنده ریزی کرد یه مشت زد بهم…گفت خیلی بدی… و دو هزاریم افتاد که بله.خبراییه…فلش موزیک وصل بود و منم چند تا داستان صوتی سکسی از همین شهوانی داشتم که گاهی با خانمم تو ماشین گوش میکردیم که حسابی حشری می شدیم و تو ماشین کنار جاده. و هر جا بود سکس میکردیم که خیلی حال میداد… یه آن گوشیم زنگ خورد و شریکم پشت خط بود میخواست یه لیست سفارش بگیره…منم یه ریزه صدای ضبط رو کم کردم. و هندزفری وصل کردم. و خیلی جدی مشغول صحبت شدم… واصلا حواسم به ترتیب پلی آهنگ ها و چیزی که پلی شده نبود…نگو که بعدش بلافاصله همون آلبوم داستانهای صوتی پلی شده بود… و منم که غرق صحبت بودم حدود یه ربعی…و این مینا هم استب ش نکرده بود… تا بخودم اومدم و قطع کردم… یه آن دیدم… دختره راوی داستان رسیده به جای سکسی داستان و میگه… " گفتم حمید – عشقم…جرم بده—کیرت رو میخوام- بذار تو کس داغم.- این کس داغ و تنگ مال تویه…آه…" یه لحظه کپ کردم و دستپاچه شدم و عرق شدیدی کردم از خجالت تا خواستم ترک رو عوض کنم… دستش رو گذاشت رو دستم و گفت…نکن بذار باشه و ولووم رو زیاد کرد… برگشتم نگاهش کردم… چشمای مینا عین کاسه خون شده بود و لپ ش هم گل انداخته بود و تندتندنفس میزد… دیدم دست دیگه ش هم تو شلوارشه…با یک نگاه ملتمسانه نگاهم کرد و لب ش رو گاز گرفت… گفت:آره آقا مسعود… اینا چیه گوش میکنی…بگم به خواهرم…؟؟؟
گفتم نه که تو هم ناراحت شدی… بازم خندید و سرش انداخت پایین و گفت …خفه شو…کثافت… حالم رو خراب کردی…حالا چکار کنم…دستم رو گذاشتم روی پاش…گفتم… غصه نخور دوات پیش خودمه…آمپول میخوای/؟… فقط میخندید و نفس نفس میزد… دستم رو بردم روی کسش که دیدم دکمه شلوار رو باز کرده و کسش خیسه … طوری که شلوارش هم خیس شده بود… براش مالیدم تا ارضا شد و جیغ بلندی کشید… گفتم راحت شدی…؟
گفت راحت چیه؟ تازه آتیشم رو روشن کردی…حالا چه غلطی بخوریم تو این صحرا… از اولین جاده انحرافی خاکی زدم و پشت یه تپه پارک کردم… گفتم بیا پایین… بردمش صندلی عقب و خودم بیرون ماشین… شلوارش رو تا زانو کشیدم پایین و داگی استایل کرد… زبونم رو فرستادم تو کسش… که دادش رفت هوا… اینقدر سریع این اتفاقا افتاد که تا اون لحظه فرصت نکردم حتی خوب بدن نازش رو ببینم… لباساش رو دراوردم… دو تا سینه سایز 75 سفت و سفید…یه کون قلمبه ورزشکاری و کمی شکم…و بدن سفید برفی…جلو چشم م. منو دیونه کرده بود… لامصبا اینا خانوادگی ژن کون قلمبه دارند و خانمم هم خیلی سکسی هست… تمام بدن ش رو خوردم اونم کیرم رو میمالید…گفت…یه بار دیگه همون جای داستان رو پلی کن… التماس میکرد که بکنمش … …علنا داشت فحش میداد… که کسکش… خواهر کسده…چرا منو نمیکنی… بکن دیگه لاشی دارم می میرم… از این همه حشر و شهوت خانم دکتر مودب خانواده هم تعجب میکردم هم به شدت شهوتی شده بودم… کیرم رو فرستادم تو کسش… و انگشتم هم با آب کسش لیز کردم فرستادم تو کونش… تو همون حالت داگی… فقط صدای شلب شلوب تخمام بود که به کسش میخورد و اونم جیغ میزد… بیشتر نتونستم تحمل کنم و کیرو رو کشیدم بیرون و آبم ریختم رو زمین… اونم بیحال افتاد صندلی عقب… در حالیکه هنوز داشت کسش رو میمالید…کمکش کردم… باز هم ارضا شد… بعد خوابیدیم تو بغل هم و منو بوسه باران کرد و کلی قربون صدقه م رفت…گفت قبلا سیما گفته بود بکن خوبی هستی…واقعا درست میگفته… گفت… تا حالا اینجوری شهوتی نشده بودم… مرسی که حال دادی… کمکش کردم لباسش رو پوشید و منم راه افتادم تا برسیم به اتوبوس… یه نیم ساعتی وقت بود… تا همونجا از تجربه های سکسی مون گفتیم… قرار شد باز هم سکس کنیم… بعنوان تجربه حتمن چند تا از این داستانهای سکسی صوتی شهوانی توی ماشین تون داشته باشد… یه دفعه دیدید شانس به شما هم رو کرد…
نوشته: الکس
خوب بود ولی کاش یه طور دیگه فانتزی داستان سکسی رو میزاشتی
عزیزم فک کنم تو از اونایی هستی ک تا کلاهک کیرتو تو دستت میگیری ابت میاد حتی متاهلم نیستی کسخول،اخه من ک پسرم ب این زودی کون نمیدم چ برسه ب دختر ،تو اصن دختر از نزدیک دیدی؟مشنگ خان
همه چیش قبول ولی داستان سکسی میریزی رو فلش تو ماشین گوش میدی!!؟؟تو مانیتور نزاری تو ماشینا پا فیلم سوپر چپ میکنی
ببین تو الانم. خانمت در حال عشق و حال هست شک نکن
سلام
ظهرتون بخیر
نوشته تون خوب بود.
از لحاظ اشتباه نگارشی نداشتید.
ولی یکم روند داسنان تند بود.
و
(خانواده خانمم از من حساب میبرن.)
بنظر من دلیلی نداشت این موضوع رو توضیح بدبن!
(خیلی بدی و دو هزاریم افتاد.)
اگه از واژه های عامیانه استفاده میکنیم؛
بهتره از خودمون اختراع نکنیم.
دو هزاریم=دوزاریم
(حالا چه غلطی بخوریم تو این صحرا.)
حالا چه غلطی ( بکنیم) تو این صحرا
💅💅💅💅💅💅💅
خلاصه یه صفحه ازشهوانی روخراب کردی بااین داستانت
همه ازت حساب میبرن
چاخان یه ساعت راه داشتی برسی اونوقت هم مخشوزدی هم داستان گوش دادین هم خیس کردین ارضاهم شدین
عیب نداره حالابروبخاب دیگه خیال پردازی نکن برات ضررداره
بچه جقی
کجای سایت داستان صوتی و قصه گو داره ؟؟
برم دانلود کنم
اینجور که میگی معلوم مملکت علاوه بر جنده باران ، کُسخُل باران هم هست.
من که خوشم اومد
منم شاید اینجوری بتونم کوس خواهرزن و افتتاح کنم
کس گفتی که از کیر شق تر بود.خو حداقل یه مقدار تاب میدادی بهش تا واقعیتر بنظر بیاد.😂😂😂
کیر خر شرک تو مغزت کسکش خان کمتر بزن همین فرمون بری جلو میشی سلطان جق اصفهان و یاسوج. کیری خان کی بهت گفته بیای اینجا کستان بنویسی
بابا سر در این خراب شده مگه نزده زیر 18 سال نیاد ؟؟
کاملا مشخصه هنوز یه دختر رو از نزدیک هم ندیدی چه برسه بکنیش
اونم توی ماشین
فرض بگیریم این آشغال درست هم بوده با این باگ زمانیت چه کنم؟؟
از نظر زمان بندی فاصله یکساعت بوده ، راه افتادی حرف زدی امار گرفتی تلفن حرف زدی در حدی که طرف تا دکمه شلوار رو باز کرده اگه با سرعت 80 تا هم میرفتی میرسیدی به مقصد کسخول خان تازه نیم ساعتم اضافه آوردی ؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی چرت
مزخرف
حال بهم زن بود
حتی جنده هام ب این راحتی دم ب تله نمیدن چه برسه ب خواهر زنت با ارشد پرستاری